یازده سال پیش این عکس از مادر جوان و فقیر چینی، سر و صدای زیادی به پا کرد، حالا این مادر را دوباره را پیدا کردهاند!

نمیدانم این عکس را دیدهاید یا نه. من به صورت محوی این عکسم یادم میآید. این عکس از زن جوانی گرفته شده بود که پشتش زیر بار خم شده بود و به زحمت سعی میکرد که استوار باقی بماند. پتویی روی خود انداخته بود که سرما را تاب بیاورد و در عین حال در یک دستش کودک شیرخوارش را داشت و در دست دیگرش هم یک ساک!
یازده سال پیش، این عکس بسیار تاثیرگذار شد و سر و صدای زیادی به پا کرد. این عکس شاخص، نماد فقر در چینی شد که در حال تبدیل شدن به یک غول اقتصادی بود و شاخصهای رشدش از هر کشور دیگری پیشی گرفته بود. به نوعی از آن تعبیر به نابرابریهای اجتماعی به گاه توسعه انفجاری شده بود.
شماری تصور میکنند که رشدهای جهشی، ناگزیر چنین چیزهایی هم ایجاد میکنند. به عبارتی تغییر بافت اقتصادی و حاشیهنشینی حتما باید عدهای را خرد کند تا چرخ دندههای اقتصاد بتوانند به جلو بروند. باز شماری تصور میکنند که این هر چه باشد بهتر از رکود عمیق و زوال تدریجی رؤیاهای یک ملت و محو شدنش یک تمدن و نادیده گرفته شدنش توسط جهانیان است!
اما تحول جدیدی در مورد این تکعکس صورت گرفته. یک عکاس و روزنامهنگار چینی به نام «ژو کی» سالها تلاش کرد که این زن را دوباره پیدا کند و از سرنوشت او مطلع شود.
آن عکس قدیمی در ایستگاه قطار شهر نانچانگ در استان ژیانگشی در 30 ژانویه سال 2010 گرفته شده بود. این زمان همزمان است با فستیوالهای بهاره چین که در آن صدها میلیون چینی از شهرهای محل کار و سکونت خود به خانههای پدری برمیگردند و به خانواده میپیوندند تا سال نوی چینی را جشن بگیرند.
باری! تلاش ژورنالیستی که گفتیم برای پیدا کردن این زن تا همین یک ماه پیش ناکام بود، تا اینکه او بالاخره موفق شدن این زن را که حالا 32 سال دارد در شهر خود یعنی Yuexi که در جنوب غرب چین قرار دارد، پیدا کند.
یازده سال پیش این زن یک کارگر فصلی بود. او که بیسواد هم بود، مجبور بود مدام از این شهر به آن شهر برود تا کاری پیدا کند. او تقریبا هر ماه بین 77 تا 93 دلار پول درمیآورد که به هر حال از درآمد کشاورزی در روستایش بهتر بود.
کودک او در سال 2009 به دنیا آمد و حالا ما میدانیم که این کودک چند ماه بعد از گرفته شدن این عکس فوت شده است! همان زمانی که او یک کار پنج ماهه در یک کارخانه پیدا کرد. چه فاجعه جبرانناپذیری!
علیرغم این رسانههای چینی از فرصت بینظیر پیدا کردن آن سوژه عکس، برای به رخ کشیدن و پروپاگاندا کردن سیاستهای اقتصادی دولتمردان چینی استفاده میکنند که خواهی نخواهی باید اعتراف کنیم که در مقیاس کلی، تا حدی هم درست و قابل قبول است.
چند سال بعد دولت چین یک سیاست مبارزه با فقر را شروع کرد که تحت آن این زن و همسرش و دیگر روستایی توانستند تنباکو و سیبزمینی بکارند. درآمد او ظرف یک سال از 600 یوآن به 6 هزار یوآن رسید که همچنان زیر خط فقر بود، اما خب، بسیار بهتر بود.
در حال حاضر خط فقر در چین 5500 یوآن در سال در نظر گرفته میشود.
در طی فصولی که این زوج کار کشاورزی نمیکنند، آنها به شهری در فوجیان در جنوب شرق چین میروند و در مزرعه خیار دریایی کار میکنند.
حالا دیگر درآمد این دو، روی هم در سال به 100 هزار یوآن رسیده که معادل 15400 دلار در سال میشود.
حالا این زوج در خانه مناسبی زندگی میکنند که دیگر آب از سقفش چکه نمیکند و سرما از درز در و پنجرهاش به بیرون راه پیدا نمیکند و به نوعی رؤیای دوران کودکی آنها بوده است.
خانواده او یکی از هزاران خانواده منطقه Yuexi هستند که خانه جدید با برق و لوله کشی آب و تلفن دارند و به گفته چینیها، همه اینها ناشی از سیاست مبارزه با فقر است.
چینیها میکویند که توانستهاند 100 میلیون شهروندشان را در طی یک دهه از فقر به درآورند و در طی این 4 دهه هم 700 میلیون جینی دیگر فقیر محسوب نمیشوند.
حتی اگر این آمار را کاملا دقیق ندانیم و حتی اگر آن جمعیتی که ناگزیر زیر چرخ توسعه ماندند (در مورد این مادر، کودکش) باز هم نمیشود منکر بهرههایی برد که چینیها از رشد اقتصادی به خصوص در این یک دهه بردهاند.
کاش وضعیت طوری شود که همه رنجبران و کولبرهای دنیا که پشتشان زیر فشارها خم شده، دنیایی بهتر را بتوانند تجربه کنند.