فیلم اقتباس -adaptation – داستان، نقد و تحلیل
کارگردان: اسپایک جونز
فیلمنامهنویس: چارلی کافمن و دانلد کافمن، برمبنای کتابی نوشته سوزان اورلین
بازیگران: نیکلاس کیج، مریل استریپ، کریس کوپر، کارا سیمور، تیلدا سوئینتن، ران لیوینگستن، برایان کاکس و مگی جیلنهال
«چارلی کافمن» (کیج) فیلم نامهنویسی است با استعداد ولی به شدت متزلزل و فاقد اعتماد به نفس که پس از موفقیت «جان مالکوویچ بودن»، استخدام شده تا فیلم نامهای براساس کتاب غیرداستانی «دزد ارکیده» نوشته «سوزان اورلین» بنویسد.
اما «چارلی» علاوه بر وسواسی بودن، شدیدا پارانویایی است و دچار افسردگی میشود و معاشرتی نیست و در مقابل زنان دست و پایش را گم میکند؛ یعنی ویژگیهایی که در ادامه کار و رابطه پیچیدهاش با محبوبهاش، «آملیا» (سیمور) مشکلات به وجود آورده است.
در همین حال، برادر دوقلویش، «دانلد کافمن» (کج) – که عینا به خودش شباهت دارد. به سراغش آمده و در خانه «چارلی» ساکن شده است. از لحاظ حسی، «دانلد» در نقطه مقابل «چارلی» قرار دارد. آدمی سرزبان دار، با اعتماد به نفس، که راحت ارتباط برقرار میکند و با زنان نیز مشکلی ندارد. «دانلد» تصمیم گرفته پا جا پای برادرش بگذارد و او هم حرفه فیلمنامهنویسی را دنبال کند. اما خیال دارد برخلاف «چارلی»، فرمولهای فیلمنامهنویسی «رابرت مکی» (کاکس) را به گوش بگیرد و بنابراین زمانی که با دوست جدیدش، «کارولاین» (جیلنهال) سرگرم نیست، تریلری کلیشهای درباره یک قاتل زنجیرهای مینویسد. در حالی که «دانلد» به سرعت فیلمنامهاش را مینویسد، «چارلی» با زحمت کارش را جلو میبرد.
در فیلمنامه «چارلی»، «سوزان اورلین» نویسنده (استریپ) به وقایعنگاری زندگی «جان لاراش» (کوپر) میپردازد. مردی شلخته ولی شیفتۀ گیاهان که در تلاش است انواع کمیابی از ارکیده را با دزدیدنشان از محیط زیست طبیعیشان در باتلاقهای فلوریدا، نجات دهد. در حالی که «جان» و «سوزان» بیشتر با یکدیگر آشنا میشوند، آرام آرام به هم علاقه پیدا میکنند، به همان ترتیب، «چارلی» نیز متوجه شده که بیش از پیش شیفته «سوزان» شده است. هرچند فقط عکسی از او را پشت جلد کتابش دیده است. «چارلی» این در و آن در میزند تا «سوزان» را ملاقات کند ولی آنقدر خجالتی است که سرانجام نمیتواند با او رودر رو شود. به همین جهت، «دانلد» را – که تازه فیلم نامهاش را به مبلغی هفت رقمی فروخته – به جای خود به دیدار «سوزان» میفرستد و هم زمان به سراغ «مگی» و سمینار فیلمنامهنویسیاش میرود.
«چارلی کافمن» /کیج فیلم نامهنویس در همان ابتدا میپرسد «آیا من فکری اریژینال در کلهام دارم؟ » و از این به بعد اقتباس تماشاگر را در جریان سیال ذهن عصبی او شناور میکند. ذهنی که میتواند در یک لحظه از بحران هویت چهار میلیارد سال به عقب و به آغاز حیات روی زمین، برگردد و بعد از تولد فیلم نامهنویس فورا به قرار ناهار با یک مدیر کمپانی برسد.
او فیلمنامهنویسی غیر عادی است که یک سفارش عادی گرفته و خیال ندارد طبق سفارش عمل کند. موفقیت بزرگ و فوق العاده اقتباس، درگیر کردن تماشاگر در مشکلات و مصایب خلق یک فیلم نامه است. اما این درگیر کردن سرراست نیست، بلکه با پیچ خوردهترین و سرکشترین ایدههای «کافمن» توأم است.
طبعا پژواک هشت و نیم فدریکو فلینی (۱۹۹۳) حس میشود، گرچه «چارلی» اصلا شکوه و فریبندگی مارچلو ماسترویانی را ندارد. با وجود تمام مناسبات بینامتنی دیوانهوار، پرشهای زمانی و حوادث موازی، اقتباس صرفا یک بافت ادبی نیست. جونز با بازیگران و کمدی بسیار خوب کار میکند. کوپر شاید بازی عمرش را ارائه میدهد، استریپ محشر است و کیج با ایفای نقش «چارلی» و برادر دوقلوی ابله نمای خوش بین او – «دانلد» که هم زمان بر پردهاند تأثیری عجیب میگذارد. «دانلډ» همزاد، که به کمک «چارلی» میآید و ارائه دهنده ایدههای «بفروش» است، نمادی از ابتذال به نظر میرسد و وجود خارجی ندارد اما آموزه او «شخصیتهایت باید تغییر کنند و این تغییر باید از خود آنها بیاید» به کار «کافمن» فیلم نامهنویس میآید و به صورتی دوپهلو و عالی عمل میکند. به این ترتیب اقتباس مثل هشت و نیم با لذت قصه خود را میبلعد و آتش بازی میکند. فیلم، بیش از آن که درباره اقتباس از یک کتاب برای سینما باشد، شوخی بزرگی است درباره «اقتباس» از خویشتن برای محیطی ناسازگار.