کیانو ریوز – بررسی آثار ستاره شکستناپذیر سینما

علی عابدی: زاده شده بیروت، اهل کانادا، خوشتیپ، عشق موتورسیکلت، کتوشلوارپوش قهار، جنتلمن، با شخصیت، با قصهٔ زندگی دراماتیک و از همه مهمتر بازیگر کاراکتر نئو، شاهکار ابدی واچوفسکیها؛ کیانو ریوز یک پکیج کامل است! کسی که با چهار دهه فعالیت در سینما هنوز از رده خارج نشده، با صلابت و سلامت و عشق طرفدارانش به کار ادامه میدهد. طرفدارانی که به دلیل جوانی در عین پیری به او خون آشام سینما هم میگویند، چرا که گردش سال و ماه و سن گویی برای او یک عدد است؛ کیانو پیر نمیشود؛ اکسیر جوانیای که هزاران سال در تاریخ قصهها نقش کلیدی داشته حالا برای چند دهه جلوی چشم طرفداران سینما تجسمی حقیقی یافته است. کیانو، با گذشتن از تمام مشکلات شخصی و دشواریهایی که برای یک سوپراستار و سلبریتی شناخته شده در سطح جهان وجود داشته، همچنان محبوبیت عجیب و غریبش را دارد و همچنان هم فیلم خوب بازی میکند. رسالت یک چهره در جهان مدرن انسانی همین حس خوب، شور و هیجانی است که کیانو چه در سینما و چه خارج از آن همیشه به آدمها داده، یکی از بهترین نمونهها از گونه خودش. کیانو هواداران را به وجد میآورد. اما چرا؟!
تحلیل زندگی و کارنامه حرفهای کیانو ریوز به قدری گویای حال بشر هزاره جدید است که سر آدم گیج میرود! بازیگری که از واجبات اصلی ساخته شدن ماتریکس محسوب میشود، جان ویک بازی کرده و هر چند وقت یکبار با حضور شگفت انگیزش اینترنت را به وجد میآورد. در جهان فعلی هم گویی از آن که اینترنت را به وجد میآورد آدم مهمتری وجود خارجی ندارد. برای درک بهتر از میزان اهمیت آرتیستی چون کیانو ریوز هم باید ابتدا جهان اطرافش را توصیف و تحلیل کرد، اندیشید که چطور کیانو در ماتریکس، محصولی از دل دهه نود به اوج شهرت رسیده و چطور در محصولی به ظاهر از جنس سینمای دموده شده به اسم جان ویک به اوج باز میگردد و چطور این مرد به مناسبتهای گوناگون گل سرسبد اینترنت میشود. کیانو ریوز محصول دهه نود است، دههای که بعد از مدتها خفقان، محصولات خودش را در هزاره جدید به قدرت رسانده است و قصد دارد جهان را تسخیر کند!
گام اول: ماتریکس
پیش از اینکه رهبران تودهها به قدرت رسیده تا حقیقت را دروغهای خودشان قالب کنند، پروپاگاندایشان سعی در تحقیر حقایق دارد، چون در نظر آنها کیفیت حقیقت کاملا بسته به قدرت مردی است که آن را بافته.» (هانا آرنت، ریشههای تمامیت گرایی)
فکر کردن، نظر دادن و سلیقه داشتن در روزگار فعلی بدل به سختترین و گاهی کم اهمیتترین فاکتور ذهنی آدمها شده است. سیستمهای بزرگ سراسری در کل جهان خیلی تلاش کردهاند تا فکر کردن و اصیل بودن را از بیشتر آدمها بگیرند، کاری که شاید در طول تاریخ بیشترین جواب را داده اما برخلاف آن که تصور میشد این روش در جهان اینترنت سادهتر باشد، با شواهد موجود کاملا در حال فروپاشی است. در کنار اینکه همچنان پیروان مکتب گوبلز با ادای دین همیشگی به پسا حقیقت بر جهان حکومت میکنند، بچههایی پشت اینترنت نشستهاند که هیولای درونشان اگر دهان باز کند دودمان امثال ترامپ را خواهد بلعید. گوبلز صفتها همچنان با وجود چند نسل عقبتر بودن از این بچهها یکه تازی میکنند گرچه با تغییر چند نسل و مرگ و میر طبیعی کار و بار جهان به کلی دگرگون خواهد شد؛ اما درک این ماجرا در جهان سوم سهولت عجیبی دارد، چون بر موج حماقت سوار شدن در بستری که روابط آدمها بر مبنای کاملا برد و کاملا باخت تعریف شده نبوغ خاصی نمیطلبد و نیاز اولیه بقا هم خودش بر اصیل بودن غلبه دارد.
این ماجرای تئوری توطئه گونه اما در کشورهای جهان اول خیلی تنیده شده و بیرون کشیده شدناش کار عجیبی است، که هزاران نفر ساعت روشنفکر و مرد عمل میطلبد، چرا که تازه آن جا برابری فرصتها معنایی پیدا کرده و اگر بخواهی اصیل باشی گاهی باید سیستم را بهم بزنی، باید ساختمانهای بلندی از جنس اندیشه را خراب کنی و از نو بسازی، گاهی چیزی را خراب کنی و جایگزینی برایش نیاوری. این ساختمانها از جنس سیمان و فلز نیستند که در چشم بهم زدنی روی زمین بریزند؛ اصیل بودن میطلبند، اصیل فکر کردن، اصیل احساس کردن و اصیل عمل کردن. بشریت با حافظه جمعی خود به تکامل و هوشمندی رسیده اما این حافظه جمعی بیشتر اوقات میل به ماندگاری داشته است، چرا که ترس از ناشناختهها در هسته وجود ما تثبیت شده. روزگاری حافظه بشر به او دیکته میکرد که از غار خارج نشود، روزگاری بوده که حافظه بشر به او دیکته میکرد که زن ناموس او است و باید از تمام بلایا در امان نگاه دارد. اما وقتی قوی شدی، وقتی ابزار ساختی، اگر از غار خارج نشوی ناشناختهها را نخواهی دید، وقتی ابزار داری، امنیت داری، وقتی دیگر محتاج تفکر پدران نیستی، اگر همچنان زن «ناموس» مرد باشد، به هویت مستقلی نمیرسد. اگر اصیل فکر کنی و مطالعاتت را در راستای آن قرار دهی تفاوتها برای تو رقم میخورند. در جهانی که سرشار از آمار و احتمالات است اگر تکراری باشی مهم نمیشوی، باید متفاوت فکر کنی باید، متفاوت عمل کنی، اما تفاوت نه به معنای از میان بردن تمامی ارزشها. از پدران باید درس گرفت و آنها را از ذهن بیرون ریخت، باید راه خود را پیدا کنی؛ این آئینی است که هزاره جدید دارد دیکته میکند، این خونی است که در رگهای ملنیالها جریان دارد، البته بنیانگذار این تفکر ملنیالها نیستند، گستردگی هنر و به اوج رسیدن تلفیق اقسام گوناگون هنر، مثل سینما و ادبیات و موسیقی و نقاشی و گیم و… در دهه نود بعد از سالها سرکوب و خفقان، نسلی را وارد هزاره جدید کرده که جهان را دگرگون کردهاند و روزی که آنها به نسل قدیمی و پیر بشر تبدیل شوند، دیگر سر و کاری با جهان فعلی نخواهیم داشت، آن جهان حتی شاید خطرناکترین سرزمین برای بیشتر آدمهای فعلی کره زمین باشد و برایشان به مثابه جنگل کلاسیک جلوه کند.
نکته قابل توجه این جا است که اعمالگری هزاران نفر ساعت روشنفکر در جهانی که اینترنت ابزار دست همگان شده کار سختی به نظر نمیرسد، کافی است یک نفر مانند نئو از خواب تکراری بودن و تکرار شدن بیدار شود تا جهان به لرزه بیافتد، تا همان ظلم و ستمی که قدیمیها از آن سخن گفتهاند دستش را از سر کره زمین کوتاه کند، منجیای که قرار است جهان را نجات دهد، اما شاید همین تفکر و نتیجه هم از حافظه تکراری بشریت در ذهن نشأت گرفته باشد، هنوز مشخص نیست. تمام اینها گفته شد تا به اینجا برسیم که کیانو ریوز نان همین اصیل یا اوریژینال بودنش را میخورد!
قطعا صحبت از کیانو ریوز صحبت از منجی نیست، از مردی صحبت میشود که تمام جذابیتش برای بشری است که حال ناخودآگاه تشنهاش از تکرار و تکراری بودن بهم میخورد. کیانو ریوز چه در پوسته ابتدایی که ما میبینیم و چه در پوستهای که از درونش درک کردهایم همیشه خاص و منحصر به فرد بوده است؛ ظاهرش منحصر به فرد است، اندیشهای که عیان میکند هم منحصر به فرد است. به ویژه خاص بودن در ظاهر او حتی به جایی میرسد که میبینیم با مدل موی فشن چهل سال پیش و کت و شلوار بیست سال پیش که همه میشناسدش هم خاص به نظر میرسد! در شوی استیون کولبر وقتی از او پرسیده شد که بعد از مرگ چه اتفاقی میافتد، پاسخ میدهد: «فقط میدانم کسانی که دوستت داشتهاند دلشان برایت تنگ میشود.» غیرقابل انکار است که تمام این تغییرات و تأثیرات کیانو از ماتریکس آغاز شده. پدیدهای عجیب در تاریخ سینما، ماتریکس به قدری از تمام ابعاد در صنعت سینما اهمیت دارد که هر وقت یادش میافتید، باید به احترام واچوفسکیها و کیانو یک دقیقه سکوت کرده و فقط اندیشید!
کیانو، با گذشتن از تمام مشکلات شخصی و دشواریهایی که برای یک سوپراستار و سلبریتی شناخته شده در سطح جهان وجود داشته، همچنان محبوبیت عجیب و غریبش را دارد و همچنان هم فیلم خوب بازی میکند. رسالت یک چهره در جهان مدرن انسانی همین حس خوب، شور و هیجانی است که کیانو چه در سینما و چه خارج از آن همیشه به آدمها داده، یکی از بهترین نمونهها از گونه خودش. کیانو هواداران را به وجد میآورد. اما چرا؟!
گام دوم: جان ویک
من عشق فیلم هستم، خدایا من عاشق فیلمها هستم. عاشق تماشا کردنشان هستم و عشق این را دارم که بسازمشان.» کیانو ریوز، افتتاحیه نمادین جان ویک ۳ در سینمای چاینیز تیهتر، هالیوود در سطح جهان از سینماگر مشهور گرفته تا تماشاگران سینما و دستاندرکاران صنعت سرگرمی همگی کیانو ریوز را دوست دارند، چه بر پردهٔ سینما و چه در حضور اجتماعیاش. تراژدی در زندگی وقتی خیلی زود بر آدمی مستولی میگردد، آدمی معمولا یکی از این سه راه را انتخاب میکند که در نوبه خود میتواند از انفعال بیاید یا عملگرایی. یا زندگی برایش تمام شده، خسته شده و به معنای حقیقی، یا در استعاره، به زندگیاش پایان میدهد. یا قصد انتقام و حس انتقام وجودش را گرفته و زمین و زمان را بر هم میدوزد. و یا اینکه متوجه بازی روزگار شده، ادامه میدهد با این تلاش که زندگیاش حداقل برای دیگران کمترین دشواری را داشته باشد. این آدمها به طرز عجیبی مهربان و دوست داشتنی از آب در میآیند. کسانی که خیلی از درون تلخشان سر در نمیآوریم و فقط میدانیم که آنها ادامه میدهند. آلبر کامو میگوید:
«گاهی اوقات ادامه دادن، فقط ادامه دادن، از ویژگیهای ابرانسانی است.» کیانو هم در زندگی راه سوم را انتخاب کرده؛ در سنین جوانی دوست صمیمیاش را از دست داد، سالها بعد دخترش مرده به دنیا آمد و چندی بعد همسرش را در تصادف از دست داد؛ از داشتن شخصیتی دوست داشتنی و انسان دوستی گذر نکرد و توانست تجربیاتش را بار دیگر در قالب سینما به جهان عرضه کند.
شخصیت جان ویک انگار خود کیانو است، پر از تراژدی، جذاب و دست نیافتنی. جان ویک انقلابی بود در سینمای اکشن. فیلمی که در نگاه اول به آثار جیسون استیتام و خیلی از فیلمهای درجه دوی دیگر خود کیانو ریوز شباهت داشت اما مغز سینما دوستان را منفجر کرد. چاد استاهلسکی و کیانو ریوز جهان بینی و نگاهی نو به این جنس سینما آوردند، از کلیشههای ژانر با هوشمندی بهره بردند و دوربین جدیدشان تماشاگر را میخکوب و همراه کرد، کیانو مهارتهای رزمیاش را کاملا به رخ سینما کشاند و فیلمی ساخته شد که سینما فراموشاش نخواهد کرد. وقتی به جان ویک فکر میکنی، اینکه حجم بالایی از خشم و خشونت پروتاگونیستاش با کشته شدن سگ زنش آغاز شده، هم لبخند روی لبت میآورد و هم مغزت را منفجر میکند. درونمایه طنز و تضادگرایی در این فیلم حال آدم را جا میآورد. اما کیانو و چاد کار خودشان را دو بار دیگر هم تکرار کردند. جذابیت فیلمهای کم خرجی چون جان ویک یا مثلا دِدپول به قدری عجیب و دور از ذهن است که انتظار ادامه موفقیتشان نمیرود، معمولا هم در تاریخ سینما دنبالههای سینمایی با کیفیت فیلمهای اصلی را از دست میدهند یا مقبولیت کمتری دارند، حتی اگر پدر خوانده باشند؟ سه گانه ارباب حلقهها هم در تاریخ نمونه خاصی بود. اما جان ویک ۲ و جان ویک 3 همینطور بهتر و جذابتر از آب در آمدند، تماشاگران را به وجد آوردند و منتقدان ذوق زده را از صندلیهایشان بلند کردند. تمام دستاوردهای تیم فنی این سه گانه به کنار، نقطه اتکا و اهمیت فیلم خود کیانو است، طوری که بدون کیانو اصلا چنین فیلمی امکان ساخت نخواهد داشت.
در واقع دستاورد تیم فنی این فیلمها در خدمت کیانو و استفاده هوشمندانه از وجود اوست. کت و شلوار ضدگلوله در وهله اول فردی را نیاز دارد که بر قامتش بنشیند و بزن بزنهای واقع گرایانه مهارتها و از جان گذاشتنهای بازیگرانی در سطح خیلی بالا را میطلبد چون هر بازیگری حاضر نیست این کارها را انجام دهد. حتی در برابر میلیونها دلار پول، چند نفر در سینما چنین ریسک پذیری و البته چنین مقبولیتی در نزد مردم را دارند و تصور آنها در چنین نقشی ممکن است. سطح بالای نقش جان ویک، کسانی چون کیانو ریوز و تام کروز بزرگ را میطلبد، که البته با در نظر گرفتن کاریزمای بی حد و حصر جان ویک باید از تام کروز بزرگ هم صرف نظر کرد! از قیاس کیانو ریوز و تام کروز هم نتایج جالبی به دست میآید؛ دو آرتیست محبوب و دوست داشتنی با کارنامهای حیرت انگیز. اما اگر با خطکش منتقدی جلو برویم، کارنامه تام کروز روی کاغذ فیلمهای بهتری را شامل میشود با اکتهای گاه بهتر، درصورتی که کیانو دو کاراکتر باکیفیت در کارنامه دارد. خیلیها باور دارند کیانو بازیگر خوبی نیست (نمونهاش هم وکیل مدافع شیطان و دراکولای برام استوکر) یعنی شاید اکت حیرت انگیزی ندارد اما طوری کاریزما و محبوبیتش در ذهن آدم پررنگ شده و قدر همان دو شخصیت نئو و جان ویک درجه یک در آمده که آدم کاملا خلع سلاح میشود و دلش نمیآید قلماش به سمت یادداشت منفی برود! از طرفی اینکه یک نفر برای نقش جان ویک مهارت بالایی در هنرهای رزمی کسب میکند و از در و دیوار بالا میرود هم از المانهای متد اکتینگ است، همانطور که خیاطی کردن و ادا اصولهای دنیل دی لوئیس متد اکتینگ به حساب میآید!
شخصیت جان ویک انگار خود کیانو است، پر از تراژدی، جذاب و دست نیافتنی. جان ویک انقلابی بود در سینمای اکشن. فیلمی که در نگاه اول به آثار جیسون استیتام و خیلی از فیلمهای درجه دوی دیگر خود کیانو ریوز شباهت داشت اما مغز سینما دوستان را منفجر کرد. چاد استاهلسکی و کیانو ریوز جهان بینی و نگاهی نو به این جنس سینما آوردند، از کلیشههای ژانر با هوشمندی بهره بردند و دوربین جدیدشان تماشاگر را میخکوب و همراه کرد.
مرد نفس گیر
«میدانی دلبری چیست: اینکه جواب آری گرفته باشی بدون آن که حتی سؤال واضحی پرسیده باشی.» (آلبر کامو، سقوط)
امروز اینترنت معیار سنجش هرکاری شده است. میخواهید بدانید چه چیزی در ذهن مردم جریان دارد؟ چه چیزی بازار خوبی برای فروش دارد؟ کافی است آن را در اینترنت قرار دهید و میزان مقبولیتش را بسنجید. درست است در جهان پساحقیقت زندگی میکنیم اما بشریت هیچ گاه به اندازه الآن برای اعضای کلابش تریبون فراهم نکرده بود. تریبون دیگر تنها در اختیار عددی خاصی قرار ندارد، یا به بیان دیگر، امکان کسب تریبون برای همه آدمها با اینترنت مهیا شده، البته همین ماجرا هم تن پیرمردها را میلرزاند! نکته جالب در مورد کیانو ریوز و اینترنت این است که با وجود شبکههای اجتماعی، شخصا در فضای مجازی حضور ندارد، اما بارها شده که فوتیج و عکسهایی که توسط دیگران از او در یوتیوب و اینستاگرام به اشتراک گذاشته شده به یکی از ترندهای روز بدل شود و راهشان را در اسلنگها و کانالهای یوتیوب باز کنند. سالها است که به همه ثابت شده اینترنت عاشق کیانو است. چند نمونه از آنها را مرور میکنیم.
– آخرین نمونه از این فراگیری هم به بزرگترین همایش سالانه دنیای گیم یعنی E3 تعلق داشت.
استودیوی لهستانی سیدی پراجکت، که سری تحسین شده ویچر (Witcher) را به دنیای گیمرها تقدیم کرده، بار دیگر با بازی 2077 Cyberpunk در کنفرانس E3 ظاهر شد، یک بازی در سبک نقش آفرینی (RPG) با فضایی عجیب از آینده. مخاطبان که در سالن نمایش انتظار میکشیدند در کمال ناباوری با حضور کیانو ریوز روی صحنه نمایش مواجه شدند و سرو صدا و جیغ حاضران به اوج رسید. کیانو تاریخ عرضه بازی را اعلام کرد و مشخص شد که او هم در این ویدیوگیم حضور دارد. کسی تا آن لحظه از حضور کیانو در بازی خبر نداشت و همه چیز چراغ خاموش جلو رفته بود. در میان صبحتهای کیانو، در باب شگفتی حضور در چنین پروژهای، یکی از حاضران با بغض فریاد میزند که کیانو «تو نفسگیر هستی!» (You are breathtaking) کیانو با لبخند فریادش
را پاسخ میدهد که تو نفسگیر هستی، همه شما نفسگیر هستید. همین ماجرای به ظاهر ساده تبدیل به سوژه اصلی اینترنت شده و یوتیوبرها و خبرگزاریها را به تحسین وادار کرد.
– چندی قبل، وقتی ویدیوی صداگذاری کیانو ریوز روی شخصیت دوک کابوم، یک بدلکار کانادایی در داستان اسباب بازیهای ۴ پخش شد، کیانو شد ترند روز یوتیوب! اینترنت این ویدیو را دوست داشت، حتی کریس اوانس (هنرپیشه نقش کاپیتان آمریکا) همبازی قدیمی و دوستش در توئیتر نوشت، اگر ویدیویی به مدت زمان دو ساعت از این صداگذاری پخش شود و نامش داستان اسباب بازیهای ۴ باشد حداقل دوبار برای دیدنش به سینما میروم!
– چند سال پیش وقتی ویدیویی توسط یک مسافر مترو از کیانو منتشر شد که در آن صندلی خود را به یک خانم با کیف سنگین میداد، اینترنت را انگشت به دهان کرد که مگر مردی با ثروت نیم میلیارد دلار با مترو سفر میکند؟!
– چندی پیش تحلیلگری از فاکس نیوز (رسانه راست و تندروی آمریکایی) با درست کردن ویدیویی به آنالیز رفتار کیانو ریوز با همکاران و طرفدارانی که قصد عکس گرفتن با او را دارند پرداخت و عنوان کرد که کیانو هیچ گاه خودش را به کسی نمیچسباند و از دخترها و زنهای جذابی که نزدیکش میشوند حتی سوء استفاده سطحی هم نمیکند، او حتی آنها را لمس نکرده تا احساس بدی بهشان دست ندهد، موضوعی که امروز با جنبشهای جنسیتی و فجایعی که در میان هنرمندان نام آشنای غربی راه افتاد در جامعه غرب از اهمیت بالایی برخوردار است. این تحلیل از کیانو با نام پادشاه شایسته احترام (Respectful king) آنلاین یاد کرد و بر محبوبیت دیوانهوار این آرتیست افزود!
تازه تمام اینها سوای کمکهای خیره و سازمانهای حمایتی است که او تاسیس کرده. نمونههای این چنینی برای کیانو در اینترنت فراوان است. در روزگاری که مردم سریع دشمنهایشان را در اینترنت پیدا میکنند و انگار شرورها فقط میتوانند سیاستمداران باشند و اظهار نظر کردن در موردشان با اینترنت از همیشه سهلتر است، وقتی فردی با هر خبر کوچک و بزرگی در اینترنت ستایش همگانی میشود، جایگاهی غیرقابل انکار دارد. با هر طرز فکر و سلیقهای باید پذیرفت که اینترنت جهان را فتح کرده و هرکسی که در اینترنت محبوب باشد، آن هم بدون تلاش شخصی خاص، آدم محبوب و مقبولی است. این معیار سنجش ایدهآل نیست اما بهترین چیزی است که در اختیار داریم.
عشق اینترنت به کیانو خودش گویای تمام مباحث در بارهی این آرتیست پنجاه و چهار ساله است، اینکه کیانو آدم حسابی است.
منبع: نشریه دنیای تصویر