چرا باید همیشه سخنرانی با پرزنتیشن خود را با یک داستان شروع کنید؟

در دنیایی که همه ما به درجات متفاوت، معتاد شبکه‌های اجتماعی شده‌ایم، میزان تمرکز مردم برای توجه به یک سخنرانی مفصل، بسیار پایین آمده.

شما به عنوان یک سخنران آن بالا می‌روید. سخنرانی برای بیشتر مردم یک فوبی و هراس بزرگ است. تصور می‌کنید که مردم از بند کفش تا میزان خلوتی فرق سر و شکم برآمده و درستی اصلاح صورتتان را زیر نظر گرفته‌اند! شما فکر می‌کنید که زبان بدن اشتباهی دارید و شل و ول ایستاده‌اید.

رئوس مطالبی که بارها تمرین کرده‌اید، چند ثانیه در ذهختان مجسم می‌شود و وقتی دارید سخنرانی را شروع می‌کنید با خودتان فکر می‌کنید که نکند همه چیز از یادم برود یا لحن مناسبی نداشته باشم و مسخره خاص و عام شوم یا دست‌کم نتوانم مطلبم را آنچنان که باید، ارائه بدهم.

فن خطابه و سخنرانی یک هنر با مهارت‌های ریز فراوان است. اما یکی از تکنیک‌هایی که می‌تواند حتی به سخنران تازه‌کار امکان بدهد مه همچون حرفه‌ای‌ها با مخاطب ارتباط برقرار کند، شروع سخنرانی با یک داستان است.

البته شما می‌توانید سخن خود را با نقل قول از یک بزرگ شروع کنید، اما در دنیای امروز که هر روز نقل قول‌های درست و فیک فراوانی از بزرگان در شبکه‌های اجتماعی می‌خوانیم، دیگر میزان تاثیرگذاری جملات کوتاه و زیبا و تاثیرگذار کم شده.

در عوض در این دنیای پرشتاب و پرخبر، تقریبا همه مردم در جستجوی «احساس» هستند و چه چیزی بهتر از یک داستان مناسب احساس‌برانگیز برای شروع یک سخنرانی.

حتی سخنرانی‌های آکادمیک را می‌شود با یک داستان تاریخی در مورد چگونگی تکامل آن بخش از علم یا فن شروع کرد و توجه مخاطب را به خود جلب کرد.

بهتر است که مخاطب را کاملا باشعور فرض کنید و داستان تخیلی برایش تعریف نکنید. در ضمن داستان شما کاملا باید مرتبط با موضوع باشد یا با یک چرخش هوشمندانه، به موضوع مورد نظر شما کات بخورد.

هیچ توجه کرده‌اید که این روزها بیشتر کتاب‌ها در مورد سبک زندگی یا فلسفه عملی، پر از داستانک‌های کوچک شده‌اند. فی الواقع اهمیت «داستانک‌»ها در غنی کردن مطلب و همراه کردن مخاطب انقدر زیاد شده که تقریبا بیشتر نویسندگان از این سبک به فراوانی استفاده می‌کنند.

با داستان‌سرایی هوشمندانه شما می‌توانید مخاطبی که قصد داشت در طول سخنرانی شما با گوشی موبایلش بازی کند را تبدیل به یک مخاطب تعامل‌کننده کنید.

شما می‌توانید از یک مخاطب سخت‌گیر که احتمالا بعد از تمام شدن سخنرانی شما، انبوهی از اشکالات جزئی از متن و شیوه خاطبه شما بگیرد، یک مخاطب مهربان و منصف بسازید که کلیت حرف‌های شما برایش مهم است و نه جزئیات و نقص‌های کوچک.

با داستان‌سرایی می‌توانید مخاطب‌ها را منطقی‌تر کنید و کاری کنید که آنها خودشان را جای شما بگذارند و مشکلات کار و طرح شما بیشتر توجه کنند.

داستانک شما باید کوتاه باشد، حتما عنصر احساس در آن وجود داشته باشد، اگر شوخی کوچکی در آن گنجانده شود که چه بهتر و میزان تاثیرگذاری‌اش را با این کار بسیار بیشتر خواهید کرد.

داستانک شما می‌تواند در لفافه سختی کار شما و یا بیم و امیدی که دارید را به مخاطب منتقل کند و او را کنجکاو کند.

بهترین سخنران‌ها، داستان‌سرا هستند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]