دانلود کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال وجودی ، نوشته اروین یالوم

سالها پیش، با چند تن از دوستانم در کلاس آشپزی ثبت نام کردیم. معلممان عاقله زنی بود ارمنی با خدمتکار مسنش. از آنجا که این دو انگلیسی صحبت نمیکردند و ما هم ارمنی بلد نبودیم، ارتباط معلم و شاگردان چندان ساده نبود. او با نمایش و در عمل تعلیم میداد؛ وقتی خوراک بره و بادمجان فوق العادهاش را درست میکرد، تماشایش میکردیم و سعی میکردیم به دقت دستور آشپزیاش را رعایت کنیم. ولی خوراکهای ما همیشه ایراد داشت؛ هرچه میکردیم به پای او نمیرسیدیم. کنجکاو بودم که «چه چیزی غذاهای او را تک و منحصر به فرد میکند؟ » جوابی برای سؤالم نداشتم تا اینکه یک روز، وقتی سراپا چشم شده بودم و اتفاقات آشپزخانه را زیر نظر داشتم، دیدم معلممان با وقار و متانت غذا را آماده کرد و به دست خدمتکار داد. او هم بیحرف به آشپزخانه و به سوی اجاق رفت و بدون یک لحظه توقف، مشت مشت ادویه و چاشنی رنگ و وارنگ روی غذا پاشید.
مطمئنم که همان «افزودنیها(۱)»ی پنهانی بود که غذایش را تا آن اندازه متفاوت میکرد.
وقتی به روان درمانی و خصوصا به اجزای ضروری یک درمان موفق فکر میکنم، به یاد همان کلاس آشپزی میافتم. درسنامهها، مقالات و سخنرانیهای رسمی، تصویری دقیق و سازمان یافته از درمان ارائه میدهند که حاوی مراحلی به دقت تعیین شده، مداخلاتی فنی و مدبرانه، پیشرفتی روشمند، حل و برطرف شدن انتقال (۲)، تحلیل ارتباط با أبژه (۳) و بالاخره برنامهای دقیق و منطقی است برای ارائهی تعابیری که بینش به ارمغان میآورند. با وجود این، من عمیقا بر این باورم که وقتی کسی حواسش نیست، درمانگر آن افزودنی «اصلی» را بر درمان میپاشد.
ولی چیستند این «افزودنیها»، این مخلفات (۴)«ثبت وضبط نشده ی» گیجکننده؟ آنها ورای نظریههای رسمیاند، چیزی دربارهشان ننوشتهاند و آشکارا آموزش داده نمیشوند. درمانگران اغلب از آنها ناآگاهند؛ ولی هر درمانگری میداند قادر نیست علت بهبود بسیاری از بیمارانش را شرح دهد. وصف اجزای ضروری درمان دشوار است و تعیینشان دشوارتر. حقیقت میشود خصوصیاتی نظیر همدردی، «حضور(۵)»، توجه، گسترش خویش (۶)، درک بیمار در عمیقترین سطح یا گیجکنندهترین آنها فرزانگی (۷) را تعیین و تعریف کرد؟
یکی از نخستین موارد ثبت شدهی روان درمانی امروزی، بیتوجهی انتخابی درمانگران را به این مخلفات به خوبی روشن میکند. (۱)(توصیفهای اخیر از روان درمانی برای این منظور چندان کارآمد نیست، زیرا روانپزشکی چنان در مدیریت محض درمان متعصب شده که این ترفندهای ثبت وضبط نشده» را از گزارشهای بالینی حذف کرده است. زیگموند فروید در سال ۱۸۹۲ دوشیزه الیزابت فون ر. را با موفقیت درمان کرد، زن جوانی که دچار مشکلی روانزاد در راه رفتن بود. فروید موفقیت درمان را منحصرا در استفاده از شیوهی تخلیهی هیجانی، یعنی آوردن آرزوها و افکار ناخوشایند و سرکوب شده به خود آگاه دانست. با وجود این، از مطالعهی یادداشتهای فروید و بیشمار فعالیتهای درمانیاش جا میخوریم. مثلا الیزابت را وا داشت به دیدار مزار خواهرش برود و با مرد جوانی که به نظرش جذاب میآمد تماس بگیرد.
از جانب بیمار با خانوادهی او تعاملی داشت که نشان دهندهی «توجه مشفقانه به شرایط موجود الیزابت» (۲) بود: با مادر بیمار صحبت کرد و«تمنا» کرد ارتباط بیشتری با دخترش داشته باشد و به او اجازه دهد که هرچند یک بار درددل کند و سبک شود. از طریق مادر دریافت امکان ازدواج الیزابت با همسر خواهر مرحومش وجود ندارد و این اطلاعات را به بیمار منتقل کرد. در گشودنگره مالی خانواده یاریشان کرد. در بعضی موارد هم الیزابت را واداشت با آرامش با این واقعیت اجتناب ناپذیر مواجه شود که آینده برای همگان نامعلوم است. بارها به بیمارش اطمینان خاطر داد که مسئول احساسات ناخواستهاش نیست و خاطرنشان کرد میزان احساس گناه و پشیمانیاش برای داشتن چنین احساساتی، شاهدی ست بر خصوصیات والای اخلاقی او.
در نهایت و پس از پایان درمان، وقتی شنید قرار است الیزابت به مجلس رقصی خصوصی برود، کارت دعوتی برای خود دست و پا کرد تا بتواند«چرخ زدن و دور شدن از گذشته در یک رقص بانشاط» را در او به تماشا بنشیند. چارهای نداریم جز آنکه با شگفتی اذعان کنیم آنچه دوشیزه فون ر. را درمان کرد، بیتردید همین مخلفات فروید و مداخلات قدرتمند گزینشی بود؛ در نظر نیاوردن اینها در تئوری همان و گمراه شدن همان هدفم در این کتاب ارائه و توضیح رویکردی در روان درمانی ست که ساختاری نظری دارد و مجموعه فنونی از این ساختار برمی خیزد که چارچوبی برای بسیاری از مخلفات درمان فراهم میآورد. نام این رویکرد، «روان درمانی اگزیستانسیال»، نیازمند تعریفی صوری است، زیرا شالودهی جهتگیری اگزیستانسیال متکی بر تجربه نیست، بلکه عمیقا شهودی ست. ناچارم با تعریفی رسمی و تشریفاتی آغاز کنم و بعد در مابقی کتاب، آن تعریف را توضیح دهم:
روان درمانی اگزیستانسیال رویکردی پویا یا پویه نگر است و بر دلواپسیهایی تمرکز میکند که در هستی انسان ریشه دارند.
بر این باورم که اکثر درمانگران مجرب، صرف نظر از مکتب فکری ای که تابع آنند، بسیاری از بینشهای اگزیستانسیالی را که در پی توصیف آنم، به کار میگیرند. برای مثال بیشتر روان درمانگران دریافتهاند که: دلهرهی فانی بودن، اغلب به درونی شدن چشم انداز میانجامد، که رابطهی درمانی شفابخش است، که انتخاب مایهی شکنجهی بیماران است، که درمانگر باید«اراده»ی بیمار را به عمل وادارد و اینکه اکثر بیماران از فقدان معنا در زندگیشان به ستوه آمدهاند.
ولی رویکرد اگزیستانسیال چیزی بیش از تأکیدی جزیی یا دیدگاهی تلویحی ست که درمانگران ناخواسته به کار میبرند. در چند سال گذشته، هنگام سخنرانی برای روان درمانگران دربارهی موضوعات مختلف، از آنان پرسیدهام «کدامیک از شما جهتگیری خود را اگزیستانسیال میدانید؟ » بخش قابل ملاحظهای از حضار بیش از پنجاه درصد – پاسخشان مثبت است. ولی همین درمانگران به پرسش «رویکرد اگزیستانسیال چیست؟ » به سختی پاسخ میدهند.
زبانی که درمانگران برای توصیف هر رویکرد درمانی به کار میبرند، هرگز از طراوت و وضوح کافی برخوردار نیست؛ ولی در میان واژگان روان درمانی، هیچ یک در گنگی و گیج کنندگی به پای واژهی اگزیستانسیال نمیرسد. رویکرد اگزیستانسیال، مفاهیم از اساس مبهم و به وضوح نامربوطی مانند«اصالت»، «رویارویی»، «مسئولیت»، «انتخاب»، «انسانگرایی»، «خودشکوفایی»، «مرکزیت»، «سارتری» و«هایدگری» برای درمانگران تداعی میکند؛ و بسیاری از متخصصان بهداشت روان، مدتها آن را نوعی جهتگیری درهم و برهم، «سست»، غیرمنطقی و رمانتیک میدانستند که بیش از آنکه «رویکرد» باشد، مجوزی ست برای بداهه پردازی درمانگران بینظم و آشفتهای که میخواهند «کار خودشان را بکنند». امیدوارم ثابت کنم که این نتیجهگیریها ناموجهند و رویکرد اگزیستانسیال الگوی روان درمانی مؤثر و ارزشمندی است و به اندازهی سایر رویکردها منطقی، منسجم و سازمان یافته است.
درمان اگزیستانسیال:
روان درمانی پویا یا پویه نگر روان درمانی اگزیستانسیال گونهای روان درمانی پویا یا پویه نگر است. «پویا(۸)» اصطلاحی ست که در حیطهی بهداشت روان به صورت «روان پویهشناسی (۹)» زیاد استفاده میشود؛ و اگر کسی بخواهد یکی از اساسیترین ویژگیهای رویکرد اگزیستانسیال را بشناسد، مفهوم درمان پویه نگر باید برایش کاملا روشن باشد. «پویا» یا«دینامیک» دو معنای غیرتخصصی و تخصصی دارد: در معنای غیرتخصصیاش (از ریشهی یونانی dunasthi به معنای نیرو و قدرت داشتن انرژی و حرکت را به ذهن متبادر میکند(فوتبالیست پویا و«پرجنب و جوش» یا سیاستمدار پویا و«جنجال برانگیز»)؛ ولی معنای تخصصیاش این نیست، که اگر بود، کدام درمانگر حاضر میشد غیرپویا یعنی بیجنب و جوش، تنبل، کند و بیخاصیت خوانده شود؟ نه، این اصطلاح، کاربردی تخصصی دارد که مفهوم «نیرو» در آن مستتر است. اصلیترین کمکی که فروید به درک انسان کرد، مدل پویه نگر کارکرد روانیاش بود: مدلی که فرض را بر وجود نیروهای متعارض درون فرد میگذارد و اندیشه، احساس و رفتار او را چه سازگاریافته باشد و چه بیمارگونه، نتیجهی این نیروهای متعارض میداند. به علاوه، و این نکته مهم است نیروها در سطوح مختلفی از آگاهی قرار دارند؛ در واقع بعضی کاملا ناخودآگاهند.
بنابراین روان پویهشناسی هر فرد شامل نیروها، انگیزهها و ترسهای ناخودآگاه و خودآگاهی ست که درونش به کنش مشغولند. روان درمانیهای پویه نگر درمانهایی هستند بر اساس این مدل پویای کارکرد روانی همین قدر کافی ست. درمان اگزیستانسیال، همان گونه که تعریفش خواهم کرد، به خوبی در زمرهی درمانهای پویه نگر میگنجد. ولی چه میشود اگر بپرسیم این چه نیروها(و ترسها و انگیزههاییاند که با هم در تعارضند؟
محتوای این کشاکش درونی خودآگاه و ناخودآگاه چیست؟ اینجاست که درمان اگزیستانسیال پویا راهش را از سایر درمانهای پویه نگر جدا میکند. درمان اگزیستانسیال بر پایهی تعامل نیروها، انگیزهها و ترسهای درونی کام متفاوتی بنا شده است.
شناخت ماهیت دقیق عمیقترین تعارضهای درونی هرگز آسان نیست. درمانگری که با بیماری مسئله دار سروکار دارد، به ندرت با تعارضهای اساسی به شکل ناب و دست نخوردهشان بر خورد میکند. در عوض، بیمار مجموعهی بسیار پیچیدهای از دلواپسیها را در خود جای میدهد: دلواپسیهای اساسی در ژرفا مدفونند، در پوستهای از لایههای تودرتوی واپس زنی (۱۰)، انکار(۱۱)، جابه جایی (۱۲) و نمادسازی (۱۳).
دانلود بخشی از کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال وجودی ، نوشته اروین یالوم
توجه: به زبان زبان اصلی
ترجمه فارسی این کتاب را میتوانید به صورت کتاب الکترونیک از فیدیوب یا به صورت کاغذی از شهر کتاب آنلاین بخرید و مطالعه بفرمایید.
مشخصات کتاب:
کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال
وجودی
نویسنده : اروین یالوم
مترجم : سپیده حبیب
نشر نی
۷۲۸ صفحه