معرفی کتاب: راهنمای رستگاری در جابلقا – یا اینکه چطور در خاورمیانه هم خوشدل و رضایتمند باشیم!

موضوع قدیمی و کمتر بحثشدهای در جامعه وجود دارد:
آیا خاورمیانه واقعا منطقه نفرین شدهای است؟ آیا خاورمیانه به سبب ویژگیهای جمعیتی و تضارب آرا و باورهای متفاوت و جغرافیا، مستعد نزول این همه بدبختی و دورهای باطل کشتار و سرکوب و استعمار شده؟
در این میان تکلیف شهروندان خاورمیانهای چیست و چطور میتوانند در زمانههای دشوار هم زیست کنند؟
به تازگی کتابی در این زمینه از دوست خوبم علی مرسلی دریافت کردم که به صورت غیرمترقبهای خوب بود. یعنی از شما پنهان نباشد ، انتظار داشتم با یک کتاب خودیاری دیگر، از همانهایی که در بازار فراوان هستند، روبرو شوم. اما متوجه شدم که این کتاب به خوبی توانسته به موضوع از زوایای خیلی متنوع نگاه کند و خبری از اطناب کلام و حاشیهپردازی و آن طور که بسیاری از کتابهای این روزگار به آن مبتلا هستند -پرش افکار- در آن نیست.
به صورت خلاصه کتاب راهنمای رستگاری در جابلقا ، در این مورد بحث میکند که چرا شرایط زیست در خاورمیانه دشوار است، ایا دست کم از نظر تئوریک امید به بهود اوضاع وجود دارد؟ حالا که در این شرایط گرفتاریم چه کارهایی برای افزایش روحیه و شادتر زیستن و ایجاد یک خوشبختی دستکم خصوصی میتوانیم برای خود بکنیم. کتاب در این مورد بحث کرده در طی قرنها، شهروندان این سرزمین قدیمی، به چه ترفندهایی پناه آوردهاند.
کتاب نه سیاهنمایی خارج از دایره منطق میکند و نه امید بیهوده میدهد و نه ترفندهایش را نسخه آخرین و قاطع و نوشدارو میداند، اما همه چیز را به صورت خوبی گرد آورده و برهانی قابل قبول دارد.
یک توضیح کوچک در مورد عنوان کتاب:
جابلقا نام شهری تخیلی است که در ادبیات و نوشتارهای مذهبی به شرقیترین شهر دنیا از دیرباز اطلاق میشده است.
بریدهای از مقدمه کتاب:
موضوع خاصی هست که میشود گفت تقریبا هرگز دربارهاش کتاب خودیاری نوشته نشده است. آن موضوع، خود ما از نگاه خود ما هستیم: زندگی کردن در خاورمیانه! ما در خاورمیانه در صدر اخبار دنیا و مرکز منازعات و خشونتها زندگی میکنیم. ما کسانی هستیم که در فرودگاهها از صفهای «پاسپورت چک» بیرونمان میکشند، نفتمان را میگیرند و به جای نفتمان به ما غذا میدهند، بر سرمان بمب میریزند، از حاکمان شرور مسلط برما حمایت میکنند و به عنوان خاورمیانهای، در بیشتر موقعیتها ما را در دستهبندی خاصی قرار میدهند. ما حق داریم که به خاطر تمامی اینها، برای خودمان یک کتاب خودیاری به اسم راهنمای رستگاری در جابلقا داشته باشیم؟
هربار که در جمعها و دورهمیها در کشور من، ایران، موضوعی برای گفت وگو مطرح میشود، در نهایت «سیاست»، «اقتصاد» و «نگرانی از آینده » سه محور اصلیترین صحبتهای ما خواهد بود. وقتی با آدمهایی از کشورهای دیگر آشنا شدم، متوجه شدم که سیاست، اقتصاد و آینده هراسی، الزامأ محور گفت وگوی همه مردم در همه جوامع نیست. اینکه ما در خاورمیانه همیشه در بحران آینده به سر میبریم، واقعیت انکارناپذیری است. آینده به این علت در خاورمیانه ترسناک است که شاید بیشتر مواقع تصورمان این است که آینده بدتر از حال و گذشته خواهد بود! اما بیش از خود آینده، ما از بیقدرت بودنمان در پیشبینی و تغییر آینده میترسیم ما از این میترسیم که نمیتوانیم هیچ چیز را در پیرامون خود تغییر دهیم.
برای غربیها توضیح این احساس چندان ساده نیست. حتی برای تندروترین طرفداران حقوق بشر و روادارترین شرقشناسان غربی، درک بحران شخصی خاورمیانهای بودن» کار آسانی نیست؛ چراکه احتمالا تا همین لحظه هم تعداد زیادی از این افراد از وجود چنین بحرانی بیخبرند.
برای خیلی از آنهایی که در کشورهای پیشرفته زندگی میکنند، جهان سوم، به خصوص خاورمیانه جای وحشتناکی برای زیستن است. برای برخی به اصطلاح جهان اولیها البته جهان سوم برای سفرهای کوتاه جای مهیج و جذابی است. آنها به جهان سوم خصوصأ شرق میآیند تا عجایب ببینند. از طرفی دیگر مطالعات شرق در کشورهای غربی صرفا نوعی سرگرمی ساده نیست؛ پیشه و کاری حرفهای است. نباید انتظار داشته باشیم که ملاحظات غیرحرفهای در نگاه آدمهای حرفهای به موضوعی که خود ما هستیم، دخیل باشد. در این فرایند ما فقط «سوژه» و «موضوع» هستیم و نباید و نمیتوانیم نقش بیشتری ایفا کنیم.
آنان که در واقعیت جهان سوم را به خوبی میشناسند، میدانند که جهان سوم اصلا جایی نیست که در رسانههای غربی به تصویر کشیده شده است؛در خاورمیانه سپر دفاعی حکومتها نه تنها برای محافظت از شهروندان چندان کارآمد نیست، حتی گاهی خود این حکومتها هم عامل تهدید مردم به شمار میروند؛ اما بیش از خود تهدیدها، حس بیسپر بودن در برابر این تهدیدهاست که آزاردهنده است. این حس ناامنی، آرامش را از ما میگیرد.
داشتن آرامش و نترسیدن به این معنی نیست که تصور کنیم همه چیز رو به بهبود است یا خطر واقعی ما را تهدید نمیکند یا در خاورمیانه زیستن برای خوشبختی و زندگی ما تهدیدی به شمار نمیرود؛ بلکه به این معنی است که با ذهنی متمرکزتر با چالشهای زندگی در خاورمیانه روبه رو شویم، بدون اینکه خود را ببازیم یا بدبخت به حساب بیاوریم.
میلان کوندرا در کتاب سبکی تحمل ناپذیر هستی (بار هستی) نوشته است:
«در جامعه دیکتاتوری (انسان) مدام بین انتخاب درست و غلط در تردید است. از یک سو با عملی که میداند درست است جان خود را به خطر میاندازد و از سوی دیگر با سکوت در برابر استبداد آرمانهایش را میبازد؛ بنابراین چه میباید کرد؟ بهتر است که فریاد برآوریم و مرگ خود را جلو اندازیم یا اینکه سکوت کنیم و جان دادن تدریجی خود را طولانی سازیم؟ » بدین ترتیب زندگی در سایه خودکامگی نوعی جهنم و فاجعه تلقی میشود که هویت فردی انسان را در هم میشکند و برای او مرگ تدریجی به دنبال دارد»
یکی از اهداف اصلی این نوشتار این است که مخاطبان را از زیر یوغ این تفکر که زندگی در خاورمیانه همه جنبههای فردیت آنها را تحت سیطره خود قرار میدهد، خارج کنیم و این سؤال پرشبهه را مطرح کنیم که آیا رضایتمندی و شادی معنادار در زندگی فیزیکی در خاورمیانه ممکن است یا خیر.
شادی و رضایت را میتوان دو مفهوم جدا از هم دانست. رضایت احساسی عمیقتر و بادوامتر از شادی است؛ اما با تعریف گزارش شادی در جهان رضایت را میتوان برای کمیسازی و مقایسه در همان مفهوم کلی شادی تعریف کرد.
دوازده مؤسسه از جمله دو دانشگاه و موسسه نظرسنجی گالوپ در تهیه این گزارش نقش دارند و هر سال ردهبندی از کشورها را براساس شادی مردمانشان تهیه میکنند. در ردهبندی شهرهای شاد دنیا، کابل (افغانستان)، صنعا (یمن) و غزه (فلسطین) غمگینترین شهرهای دنیا ردهبندی شدهاند! قاهره، بیروت، اسکندریه، مشهد و تهران هم جزو سی شهر غمگین انتهای جدول (بین ۱۸۶ شهر) ردهبندی شدهاند.
خوش بینی به آینده از ویژگیهای بسیار مهم مردم شاد دنیاست. اگرچه در صدر شهرهای شاد دنیا، شهرهای کشورهای توسعه یافته قرار دارند، اما در شصت شهر برتر شاد دنیا، شهرهایی از خاورمیانه در رژیم صهیونیستی، امارات متحده عربی و عربستان نیز حضور دارند. به علاوه شهرهایی در آمریکای جنوبی، امریکای مرکزی و افریقا که توسعه نیافته تلقی میشوند در ردههای بالای شهرهای شاد این فهرست حضور دارند. البته ما میدانیم که با این امتیازبندی نمیتوان شادی و رضایت از زندگی را نه در خاورمیانه و نه هیچ نقطه دیگری از جهان سنجید. زندگی در خاورمیانه برای تمامی خاورمیانه ایها، روی یکسانی ندارد.
«زندگی در خاورمیانه» صرفا دغدغه اقشار متوسط نیست. فلسطینیهایی که در زمینهایی بینام و بیهویت زندگی میکنند و کشوری ندارند و اشغالگری حتی به طور رسمی مسئولیت تباهی سرنوشت آنها را قبول میکند، یمنیهایی که از وبا، حصبه و قحطی جان میسپارند و سوریهایی که نه در خانههای امن بلکه در زیر چادرهای اردوگاههای پناهندگان زندگی میکنند، عربستانیهایی که به دلیل مخالفت با حکومت پادشاهی آل سعود به زندان میافتند، درباره زندگی و رنج حیات دیدگاههای متفاوتی دارند.
این کتاب نوعی راهنمای جامع کاربردی درباره روشهای زیستن سعادتمندانه در خاورمیانه است. بسیاری از مطالب این کتاب را میتوان به کشورهای جهان سوم دیگر نیز تعمیم داد و برخی مطالب فقط مختص به خاورمیانه است.
نیچه میگوید که این خود درد و رنج نیست که انسان نمیتواند آن را تحمل کند، بلکه درد و رنج بیمعناست که از توان تحمل آدمیزاد خارج است. ما در خاورمیانه بیشتر از اغلب شهروندان غربی رنج میکشیم؛ پس به معنادار شدن این درد و رنج نیاز داریم.
رویکرد دیگر این نوشتار پیدا کردن معنایی برای درد و رنج در خاورمیانه و خاورمیانهای زیستن است. در تاریخ، عرفان، فلسفه شرقی و حتی فرهنگ عامه خاورمیانه، دستاویزهای خوبی برای معنای درد و رنج ما وجود دارد؛ ولی برای جهان مدرن امروز این پشتوانه کافی نیست. ضروری است که هم از دیدگاه غرب به خودمان نگاه کنیم، هم از دیدگاه غرب به مقوله رنج خاورمیانه بپردازیم. همچنین، راهکارهای تاریخی و تکاملی اجدادمان را برای رنج حیات به کار ببندیم، البته اگر هنوز هم مفید باشند.
یک صفحه از متن اصلی کتاب:
شخصیسازی خوشبختی
شخصیسازی خوشبختی یعنی اینکه بتوانیم با حداقل تأثیرپذیری از محیط، اختیار زندگی خود را آن طور که دوست داریم، به دست بگیریم. شاید به نظر بیاید که این شخصیسازی به نوعی ایزولاسیون و کناره جستن از جامعه نیاز دارد. در ادامه البته به نسخههایی از این شخصیسازی مانند رواقیگری هم اشاره میشود که به ایزولاسیون نیاز ندارد. ایزولاسیون و جدا کردن خود از جامعه هزینه دارد. این هزینهها الزاما مادی نیست؛ اما آدمهای پول دار بهترین مثال تحقق الگوهای ایزولاسیون از محیط و جغرافیای زندگیشان هستند.
برای ثروتمندان چندان فرقی نمیکند که در کجای دنیا زندگی کنند. آنها در عمارتهای بزرگ با دیوارهای بلند یا برجها و مجتمعهای مسکونی محصور با نرده و نگهبان زندگی میکنند. خود پدیده آپارتمان نشینی هم، به رغم تراکم بالای آدمها در مترمربع، ذاتا قابلیت دارد زیست خصوصی زیادی ایجاد کند و این موضوع که آپارتمان در جهان سوم برای سالیان دراز نماد زندگی مدرن بوده است، پربیراه نیست. ثروتمندان در همه جای دنیا با جدا کردن محیطهای خود سعی میکنند خوشبختی خود را شخصی کنند و حتی الامکان از زایل شدن خوشبختیشان ولو برای لحظاتی اندک جلوگیری کنند.
وجود قسمت بیزینس کلاس هواپیما یا باشگاههای لاکچری با حق عضویت نجومی با برندهای خیلی گران به این دلیل نیست که صرفا ارزش واقعی زیادی دارند یا اینکه به ثروتمندان حس بهتر بودن یا غرور میدهند. دلیل اصلی وجود آنها شاید این باشد که این خدمات ویژه به صورت واقعی و فیزیکی فقیران را از ثروتمندان جدا میکنند. برای آنها محیطهای خصوصی و فضاهای آزادانهتری فراهم میکنند.
شخصیسازی خوشبختی به این سبک به پول نیاز دارد و ثروت در خاورمیانه به طور میانگین بسیار کمتر از غرب است؛ درعین حال امکان ایزولاسیون در خاورمیانه هم وجود دارد. شما ممکن است در یک خانه روستایی در ناحیهای دوردست خود را از مواهب دولت، سیستم و جامعه محروم کنید بدون اینکه ثروتمند باشید؛ اما خوشحال و راضی بودن در یک ناحیه دورافتاده و ارتباط اندک با بوروکراسی و جامعه هم به توانمندیهای شخصی زیادی بستگی دارد و از عهده بیشتر انسانهای شهرنشین خوکرده به مدنیت شهری خارج است.
نمیتوان کتمان کرد که ممکن است بسیاری از افرادی که در نواحی دورافتاده، فاقد تمرکز و مداخلات مستقیم حکومتها و بوروکراسی زندگی میکنند، حس رضایت بیشتری داشته باشند. ممکن است سنجش این حس رضایت دشوار باشد یا بسیاری از آنها به دلیل بیخبری و نبود امکان مقایسه احساس رضایت کنند.
این بیخبری و ایزولاسیون مصنوعی را میتوان بازتولید کرد. هرچند در خاورمیانه به دلیل ماهیت مداخلهگر و ایدئولوژیک حکومتها و جوامع انسانی ممکن نیست که بتوان خود را به طور کامل ایزوله کرد. مناسبتهای اقتصادی و اجتماعی ما را در همه جا به جامعه برمی گرداند. شاید تنها راه، برگشتن به شرایط انسانهای شکارچی جمعآوریکننده قدیمی باشد!
راهنمای رستگاری در جابلقا
کتاب خودیاری، خوشدلی و رضایت برای خاورمیانه یها
علی مرسلی
انتشارات اگر
272 صفحه
58 هزار تومان
چاپ اول کتاب در زمستان 99 انجام شده
این نوشتهها را هم بخوانید