فیلم برادران شیردل – خلاصه داستان این فیلم نوستالژیک
کمتر کسی از کودکان دهه ۶۰ است که شخصیتهای این فیلم به یاد ماندنی را به یاد نداشته باشد. برادران شیردل از روی کتابی به همین نام، نوشته آسترید لیندگرن سوئدی ساخته شد.
قهرمانان کتاب، دو پسر نوجوان به نامهای یوناتان و اسکورپان (کارل) هستند که وارد دنیایی جادویی میشوند، همراه اهالی آن دنیا به جنگ با ظلم و ستم بر میخیزند و سرانجام اژدهای بزرگ را از پا در میآورند. کارل یا همان اسکورپان (آن طور که برادرش او را صدا میزند)، پسر بچه و ساله بیماری است که قادر نیست که از رختخواب خارج شود.
او که متوجه مریضی وحشتناک خود هست، از برادر ۱۳ ساله شجاع خود به نام یوناتان درباره مرگ میپرسد. یوناتان میگوید بعد از مرگ آنها به نانگیلیا خواهند رفت؛ سرزمینی که در آن مریضی وجود ندارد. یوناتان هنگامی که تلاش میکند برادرش را از آتش سوزی خانه نجات دهد، میمیرد و مدتی بعد، اسکورپان نیز بر اثر بیماری میمیرد. اما طبق وعده یوناتان، آنها در تانگیلیا و دره آلبالو با یکدیگر ملاقات میکنند؛ اگرچه وضعیت این دنیا اندکی با آنچه که یوناتان تعریف کرده بود تفاوت دارد.
در همسایگی آنها پادشاهی ظالم به نام تنگیل حکمرانی میکند که با در اختیار داشتن کنترل اژدهای مخوفی به نام کاتلا، مردم دره گل سرخ را به بردگی گرفته است. یوناتان واسکورپان تصمیم میگیرند به مردم دره گل سرخ کمک کنند و به این ترتیب ماجراهای آنها در این سرزمین افسانهای شروع میشود: نبردنیکی و بدی. در جنگی که در میگیرد، یوناتان موفق میشود شیپور اهریمنی را از چنگ تنگیل در آورد و به این ترتیب او را شکست دهد. سپس آنها اژدها را با خود به کوهستان برمیگرداند و در اتفاقاتی که رخ میدهد کاتلا نیز نابود میشود.
در بازگشت از کوهستان، یوناتان به برادرش میگوید به دلیل آنکه آتش اژدها بدن وی را سوزانده است، به زودی فلج شده و خواهد مرد. اما به اسکور پان وعده میدهد که پس از مرگ به دنیای ناگیلیما خواهد رفت؛ سرزمین سرشار از نور که شادی در آنجا جاودانه است. اسکورپان که نمیخواهد برادرش را دوباره از دست بدهد، او را روی دوش خود از کوه پایین میآورد. اما وقتی که میخواهد به آن سوی پرتگاه برود، سر میخورد و همراه با برادرش سقوط میکند؛ سقوطی که البته چندان ناراحتکننده نیست، چرا که اسکورپان فریاد میزند: «ناگیلیما! آره یوناتان. من نور را میبینم، نور را میبینم! »