فیلم 4۰۰ ضربه – معرفی، نقد و بررسی – The 400 Blows 1959

چهارصد ضربه فیلمی است نسبتا اتوبیوگرافیک، دربارهی واکنشهای متقابل پسرکی سیزده ساله – پسرکی آزاد، حساس و شکننده – از یک سو، و اجتماع بزرگسالان سختگیر، بیاحساس و خودخواه، از سوی دیگر. با آنکه پسرک شیطان و شرور است و از یاغیگری خود قدرت روحی گرفته و کسب لذت میکند، اما هنوز کودکی آسیبپذیر است که شدیدا به محبت و حمایت دنیای بزرگسالان نیاز دارد. بدین گونه، حتى عصیان او هم وی را تنها و ناراضی بر جای میگذارد.
لحن مسلط بر فیلم، آمیزهی گزندهای است از طنز و شور و هیجان که پیروزمندانه خود را از احساسات س طحی دور نگاه میدارد. اگرچه فیلم بالنسبه ساده است، ولی تروفو به ش یوهای مؤثر از تکنیکهای سینمایی برای بیان درگیری میان انسانی طبیعی۔ غریزی و جامعهای محدودگر استفاده میکند. یکی از مؤثرترین شیوههای نمایش این درگیری، تناوب ساختاری میان حرکت و سکون است. تشریح این فیلم از حیث سکانسهای مرسوم -که طولشان بسیار خلاف معمول است یا از لحاظ طرح داستانی روایی-که فوق العاده سست است بیفایده خواهد بود. در عوض باید در نظر داشت که فیلم از صحنههای کوتاه بسیاری تشکیل شده که به درون یکدیگر جاری میشوند.
حرکت در این فیلم دائمی است. دوربین موضوع را تعقیب کرده یا با آن حرکت چرخشی افقی انجام میدهد: بچهها میدوند، اتومبیلها در حرکتاند و زندگی در خیابانهای پاریس در جریان است. این حرکت با یک جریان موسیقی غنایی تشدید میشود، اما گهگاه نیز با ص حنههایی ایستا در مکانهایی محدود و بسته مثل مدرسه، آپارتمانی محصور، زندان، کانون اصلاح و تربیت، قطع و متوقف میشود. تصاویر آغاز فیلم (که از اتومبیلی در حال گذر از خیابانهای پاریس گرفته شده)، نماهاییاند از درختان و ساختمانهای نو و کهنه که با ریتمی که به تدریج پرشتابتر میشود و نیز به همراه موسیقی رمانتیک، ارائه میشوند.
در آن دورها، برج نمایان و برافراشتهی ایفل را میبینیم، به سرعت به آن نزدیک میشویم، از زوایای مختلف آن را مشاهده میکنیم، و آنگاه برج- در حالی که دوربین درست در زیر ساختمان مشبک آن قرار گرفته همچون قفسی غولآسا جلوه میکند. اما از این پس به سرعت از دسترس آنگریخته و دور میشویم. این تصاویر روان به تدریج محو(فید) شده و جایشان را به تصاویر کلاس درس میدهند-جایی که کودکان ناگزیر از سرکوب انرژی و شوق طبیعیشان هستند. پسرها را ناگزیر ساختهاند که بیحرکت و منظم باشند: در گوشهی کلاس بایستند، در زنگ تفریح در اتاق م حبوس باشند، با اشارهای مشق بنویسند و قرائت کنند، به صف راه بروند و به صدای زنگ و سوت پاسخ دهند.
تعجبی ندارد که به محض بیرون رفتن از کلاس، ناگهان شروع به دویدن میکنند. و عجب نیست که همهی آنها باگریختن از دست معلم ورزش که بیاراده بچهها را در ش هر به دنبال خود میکشاند، سر به شورش برمی دارند. سیلان طبیعی خیابانها وسوسہ آمیزتر از آن است که بتوانند در برابرش مقاومت کنند. اما آنتوان و رنه که طبعی آزاد دارند، تقریبا به طور دائم در حال دویدناند. در صحنهى فرار آن دو از مدرسه، و به ه نگام خروج آنتوان و رنه از یک سینما، دوربین به سرعت به دنبالشان چرخش افقی (پن) میکند و س پس از آنها جلو افتاده، سریعتر از شتاب راه رفتن پسرها حرکت میکند. اما در این حال، در مییابیم که از لحظاتی پیش پسرها در س مت دیگر خیابان و در پیشاپیش دوربیناند. این حرکت، بر گذشت سریع زمان و پیوستن رویدادی به رویداد دیگر، آنجا که لذت و سرخوشی امری آنی، غریزی و بیاختیار است، | تاکید میکند – حرکتی که با زمان منظم و برنامهریزی شدهی مؤسسات آموزشی در تضاد است.
برخی از تاثیرگذارترین صحنههای فیلم حاوی هر دو عنصر حرکت و سکون است. وقتی پسرها از مدرسه میگریزند، آنتوان به سواری در ماشین روتور میپردازد و در همان حال، رنه از بالا او را نگاه میکند. در نمایی از بالا، آنتوان را | در همان حال که استوانهی بزرگ شروع به چرخش کرده و کف آن جدا میشود، میبینیم. در ابتدا استوانه آنچنان سریع میگردد که حتی ما به عنوان تماشاگر از حرکت آن دچار سرگیجه میشویم، ولی برخی از عناصر ایستا-مثل محور اتکای استوانه و آنتوان که با نیرویگریز از مرکز به دیوار آن چسبیده – به ما کمک میکنند تا تعادل خود را حفظ کنیم. ما شجاعت آنتوان را هنگامی که دست و پای خود را از دیوار جدا کرده، در اطراف میلولد و با تغییر موضع حدود حرکت خویش را میآزماید، میستاییم و با این حال، آنتوان به معنای واقعی کلمه محصور، و در برابر دیوار» قرار دارد. این صحنه، استعارهی تصویری کاملی است برای تمامی تجربهی آنتوان در چهارصد ضربه: آنتوان آن قدر در حرکت دائم به سر میبرد که هم او و هم کسانی که او را نظاره میکنند دچار گیجی میشوند، اما برخلاف شجاعت و وجد و شوری که دارد، تحرکش به شدت محدود شده و تنها در دایرهای بسته چرخ میزند. در سکانس نهایی، آنتوان مستقیما از بازی منظم فوتبال بهگریز شتابآمیز از دار التأدیب میرسد و دوربین در کنار او، در یک نمای پیوسته او را تعقیب میکند تا سرانجام که آنتوان به دریا میرسد۔ دریایی که تجسمی طبیعی از حرکت دائم و ابدی است.
منبع: روزنامه سازندگی
این نوشتهها را هم بخوانید