10 دشواری تولیدکنندههای محتوای متنی قدیمی و مخاطبان آنها برای تطبیق با رسانههای دیداری و شنیداری

از رسانههای جدید نباید ترسید و باید به سراغشان رفت و در آغوششان کشید. اما هم تولیدکنندههای قدیمی محتوای متنی و هم برخی از کاربرها به سختی با رسانههای جدید کنار میآیند.
تولیدکنندههای قدیمی محتواهای متنی شامل روزنامهنگاران و وبلاگنویسها، ترجیح میدهند همان سبک دلپذیر قبلی را تکرار کنند و مدام بنویسند. بعضیها هم عاشق متن هستند و خبر و مقاله و کتاب متنی دوست دارند و نه پادکست و کتاب گویا و ویدئوی یوتیوب.
در اینجا میخواهم تجربه و اندیشه خودم را در مورد چرایی خستی ارتباط برقرار کردن با رسانههای نو با شما به اشتراک بگذارم:
1- تطبیق سیستم ذهنی تولیدکنندههای قدیمی محتوا با متن:
وقتی کاری را هزاران بار تکرار کنید و در آن خبره شوید، به سختی جلب یک کار تازه میشوید. مثل این میماند که در فوتبال شما سالها هافبک بازی کرده باشید و الان شما را مدافع گذاشته باشند. مدام هوس میکنید که یک خط جلوتر بروید و این در ناخودآگاه شما شکل گرفته است.
2-تولیدکنندههای محتوا تصور میکنند که با متن بهتر میتوانند در مورد رویدادها و مسائل به صورت ژرف بنویسند
وقتی متن مینویسیم میتوانیم به راحتی در ذهن توسعهاش بدهیم و واژهها را بالا پایین کنیم. ما میتوانیم کارمان را با هدف نوشتن یک مقاله 500 کلمهای شروع کنیم و در اواسط کار متوجه شویم که میتوانیم مقالهای را تا 2000 کلمه هم توسعه بدهیم. ممکن است حین نوشتن، دریچههای ذهنی جدیدی بر روی ما باز شود یا حین جستجو، منابع خوبی پیدا کنیم.
اما حین تولید پادکست و یا کانال ویدئو، شما به سختی میتوانید چنین انعطافی در برنامه ایجاد کنید. با خودتان میگویید که یک ویدئوی حدود 15 دقیقهای یا پادکست 40 دقیقهای میخواهم بسازم و برای همین بازه زمانی خودتان را آماده میکنید.
3- حال روحی شما و وضعیت ظاهر خودتان و محیط شما تاثیر کمتری روی نوشتهتان میگذارند تا یک برنامه صوتی – تصویری
نویسندگان باتجربه در بدترین شرایط روحی میتوانند نوشتهای آماده کنند که نقصی نداشته باشد و حتی حاوی شوخی و طعنه باشد. اما شرایط روحی شما روی تون صدا، حالت چهره و ضربآهنگ اجرای پادکست یا برنامه ویدئویی تاثیر زیادی میگذارد.
شما میتوانید در هر ساعت شبانهروز، بدون مقدمه و بدون پیشنیازی بنویسید، اما ایجاد یک برنامه نیازمند فراهم شدن مقدماتی است.
شما میتوانید با صورت نتراشیده و با لباس نامرتب بنویسید، اما چنین کاری را هنگام اجرای یک ویدئو نمیتوانید بکنید.
4- تصور مبتذل بودن جو رسانهای در یوتیوب و اینستاگرام و ترجیح برای وارد نشدن در آن
البته به گمان این تصور اشتباهی است که اینستاگرام را ما برای شاخهایش خالی کنیم و اجازه بدهیم که آنها ساعتهای لایو و ویدئوی بیمعنی درج کنند و ما تلاشی برای ساختن ویدئو انجام ندهیم.
تصور میکنم که آن زمان که وبلاگنویسی در ایران محبوب شده بود، روزنامهنگارهای قدیمی به ما، تقریبا همان طوری نگاه میکردند که ما الان به همین شاخ و اینفلوئنسرها!
5- هزینه و زمانی که برای ایجاد مهارت پادکستسازی و ویدئو باید کنار بگذاریم
خرید یک میکروفن و دوربین خوب و یک منبع نور، به هر حال هزینه میخواهد. حتی اگر به کم هم قانع شوید، باز زمان زیادی برای انتخاب و خرید کنار بگذارید.
اگر بخواهید برای ویرایش پادکست و ویدئو به دیگران متکی شوید که به گمان من چیز جالبی نیست و سرعت انجام کار خیلی پایین میآید و اگر خودتان بخواهید مهارت نرمافزاری پیدا کنید، باید زمانی را به اختصاص بدهید. متاسفانه برای برخی چنین کاری غیرممکن است و برخیها هم زحمت اولیه را نمیخواهند به خودشان بدهند.
6- زمان لازم برای جمع شدن هسته اولیه مخاطبان
هر کار نوی رسانهای را که بخواهید شروع کنید، باید در نظر داشته باشید که زمان نهچندان کمی مثلا یک سال برای جمع شدن هسته اولیه مخاطبان لازم است.
مثال عرض میکنم، زمانی من در اینستاگرام اصلا مخاطب خاصی نداشتم و تصور میکردم که هیچ وقت نمیتوانم مخاطب خاص در آن جمع کنم. تقریبا یک سال طول کشید تا مخاطب به اندازه کافی و با کیفیت خوب جمع کنم و به تدریج شرایط آنقدر خوب شد که وقتی یک ماهی کارم را در اینستاگرام متوقف کردم، برایم مرتب پیام ارسال میشد که چرا کار صفحهام متوقف شده.
منتها بسیاری از کسانی که یک رسانه قدیمی دارند، برایشان مشکل است که این بازه زمانی نسبتا طولانی را تحمل کنند و در روزهای نخست تصور میکنند که با غلطیدن به سمت کاری نو، خودشان را اصطلاحا سبک کردهاند!
7- چگالی بسیار کم محتوا در برخی پادکستها و ویدئوها
حالا سوی دیگر داستان را میبینیم. یعنی مخاطبی که میخواهد به یک پادکست گوش کنید یا یک ویدئو یوتیوب یا اینستاگرام را که نسبتا طولانی است، ببیند.
متاسفانه گاهی اوقات این ویدئوها هیچ بار خاصی از مطلب ندارند و چگالی مطلبشان خیلی کم است. یعنی اگر تیتراژ یا اینتروی اولیه و سلام و علیک و موسیقیها میانبرنامه را کنار بگذاریم، میبینم که فرضا یک ویدئوی 15 دقیقه یوتیوب اگر متنی ارائه میشد، در ظرف دو سه دقیقه خوانده میشد. همین!
ببینید! نوع نوشتن مطلب برای پادکست و یوتیوب باید هوشمندانه باشد، ما باید محتوایی در آنارائه دهیم که مناسب این مدیا باشد.
وقتی مطلبی به صورت یک روایت طولانی چند ساعته است، پادکست کردنش خیلی جالب میشود. وقتی مطلبی را حنم باید دید یا شنید، باز هم مناسب پادکست کردن یا ویدئویی شدن است. وقتی میخواهیم با صدای خودمان و روایت خودمانی چیزی، به آن عمق بدهیم و روی ذهن مخاطب تاثیر بگذاریم، باز هم مناسب است.
اما بسیاری از مطالب هم کشش پادکست یا ویدئو شدن را ندارند. وقتی مطلبی به سادگی در 400 کلمه همراه دو سه عکس میتواند نوشته شود، چرا وقت مخاطب را با ساختن یک ویدئوی 15 دقیقهای بگیریم؟
8- اما باید در نظر بگیریم که مخاطبهای متنگریز و وبگریز هم داریم!
با این همه برخی از مخاطبان هستند که اصلا میانهای با خواندن ندارند و تعداد آنها دارد بسیار زیاد میشود. آنها سادهترین و کوتاهترین چیزها را میخواهند به صورت ویدئویی ببینند و اصولا تا چیزی را نتوانند بشوند و ببینند، اصلا آن را به رسمیت نمیشناسند.
از یک دهه پیش تا حالا مخاطب به صورت فزایندهای در حال متنگریز شدن است. شما ممکن است صدها و هزاران مقاله متنی داشته باشید، اما با بهترین مقالهها هم نمیتوانید این مخاطب جدید را جلب کنید.
سوء تفاهم نشود، بسیاری از این مخاطبهای متنگریز، مخاطبهای خوبی هستند و قدرت تحلیل و تامل روی مطالب شما دارند، اما دگرگونی جو جامعه و شرایط اینترنت، میانه آنها را با متن بد کرده است.
به صورت مشابهی بسیاری از کاربران هم وبگریز شدهاند، یعنی ایننترنت را فقط به صورت چند ابراپلیکیشن مانند توییتر و اینستاگرام و تلگرام میبینند و تصوری از اینکه سایت و وبلاگ چیست، ندارند! عجیب، اما واقعی!
به هر حال باید قبول کنیم که «وب» مقدس ما، آن وب 15 سال پیش نیست و شبکههای اجتماعی سکتهاش دادهاند!
9- ترس از آماتوریسم
در این مورد بعدا بیشتر توضیح خواهم داد. برخی از تولیدکنندههای محتوا میترسند که حتما باید پادکست یا ویدئویشان باید کاملا حرفهای باشد.
اما میشود بدون دوربین و میکروفن خوب، بدون ادیت حرفهای، بدون داشتن پرده سبز، بدون داشتن اتاقی زیبا برای ضبط ویدئو، حتی با نقایضی در اجرا، کار را شروع کرد.
مخاطب چندان که فکر میکنیم ناهوشمند نیست و میتواند متوجه تکه اطلاعات خوب بشود.
10- مخاطب حرفهای عاشق متن را اما هر کاری کنید، همان رسانه سنی را دوست دارد
اقلیتی از مخاطبان هستند که جزو کتابخوانهای قهار با سرعت خوانش بسیار بالا هستند. آنها میتوانند به سرعت متنها را اسکن محتوایی کنند. آنها وقت محدودی دارند و هر دقیقه از وقت برایشان مهم است. اینها را به سختی میتوانید با رسانههای جدید تطبیق دهید و نباید با هوس گذار به رسانههای نو، این قشر وفادار را از دست بدهید. مخصوصا تحمل ویدئوهای کشدار برای آنها دشوار است، باز هم پادکست به سبب اینکه میشود به آن در حین قدم زدن یا رانندگی گوش کرد، برای آنها مناسب است، اما دیگر ویدئو نه!
پینوشت: همین مقاله قرار بود، یک کامنت 30 کلمهای در توییتر باشد، اما تبدیل به یک مقاله نزدیک به 1300 کلمهای شد!