چهل سالگی: لئو ستاره است!
فرانک مجیدی: زمانیکه «تایتانیک» به نمایش در آمد و عشق نافرجام میان رز و جک، اشک خیلی از دختران و پسران جوان را جاری میساخت، من دوران راهنمایی خود را میگذراندم. آن روزها، تب فرق وسط و ریختن چند طره مو روی پیشانی مد بود. مثل جک. مثل لئوناردو دیکاپریو که حسادت همهی دخترها را به کیت وینسلت تشدید میکرد. موهای لئوناردو مثل طلا میدرخشید، چشمانش همان قدر آبی بود که اقیانوسی که در آن سفر میکردند و پوستش به شفافیت و تازگی آلبالوهای رسیده میماند. همه دخترها عکسش را دست به دست میکردند، جز من که اصلاً خوشم نمیامد و با توجه به آنکه از جهاتی بسیار سنتی بودم و ماندم، به نظرم این کارها خیلی زشت بود و غرور یک دخترخانم جوان را خدشهدار میکرد. حالا که سالها گذشته، اگر فقط دیکاپریو را با همان فیلم میشناختم، میگفتم او هم یک بورِ چشمآبی دیگر است که قرار نیست چیزی به سینما اضافه کند. اما این، حرفی است برای کسی که سالهای بعدی دیکاپریو را ندیدهباشد.
دیکاپریو، روز سهشنبهی گذشته جهل ساله شد. وقتی این خبر را میشنوم، باور میکنم که چقدر زمان زود گذشته و چه سالهایی بدون آن که حس کنم، بر او، ما و جهان گذر کرده. دیکاپریو از آن بازیگرانی است که به مدد چهرهاش، از همان کودکی توانست وارد دنیای سینما شود. او کارش را بهعنوان یک هنرپیشه، 23 سال پیش و با فیلم Growing Pains شروع کرد. در فیلمی مانند What’s Eating Gilbert Grape با توجه به سن و سالش، حضور چشمگیری داشت و حتی برایش نامزد دریافت اسکار شد. این فیلمها، نظر مساعد کامرون را برای تایتانیک به او جلب کرد. تایتانیک قرار بود برایش شهرتی عالمگیر باشد که در عین حال، پلهای باریک و خطرناک هم بود. ممکن بود دیکاپریو فقط یک جوان زیبای عاشق باشد، که در دنیای سینما بسیارند یا یک ستاره. آنچه که پیش میآمد، بستگی به انتخابهای او داشت.
گاهی فکر میکنیم بهترین قضاوتها را با توجه به گزارههای پیشرو انجام میدهیم. به خلاصهترین شکل ممکن بخواهم بگویم، تا قبل از سال 2000 مطمئن بودم که از دیکاپریو هیچ در نمیآید و هرگز نخواهد توانست در پیشهاش، تراز اول شود. ظهور ستارههایی مانند براندو، پاچینو، اورسن ولز، دنیرو و نامهای بسیار بزرگ دیگر، یک بار اتفاق افتادهاند و سینما دیگر هرگز این معجزه را نخواهد دید. تا آن که سال 2002 امد و اسکورسیزیِ استاد، تصمیم گرفت تا از دیکاپریو، دنیروی تازهی فیلمهایش را بسازد. «دار و دسته نیویورکی» فوقالعاده بود و نفسگیر. باور نمیکردم که دیکاپریو اینقدر خوب بوده و کسی متوجهش نشده. انگار که اراده کرده بود که تازه آن چه را که در چنته داشت، رو کند و همه را شگفت زده نماید. از آن به بعد، دیکاپریو دیگر هرگز در فیلمهایش «خوب» نبود، بلکه «خارقالعاده» شد. همکاری مجدد او با اسکورسیزی در «هوانورد» باعث شد بعد از 11 سال دوباره نامزد اسکار شود. برای این فیلم، او جایزه گلدنگلوب را هم گرفت. Departed همکاری دیگر و موفق او با اسکورسیزی بود. انگار کسی جز اسکورسیزی نتوانستهبود آن طور که باید و شاید، برق هوشمندی و نبوغ را در چشمان دیکاپریو ببیند و حالا مهار سد را شکستهبود. در همان سال، دیکاپریو فیلم فوقالعادهی دیگری هم داشت: «الماس خون» که به پدیده قاچاق الماس و استعمار کشورهای غربی بر آفریقا میپرداخت.
دیکاپریو انتخابهای فوقالعادهای انجام داد. فیلمهایی بازی می کرد که بسیار سطح بالا بودند و خود او، میشد نکتهی اصلی قابل توجه. دیکاپریو دیگر ستارهای نبود که مشهور باشد، بلکه ستارهای بود که بلد بود چطور ستاره بماند. کمتر فرد معروفی، چنین ظرفیتی را از خود نشان میدهد. فیلم دیگر او در سال 2009، «جاده رولوشنری» بود که دوباره در کنار وینسلت به ایفای نقش پرداخت. هر دوی آنها، دیگر آن چهرههای نوجوانپسند نبودند و هر یک، به خوبی در مسیر خود رشد کردهبودند. این فیلم، علیرغم آنکه بسیار روی نقش «اِیپریل» تکیه داشت، بدون حضور دیکاپریو نمیتوانست دیده شود. سکانس مشاجره شدید فرانک و ایپریل را به یاد بیاورید و اینکه چه حس بدی داشتید، سکانس صبح فردا و صبحانهی تمام و کمال ایپریل و وقتی که خبر به فرانک رسیده، آن طور دیوانه و خشمگین و در هم شکسته میدود… فیلم فوقالعادهای در باب مسائل و دردهای زناشویی است. «جِی. ادگار» یک نکتهی مثبت داشت، حضور دیکاپریو که با آن گریم سنگین، فوقالعاده ظاهر شد.
آن چه باعث میشود دربارهی روند عملکرد و انتخاب اسکار مشکوک باشم، شخصِ لئوناردو دیکاپریو و مورد عجیب برخورد آنها با اوست. بازی شگفتاور دیکاپریو در «جزیره شاتر» بدون شک او را بهترین انتخاب برای دریافت اسکار آن سال میکرد. دیکاپریو آنقدر در نقش پلیسی که گمان میکنیم کمکم دارد قربانی توطئه میشود و سلامت روانش را از دست میدهد، عالی ظاهر شده بود که شک نداشتم اینبار اسکار خواهد گرفت. اما کمیتهی اسکار حتی او را نامزد هم نکرد!
انتخاب تعجبآور دی کاپریو، در همکاری با «کوئنتین تارانتینو» و «جانگو رها شده» رخ داد. یک ارباب پستفطرت و زبون جنوبی که از شکنجه سیاهپوستان و نژادپرستیِ سادیسمِ خود لذت وافر میبرد. در همان حضور کوتاه، دیکاپریو آنقدر بهطور پررنگی توانست بدی و شقاوت را نمود بخشد که برای همیشه در ذهنها خواهد ماند.
دیکاپریو با بهترین کارگردان این روزهای جهان به زعم من، کریس نولان، در اینسپشن همکاری کرد. شاید این تنها کاری بود که پس از سالها آنقدر عظیم و بینظیر بود که حتی دیکاپریو را هم تحتالشعاع قرار داد. تا مدتها حین ساخت «گتسبی بزرگ» برایم سئوال بود که چرا دیکاپریو، همکاری با «باز لورمان» را پذیرفته و در یک اثر پر تجمل که با کارگردانی لورمان، حتماً جنبههای رقص و آواز و تجملات بیش از حد هم خواهد شد، چه میکند؟ گتسبی بزرگ، فیلم محبوب من نیست اما بازی دیکاپریو بسیار محبوب من است. او خیلی خوب توانسته تنهایی گتسبی را نشان دهد. بازی چهرهی او، انتظار، نگرانی، شوق و ناامیدی که در چهرهاش نشان میدهد، از این کاراکتر یک کلاس درس بزرگ برای مشتاقان بازیگری میسازد. اما یکبار دیگر، امید این به وجود آمد که دیکاپریو اسکار بگیرد. او با اسکورسیزی همکاری دیگری را آغاز کرد تا «گرگ والاستریت» را بسازد. میتوانم ساعتها و صفحهها در مدح بازی او در این فیلم بنویسم و تک تک ثانیههای حضورش را ستایش کنم. کلام را کوتاه کنیم، آن نقشی که برای دیکاپریو گلدنگوبی دیگر به ارمغان اورد، در حد یک نامزدی دیگر در اسکار ماند. زمانیکه نام برنده اعلام نشد، دوربین سالن مراسم، بهطور معنیداری چهرهی دیکاپریو و پوزخند تلخش را نشان داد.
سال 2015، سال شلوغ سینمایی برای دیکاپریو خواهد بود. او سه پروژه دارد: The Revenant که کارگردانیاش را کارگردان فیلم «بابِل»، ایناریتو به عهده دارد، Mean Business on North Ganson Street که از روی رمان «اس. کریگ زاهلر» ساخته میشود و پروژهای که هنوز نامی نگرفته، و همکاری دوبارهی دی کاپریو و اسکورسیزی را میسّر میسازد و خبر خوبی برای دوستداران این دو خواهد بود.
دیکاپریو علاوه بر بازیگری، این روزها سفیر صلح سازمان ملل نیز هست و پستی درباره سخنرانی او، دربارهی وضعیت الودگی جهان، نوشتهام. او از سالها قبل، برای مبارزه با آلودگی هوا کار میکرد. همانروزها شوخیای در شبکههای اجتماعی دیده میشد که دیکاپریو در دل میگوید: «لعنت به اسکار، من جایزه نوبل میخواهم!»
دیکاپریو سهشنبه چهل ساله شد. دیگر پوستش شفاف نیست. چینهایی زیر چشم و روی پیشانیاش افتاده و چهرهاش از زمان «تایتانیک» بسیار تغییر کرده. اما این تنها تغییر او نبود. دی کاپریو نشان داد که ستاره ماندن، چه چالش بزرگی است و با چه مرارتی میتوان در آن موفق بود. اگر امروز از من لیست ده بازیگر برتر مشغول به کار را بپرسید، مسلماً از او بهعنوان یکی از سه بازیگر برتر نام خواهم برد. او استعدادی شگرفتر از خوشچهرگی داشت و دانست که چه زمان باید از آن بهره ببرد و روند خود را قطع نکند. برای من بهعنوان یکی از طرفداران هنر بازیگری او، دیگر مهم نیست که اسکار چقدر خود را تحقیر کند و مجسمهای به او ندهد. ترجیح میدهم به فرانک ویلر، گتسبی، کاب، کالوین کَندی، سربازرس دنیلز، هاوارد هیوز، آمستردام والون و بیلی فکر کنم، به اینکه هربار نگذاشتند لحظهای چشم از بهترین بازیهایی که میشد برای آن نقشها ارائه داد، بردارم و همواره در ذهنم خواهند ماند. فکر میکنم صنعت سینما با حضور امثال دیکاپریو است که میتواند نشان دهد هرگز از استعداد، اشباع نخواهد شد. ستاره حالا در سن کمال است. 40 سالگی. هنوز میتوان منتظر آن نقشی از دیکاپریو ماند که پیش از تمام اینها که بازی کرده، نام او را درخشان نگاه دارد، چرا که ستاره، میداند که میتواند از این هم بیشتر بتابد!
این نوشتهها را هم بخوانید
خیلی زیبا …
سلام. چرا غلط های املایی توو پستهاتون اینقدر زیاد شده؟ بازخوانی نمیکنید؟ خیلی جالب نیست که وبلاگی با این عظمت رُ که میخونی، توو یک پست 4-5 تا غلط املایی ببینی.
برای ما جالبتر این است که چرا کامنتهای خوانندگان ما کمتر ارزش افزودهای بر نوشته دارد تا همه چیزی تازه یاد بگیریم. برای خودِ من جالبتر از این آنکه در دو جمله، به نتیجه نرسیدید که «تو» به دو تا واو نیاز ندارد، آنهم حضرتعالی که اینقدر از غلط املایی میرنجید!
با عرض تشکر
غلط املایی که در وب فارسی خیلی مرسومه و انتظاری هم نیست یه وبلاگ ویراستار داشته باشه، اما این «جاده رولوشنری» دیگه در نوع خودش جالب بود :)
چه چیزش جالب بود؟! اسم خیابانی که زوج داستان در آن زندگی میکردند، رولوشنری است. مسلماً همه بلدند که رولوشنری یعنی انقلابی… اما اسم خیابان، مثل شخص خاص است و ترجمه ندارد. همانطور که ما Frank را صریح ترجمه نمیکنیم. و «وال استریت» را «خیابان دیوار» نمیخوانیم. اسم خاص ترجمه نمیشود!
درود بر نوشته های شما و برادر گرامیتون
نوشته های شما بسیار غنی تر از آنی است که ما به دنبال غلط املایی در ان بگردیم
اگر هم کسی واقعا متن را بخواند غلط پیدا نخواهد کرد
با این حال به شما توصیه میکنم از نرم افزار اپن سورس و مجانی ویراستیار استفاده بفرمایید .
بله حق با شماست وال استریت رو خیابان وال ترجمه نمیکنیم، چون “وال استریت” اسم خاص هست، همونطور که “revolutionary road” و Central Park اسم خاص هستند، پس به نظر من بهتر است بگیم revolutionary road. البته این نظر منه و شاید من اشتباه میکنم، اما کلا به نظرم revolutionary road ترکیب زیباتری هست. ممنون.
چه پاسخ درستی. و ای کاش علیرضا هم این پاسخ را می خواند تا با نوشتن “مریخ پیمای کنجکاوی” اینقدر حرص ما را در نیاورد!
و اما در مورد خود متن، بی تردید دی کاپریو هنرمندی بزرگ است و در دام ابتذال نیفتادنش با آن پیشینه و آن قیافه صد البته مشکل. عجیب هم هست که تا به حال اسکار نگرفته، ولی نه مسلمن در سال اخیر، که بازی فوق درخشان مک کاناهی برای هیچ کس شانسی باقی نگذاشت…
فرانک عزیز :
یک پزشک در حال تبدیل شدن به یک سایت مرجع است. به مطالب منتشر شده در آن اعتماد می کنیم و برای اطمینان از صحت اخبارش سایتهای دیگر را چک نمی کنیم. صحبت از اشتباه تایپی نیست (که کاملا طبیعیه که زیاد پیش بیاد) بلکه منظور کلماتی هستند که با املای مختلف ، معانی متفاوتی دارند(سفیر و صفیر ) و یا کاملا از پایه اشتباه نوشته می شوند . شما خوانندگان نوجوانی دارید که هنوز نسبت به دیکته بعضی از کلمات مطمئن نیستند و با توجه به جایگاه این سایت ، ممکن است همان املای اشتباه را یاد گرفته و تکرار کنند . فارسی ، زبان برقراری ارتباط ماست ، با تکرار املای نادرست کلمات ، کم کم از درک درست یکدیگر فاصله می گیریم.
اول اینکه بنده احتیاجی به این کارها برای شیرینبازی ندارم (در جواب جناب مصدق).
بعد در جواب خانم مجیدی:
هدف بنده جسارت نبود، که سعی میکنید با بیان اشتباهات من مقابله کنید. منظور من اشباهات تایپی بود. و اینکه من دوبار از «توو» استفاده کردم بهخوبی نشون میده که از روی عمد و بر اساس عادت که در نوشتههام «تو» و «توو» قاطی نشوند استفاده کردم.
در کل استفاده خودآگاهانه از فرم ناصحیح کلمات مدنظر حقیر نبود، صرفاً انتقادم بر بروی ارسال مطلب بهتعداد مشخص در روز بدون توجه به این ریزهکاریهای املایی بود.
دست آخر هم عرض کنم که شاید کامنت بنده از نظر شما ارزشی نداشته باشه و ارزش افزودهای بر نوشته نداشته باشه، ولیکن از روی علاقه و ارادتی که سالهاست به وبلاگ یک پزشک، جناب مجیدی و خود شما دارم خواستم تلنگری زده باشم.
جسارت حقیر رُ ببخشید. موفق باشید.
حنوظ نصل آذمایی که میخ وان با قلت املایی شیرین باضی دربیارن منغرظ نشده؟
خانم مجیدی، از شما بردباری بیشتری انتظار میره! بندهخدا حرف بدی نزد. شاید بعد از نوشتن این متن، کامنت ایشون به عنوان نخستین کامنت براتون جالب نبوده. واقعاً خسته نباشید. امّا فرمایش شما هم صحیح است. من به شخصه فقط بلدم کامنت تشکّر بگذارم و خیلی کار بکنم، مراتب قدردانی رو بیشتر بهجا بیارم. خب، در خیلی از موارد اصلاً حرفی برای گفتن ندارم و فقط مطلب رو میخونم و اونو تأئید بکنم یا با خودم بگم چه جالب! کلاً تو کامنتها جوّ تبادل نظر و بحث کمتر وجود دارد. شاید به لحاظ محتوا متن اصلی و شاید به جهت اینکه فضای وبلاگها یا وبسایتها نسبت به سایتهای شبکههای اجتماعی کمتر بحث به راه میاندازد.
در پایان لازم میدانم مجدّداً مراتب سپاسگزاری از زحمات شما و دکتر مجیدی و سایر نویسندگان را بهجای آورم!!! D:
خیلی ممنون، پست خوبی بود. ایشون واقعاً بازیگر توانمندی هستند.
آقا اصن اگه یک پزشک غلط املایی نداشته باشه ما شک میکنیم مطلب مال خودش باشه. بس که این دو بزرگوار زحمت میکشند و مطالب بهروز رو در فرصت کمی که دارند ارایه میدن. من شخصن هیچ انتظاری از این بابت ندارم :)
جالب بود
لامصبا نمیدنم چرا بش اسکار نمیدن؟؟ واقعا برام سواله؟
.
ولی فرقی نمیکنه. اسکار اونقدا هم مهم نیست . خودش مهمه.
سفیر درست است
بسیار زیبا بود :-)
البت اینکه نولان بزرگترین کارگردان این روزای دنیاست از اون حرفا بودااااا
ولی ممنونم به هر حال
اولاً که عرض کردم، بهزعم من. دوماً کارگردانی که چند فیلم ساخته و همگی بحثبرانگیز، هوشمندانه و تحسینشدهاند، نمرات بسیار بالای منتقدان را کسب میکند و فروشش فوقالعاده است و از این روند عدول نمیکند و هر بار بهتر میشود، چرا بهترین کارگردان دنیا نباشد؟ کارگردان بزرگ زیاد است و کارگردانی که موفقیتش را تکرار کند، اندکتر از انگشتان دست!
به نظر من کلا فیلم جزیره شاتر باید اون سال فیلم اول اسکار میشد از هر نظر بهترین بود… نه فیلمهایی مثل inception, king speach و …
سفیر صلح سازمان ملل
سالهاست اعتقاد پیدا کردم که جایگزین بسیار شایسته ای برای دوران بعد از ال پاچینو و دنیرو خواهد بود. فقط نیاز به گذر زمان داره تا چهره اش جا افتاده بشه.
بنظرم یک علت عقب افتادن لِئو اینه که بوره و این از غلظت نقش در چهره اش کم میکنه.
عجیبا و غریبا که انقدر همسو با نظر من بود این مقاله
چند تا افراد دیگری هم که شاید روندی داشتند که قابل تامل هستش می تونه شامل کیت وینسلت و کیانو ریوز و ام نایت شیامالان و لیام نیسون و حتی مسعود رایگان وتعدادی دیگر که الان حضور ذهن ندارم بشه
سلام،
خانم مجیدی فرصت نشده بود هیچگاه نظری بر نوشته های شما بنویسم اما همیشه مطالب شما رو خوندم. درست کنید اگر اشتباه میکنم این پست فقط و کاملا در مورد دی کاپریو بود درسته؟ و پیام دیگری نداشت؟
با احترام به علاقه شخصی شما فکر میکردم پیامی رو هم برای من داشته باشه خصوصا باتوجه به محتوای تقریبا تمامی پست های شما. راستش برای همچین گذر شلوغ و ژرفی فکر میکنم این پست سنخیتی نداره با فضای اینجا. با تمام احترام به شما و سلایقتون ک غالبا از اونها کمال استفاده رو برده ام و برای خیلی از ما مفید بوده. با این حال انتظارات ما رو هم خود شما رقم زدید.
ممنون
خانم مجیدی خیلی خوب بود، به نظرم جا ذاشت به فیلم اگر می توانی منو بگیر اشاره می کردی
کاملا موافقم، آخرینشم “گرگ وال استریت” بود، بازی فوق العاده ای داشت ولی بازم حقشو خوردن
فکر کنم صدا وسیما مقالتونو خونده چون جانگو رها شده رو امروز پخش کرد :)
یجوری از دی کاپریو تعریف و تمجید شد که به نظرم داشتین در مدح و ستایشش یه مطلبی منتشر می کردین…بازی هر 5 کاندادی اسکار سال پیش عالی بود ولی فقط یک نفره که میتونه اون مجسمه زرینو ببره. بازی متیو در فیلم باشگاه هواداران دالاس که به نظر من یک سر و گردن از بازی دی کاپریو بهتر بود…شما توی فیلم گرگ وال استریت بیشتر صحنه های مستهجن و غیر عادی ای از دی کاپریو میبینین که کلا با ذات اسکار فاصله داره…نباید انتظار داشته باشین شخصی به خاطر الفاظ رکیک و صحنه های جنسی و شوخی های مبتذل اسکار بگیره…اسکار فقط یه جایزه نیست اسکار یه فرهنگه اسکار نماد یه ملته…متاسفانه خیلی مطلب ضعیفی منتشر کردین خانم مجیدی درسته دی کاپریو بازیگر عالی هست ولی هنوز تا گرفتن اسکار خیلی فاصله داره انتخاب فیلم ضعیفی مثل گرگ وال استریت واقعا کار اشتباهی بود که انجام داد…و الان هم دارم میبینم که دوستان زیر مطلب کامنت گذاشتن که حقشو خوردن …میشه بگین دقیقا حق چیه آیا اینکه یه نفر بهتر بوده و جایزه رو برده یعنی حق دی کاپریو خورده شده؟؟؟و باز متاسفانه ما فک میکنیم که اونجا هم مثل جاهای دیگس که حقی از کسی خورده بشه…
گرگ وال استریت علاوه بر اینکه دی کاپریو جایزه اسکار رو میبرد خود فیلم هم باید اسکار رو میگرفت. فوق العاده بود این فیلم. فقط حیف که بخاطر صحنه های زیادش احتمالا موفق نشد
با ثلام خدمط خانم مجیدی
مطنی فوغ العاده که بر دل نشسط؛ انچه از دل بر اید بر دل نشیند. ممنون از مطن زیباتون.
باید گریست بر حال کسانی که هنوز به ظاهر می اندیشند. اینها همانند که برای برنده حادثه کربلا میگریند…
بسیار عالی نوشتید. یاد آوری هنرمندانه ای بود از تمام فیلمهای خاطره انگیز و جذاب جناب دیکاپریو به عنوان یک بازیگر تراز اول.
شخصیت بیرونیش برای من جالبه – اینکه از قدرت و شهرتش تو مسیر درستی استفاده میکنه
حس خوبیه وقتی یکی با اون شهرت و قدرت دردش همون دردیه که خودت تو سینت داری
اما من هیچ وقت از بازیاش خوشم نیومد
هرچند که خوب شد و زیر دست اسکورسیزی رشد کرد اما مشکل من اینجاست که هیچوقت با دنیای اسکورسیزی ارتباط برقرار نکردم و هیچ وقت نفهمیدم چرا برای راننده تاکسی اسکار نگرفت اما برای مرحوم که بازسازی بود گرفت البت حضور جک نیکلسون هم بی تاثیر نبود
میبینمش یاد مارلون براندو میفتم
خانم مجیدی یک جا گفتین”دیکاپریو با بهترین کارگردان این روزهای جهان به زعم من، کریس نولان”
البت نظر شخصیه شماست “از نظر من” آرونوفسکی وضعیت بهتری داره
هرچند خودم هنوز تو دنیای لینچ و برگمن موندم و هیچ چیزی مث یه بزرگراه گمشده منو به فکر فرو نمیبره
تولدت مبارک انسان خوب :)
F#*k oscars , i want a nobel
کریستوفر نولان و اسکورسیزی و تارانتینو بهترین کارگردانان این دوران هستن.و دیکاپریو با همشون همکاری داشته.بدون شک بهترین بازیگر زیر50 سال هالیود هست و خواهد بود.
چقدر جالب، نظر من هم اون اوایل در مورد دیکاپریو همین بود و حتی تا همین دو سه سال پیش همین نظرو داشتم، چون خیلی به فیلمهای اخیرش توجه نکرده بودم. لازم شد به کارنامه ش نگاهی کنم و باقی فیلمهاش رو هم ببینم.
مقاله تون رو که داشتم می خوندم یاد یه مصاحبه در مورد پارسا پیروزفر افتادم. اگر بخوایم یه مثال برای عملکرد دیکاپریو در مقیاس داخل کشور بزنیم، این بازیگر نمونه خوبیه.
تو این مطلب میتونید صحبت های محمدرضا شریفینیا در مورد بازیگر شدن پارسا پیروزفر و بعد سیری که طی کرده و انتخابهایی که داشته بخونید. بازیگری که اول به خاطر ظاهرش تو دهه 70 که ستاره های چشم رنگی رو بورس بودن مطرح شد ولی بعد مسیر دیگه ای برای خودش انتخاب کرد.
http://tinyurl.com/lnsepqh
بادرود امروز فیلم جانگو رها رو دیدم فوق العاده بودش مخصوصا بازی دی کاپریو .
«بهترین کارگردان این روزهای جهان به زعم من ، کریس نولان»
کریس نولان بی نظیره ، کارش حرف نداره . واقعاً بهترین کارگردانه. فقط دیدن فیلم پرستیژ برای رسیدن به این نتیجه کافیه. من 100 بار دیدمش. کاش دیکاپریو توی این فیلم بازی میکرد!
همیشه یه سوال واسه من بوده که دشمنی کمیته اسکار با دی کاپریو چیه.
مرسی خیلی زیبا بود.من فکر می کردم 39 سالش شده
جا داره از مورد عجیب بنجامین باتن هم یاد کنیم که بسی حال کردیم باهاش
برد پیت رو میگی دیگه:دی
لئو وقتیکه منتظر گرفتن اسکار بود:
عکس
:D
راسشو بخواین من نیازی نمیبینم دی کاپریو اسکار برنده شه چون با بازیگری تو تایتانیک اسطوره شد و هیچگاه فراموش نمیشه و مطمئنم تو هر فیلمی بازی کنه بازیگری با فیلم تایتانیک مقایسه میکنن
مثل خواننده کره ای ،سای که بعد از خوندن گانگام استایل (تلفظش بلد نیستم )انتظارات مردم ازش بالا بود
عجب قیاسی کردی! :)
خوشبختانه هم دی کاپریو و هم کیت وینسلت به جای تکیه بر ویژگی های ظاهری جذابشون سعی کردند با انتخاب درست تبدیل به بازیگرهایی بشند که یکی در شاتر آیلند و به خصوص در هوانورد اون شاهکارها را از خودش به جای بگذاره (اینسپشن را هنوز ندیدم) و یکی هم نقش اون خانم آلمانی زمان نازی ها را در The reader و جدیدا هم در سریال شبکه اچ بی او Mildred Pierce با اون قدرت بازی کنه. امیدوارم هم دی کاپریو و هم وینسلت این روند را تا سنین پیری هم حفظ کنند و به سرنوشت دنیرو که در سال های اخیر با انتخاب های نادرستش فیلم های درجه دو و سه زیادی بازی کرده دچار نشند.
در ضمن خانم مجیدی، اصلاح غلطهای تایپی در متن باعث میشه که خوانایک4ی متن بالاتر بره و بیشتر تمرکز روی نوشتهها باشه. این را هم که دوستان تذکر دادند مطمئن باشید از روی علاقه به سایته. پس خواهش می کنم شما دیگه سعی نکنید در صدد مقابله به مثل بر بیایید. به نظرم خیلی رفتار حرفهای نیست. چند وقت پیش در نظری که برای یکی از مطالب برادرتون گذاشتم در مورد غلطهای متعدد املایی متنشون تذکر دادم که ایشون هم به سرعت اصلاح کردند. علت این امر هم که دوستان در این زمینه تذکر میدند این هست که تا چند ماه پیش بسیار کم پیش می اومد که در مطالب یک پزشک غلط تایپی تا این حد باشه ولی جدیدا به طرز بی سابقه ای اشتباهات تایپی زیاد شده که فکر نمیکنم با وجود نرمافزارهای غلطیاب، اصلاح متون کار زیاد سختی باشه. در هر صورت با سپاس از مطلبفوق العادهای که در مورد یکی از بازیگران مورد علاقم نوشتید.
خوانایک۴ی= خوانایی
لئوناردو دیکاپریو بهترین بازیگر من. فیلم اگه میتونی منو بگیر یادتون رفت.گتسبی بزرگ رو من وقتی سرباز بودم دیدم، تاثیرخیلی زیادی برام داشت.زندگی این پسر(یکی از فیلم های دیکاپریو)فقط یک اسکار کم داره.
مقاله شما باعث شد یکبار دیگر فیلم the departed را ببینم. لئو بدون شک یکی از با استعدادترین بازیگران تاریخ سینماست. این نیازی به تایید اسکار ندارد. همانطور که اینشتین هم بخاطر نظریه نسبیتش نوبل نگرفت (به دلیل دیگری گرفت). هنوز بازی فوق العاده لئو در گرگ وال استریت را به یاد دارم. برخلاف بازیگرای دیگر که دیالوگ های مصنوعی و بدون الفاظ رکیک به کار می برند، لئو خیلی واقعی بازی می کند و درست عین یک آدم واقعی، از همان الفاظ روزمره استفاده می کند.
خدا قوت واقعاا
متن عااالی بود
منم غصه میخورم ک چرا دیکاپریو رو تو اسکار انقد بی توجهن بهش
حرف زدن ، لهجه، بی تپق بودن، کامل و بی نقص بودن، خوشتیپ بودنشم که جای خود واقعا دیگه بهتر از این چی میتونه باشه،
مطمئنا فیلما دیکاپریو رو محبوب نکردن، بازی دیکاپریو فیلما رو محبوب کرد
تولدشم مبارک لئوی عزیز
ملت چشونه! همیشه می گن بدترین مشتری ها ایرانی هستن. پرتوقع. ذرسته این یه وبلاگ نیمه حرفه ای و از تعداد بازدید سود هم می بره، ولی شما هم که میدون جنگ نیومدی. منم بعضی پست ها رو دوست داشتم بعضی ها رو نه. جمع کلی من این وبلاگ رو دوست دارم، چیز با ارزش یاد می گیرم ازش. واسه شمای نوعی هم اگه این طور نبود نمی یومدی. کامنت انتقاد آمیز هم می خواین بدین، بدین ولی چرا به قصد حال گیری میاین!؟
یه کامنت هم راجع به خود متن. واسه من هم عجیبه تا حالا برنده نشده واقعا، ولی از اون طرف هم فکر میکنم اکادمی اسکار مگه چند صد تا عضو نداره. یعنی واقعا اینا همه با دی کاپریو مشکل شخصی دارن یا صرفا بد شانسیه. من دنیل دی لوییس رو هم خیلی دوست دارم. به نظرم نه تنها بازیگر فوق العاده ای، شخصیت خیلی اریجینالی هم داره.
متن خوبی بود و اصلا هم بحث غلط های املایی اهمیت نداشت که انقدر حساس شدن همه
سلام
سپاس از مقاله زیبایتان و خودتون را با این نظراتی که برخی میدهند اذیت نکنید.
ما ایرانیها حالا حالاها کار داریم تا صاحب یک فرهنگ خوب شویم.
فرهنگی که انتقادهایمان مثل کارد برنده نباشد ولی سازنده باشد و…
بازهم ممنون هم از شما و هم از دکتر مجیدی عزیز که نگاه به نوشتن را از ترجمه محض که کار اغلب وبسایتهاست به فراتر از آن ارتقا دادهاند و میدهند.
به نظر من کاپریو اسکارشو از مردم گرفته فقط مونده کمیته . حالا کدوم براش مهم تره ما نمی دونیم … اونم می گیره ..اونم می گیره .. من می دونم ..
فقط براش خوشحالم که تونست زیبایی تواناییش رو به زیبایی چهره اش غالب کنه و تو یادها بمونه .. من از بین فیلمهاش نمی تونم فیلم خاصی رو انتخاب کنم .همه شون خوبن ولی تو فیلمهایی مثل departedi که ستاره های بزرگ دیگه ای هم هستند درخشش تواناییش بیشتره ..
و چقدر خوب که تو فیلمهای تخیلی کمتر دیده می شه .. انتخابهاش عالیند ..
ممنون از مقاله تون
عالی عالییییییی خسته نباشید
زیاد نباید توجهی به اسکار داشته باشید. دقت کنید سالی که “همشهری کین” ساخته شد، اسکار رو به چه فیلمی دادند. یا چاپلین، هیچکاک و بسیاری از بزرگان و خالقان سینما جایزه ی اسکار بهشان ندادند، گو اینکه در سال های آخر عمر، با اسکار افتخاری سعی کردند جبران مافات کنند. اسکار، تا آنجا که من شناخته ام، یه جشن بزرگ ست، یه رسانه و کارناوال تبلیغاتی ست. اهمیت هنری آنچنانی که شما تصور می کنید، در تثبیت افراد و ساخته ها ندارد… ممنون از نوشته ی زیبا و صادقانه ی تان.
من همن حس شمارو نسبت به «برد پیت» هم دارم
دوسش دارم و خیلی براش احترام قائلم..منو یاد دنیرو میندازه
لیو برای منهم دقیقا مسیری از بی علاقگی تا تبدیل به هنرمند محبوب شدن را طی کرد
بازیگر خیلی خوبیه حیف که اسکار نگرفته
دیکاپریو فوق العادس و از جنس بازیگرای عصر طلایی هالیوود. اتفاق جدیدی که دو سه ساله تو بازیگریش داره رخ میده و برام به شدت جذابه اینه که رو آورده به نقشهای خیلی متفاوت تری نسبت به کارهایی که داشت و تماما قد علم کرد جلوی اونایی که میگفتن اون فقط بلده نقش آدمای شکست خورده و رنج کشیده رو بازی کنه!
به هر حال برای من دیکاپریو یکی مثل پاجینو – اسطوره من در بازیگری – و دنیرو هستش. اسکار اون همه بازی های خیره کننده پاچینو رو ندیده گرفت و آخر جلوی “بوی خوش زن” مقاومتش شکست در مورد دیکاپریو هم این اتفاق به احتمال زیاد میفته منتها دیگه فرقی نمکنه چون خودش به یه اسطوره بازیگری تبدیل شده.
به نظر من اینکه دی کاپریو اسکار نگرفته عدم موفقیت واسه اون نیست.میشه گفت عدم موفقیت برای اسکار در تشخیص بهترین بازیه،البته معیارهای داوران اسکار با معیارهای تماشاگران فرق داره
خیلیییی عالی بود
واقعاا ممنونم عزیزم