چرا پشیمان میشویم و انوع پشیمانی کدامها هستند؟

دانیل اچ. پینک: بیایید در مورد پشیمانی صحبت کنیم. احساسی که به نظر من، بسیار اشتباه فهمیده شده است، بنابراین تصمیم گرفتم چند سالی را صرف مطالعه آن کنم.
یکی از کارهایی که کردم این بود که به عقب برگشتم و به حدود ۵۰ سال علوم اجتماعی پیرامون پشیمانی نگاه کردم. نتیجه به این صورت است. شما را از زحمت خواندن نیم قرن علوم اجتماعی نجات خواهم داد. تحقیقات به ما میگوید که همه پشیمانیهایی دارند، پشیمانی ما را انسان میکند. واقعا تنها افرادی که پشیمان نیستند، کودکان پنج ساله، افراد آسیبدیده مغزی و افراد جامعه ستیز هستند. بقیه ما پشیمان هستیم، اگر با پشیمانیهایمان درست رفتار کنیم که احتمال کمی دارد، راههایی برای انجامش وجود دارد پشیمانی در واقع میتواند ما را بهتر کند. آنها میتوانند مهارتهای تصمیمگیری و مذاکرهٔ ما را بهبود بخشند، از ما راهپردازهای بهتری بسازند، ما را کارگشای بهتری کنند، اعتمادبهنفس ما را تقویت کنند، اگر درست با آنها رفتار کنیم و خبر خوب این است که یک راهِ سیستماتیک برای انجام این کار وجود دارد.
اما میخواهم فقط چند دقیقه وقت بگذارم تا جنبه دیگری از پشیمانی را به شما بگویم که فکر میکنم واقعاً بسیار جالب است. به عنوان بخشی از تحقیق، تصمیم گرفتم از مردم درباره پشیمانیشان بپرسم و در کمال تعجب، در نهایت حدود ۱۶,۰۰۰ مورد پشیمانی از مردم ۱۰۵ کشور جمعآوری کردم. این یک گنجینه فوقالعاده است. چیزی که متوجه شدم وقتی این پایگاه داده باورنکردنیِ اشتیاق و آرزوهای بشری را بررسی کردم، این است که در سراسر جهان و تفاوت ملی بسیار کمی در اینجا وجود دارد، مردم مدام چهار نوع حسرت مشابه را ابراز میکنند. در سرتاسر جهان، چهار حسرت مشابه وجود دارد که بارها و بارها تکرار میشوند. پس کاری که میخواهم انجام دهم این است که سریع در مورد این چهار حسرت اصلی بگویم، زیرا فکر میکنم آنها چیزی فوقالعاده مهم و جالب را آشکار میکنند.
چهار هسته پشیمانی که میخواهم پوشش دهم عبارتند از: شماره یک، چیزی که من آن را پشیمانی پایه مینامم. پشیمانی بنیادی. کسانی که از این قبیل چیزها پشیمان میشوند: پسانداز نکردن پول کافی که چیزی مانند پشیمانی مالی است، مراقبت نکردن از سلامتی خود و درست غذا نخوردن، پشیمانی سلامتی. ولی آنها یکسان هستند. این نوع پشیمانیها مربوط به انتخابهایی است که به شما اجازه نمیدهند تا حدی ثبات داشته باشید، بستری پایدار برای زندگیشان. افراد زیادی پشیمان هستند زیرا به اندازه کافی در مدرسه تلاش نکردند. بسیاری از افراد پشیمان هستند – موارد زیادی که از پسانداز نکردن پول پشیمانند. و این امر من را کمی به یاد افسانه ازوپ درباره مورچه و ملخ میاندازد، جایی که در اوایل زندگی خود به جای مورچه مانند ملخ رفتار میکردند و اکنون دچار عواقب آن رفتار شدهاند. پس پشیمانیهای بنیادی به این شکل به نظر میرسند: «ای کاش» – و این عبارت جذاب پشیمانی است، «ای کاش» – «ای کاش آن کار را انجام میدادم»
دسته دوم. من عاشق این دسته هستم، جذاب است. پشیمانی ناشی از جسارت. من صدها مورد پشیمانی در سرتاسر دنیا دارم که به این شکل است: «چندین سال پیش، مرد/زنی بود که من واقعاً دوستش داشتم. میخواستم از او بخواهم قرار بگذاریم، اما از انجام آن خیلی میترسیدم و از آن زمان پشیمان هستم.» همچنین صدها مورد پشیمانی از افرادی که میگفتند: «اوه، همیشه میخواستم تجارتی راه بیندازم، اما هرگز جرات انجام این کار را نداشتم.» افرادی که میگفتند: «اوه، ای کاش بیشتر حرف دلم را میزدم. کاش چیزی میگفتم و خودم را ثابت میکردم.» اینها همان طور که قبلاً گفتم، چیزی هستند که من آن را پشیمانی جسارت مینامم. و ما به نقطهای در زندگیمان میرسیم و یک انتخاب داریم. میتوانیم از خطر اجتناب کنیم یا از این فرصت استفاده کنیم. و چیزی که من پیدا کردم، این است که مردم به طور غیرمنتظرهای از استفاده نکردن از فرصت پشیمان هستند. حتی افرادی که از این فرصت استفاده کردند و نتیجهای نگرفتند، واقعاً از این بابت پشیمان نیستند. موضوع مردمی است که از فرصت استفاده نکردند. پس این پشیمانی جسارت است. پشیمانی جسارت به این شکل است: «اگر از فرصت استفاده میکردم.»
دسته سوم. پشیمانی اخلاقی. دستهبندی بسیار جالب. اینها افرادی هستند که باز هم بسیاری از این پشیمانیها از یک برهه شروع میشود. شما در مقطعی هستید، میتوانید کار درست را انجام دهید یا اشتباه کنید. مردم کار اشتباهی میکنند و از آن پشیمان میشوند. منظورم این است که یکی از آنهایی که واقعا در خاطرم مانده و سعی بر بازگویی آن دارم، داستان این زن است. او یک زن ۷۱ ساله در نیوجرسی است. «وقتی بچه بودم، مادرم مرا برای خرید چند اقلام به فروشگاه کوچک محلی میفرستاد. بیشتر اوقات وقتی فروشنده نگاه نمیکرد، یک آب نبات میدزدیدم. این موضوع حدود ۶۰ سال است که مرا آزار میدهد.» بنابراین یک زن ۷۱ ساله در نیوجرسی، برای ۶۰ سال، او توسط این نقض اخلاقی مورد آزار قرار گرفته است. پس پشیمانی اخلاقی. کسانی هستند که از زورگویی پشیمانند، افرادی داریم که از خیانت زناشویی پشیمان هستند. همه جور چیز. پشیمانی اخلاقی به این صورت است: «اگر کار درست را انجام میدادم».
در نهایت، دسته چهارم، یا آنچه که من پشیمانی ارتباط مینامم. پشیمانیهای ارتباطی به این شکل است: شما یک رابطه دارید یا باید در رابطه باشید. و مهم نیست که چه رابطهای است. بچه ها، والدین، خواهر و برادرها، اقوام، دوستان، همکاران، اما شما یک رابطه دارید یا باید در رابطه باشید و این رابطه به هم میخورد. مطلب جالب این است که آنچه این ۱۶,۰۰۰ نفر به من میگفتند روشی است که این روابط به هم میخوردند اغلب دراماتیک، خیلی دراماتیک نیست. آنها اغلب با فاصله گرفتن از هم جدا میشوند و نه از طریق نوعی تفرقه جنجال برانگیز. نتیجه این است که مردم نمیخواهند ارتباط برقرار کنند زیرا میگویند ابراز علاقه سخت خواهد بود و طرف مقابل اهمیتی نخواهد داد. یکی از درس هایی که از این کتاب برای خودم آموختم این است که همیشه ارتباط برقرار کنم. پس پشیمانی ارتباط همین است. «اگر احساساتم را بیان میکردم.»
بارها، ما همین حسرتها را میبینیم: پشیمانی بنیادی: «اگر آن کار را انجام میدادم.» پشیمانی جسارت: «اگر از این فرصت استفاده میکردم.» پشیمانی اخلاقی: «اگر کار درست را انجام میدادم.» و پشیمانی ارتباط: «اگر فقط ارتباط برقرار میکردم».
وقتی به این حسرتها نگاه میکنیم، به خودی خود جالب هستند، اما چیزی که من متوجه شدم این است که این چهار حسرت اصلی به عنوان نوعی نگاتیو عکاسی از زندگی خوب عمل میکنند. زیرا اگر بفهمیم که مردم بیشتر از چه چیزی پشیمان هستند، در واقع میفهمیم که آنها به چه چیزی بیشتر اهمیت میدهند. هر یک از این پشیمانیها، به نظر من، چیزی اساسی را آشکار میکند؛ در مورد انسانیت و آنچه ما نیاز داریم. ما به ثبات نیاز داریم. هیچ کس نمیخواهد زندگی متزلزل داشته باشد. ما فرصتی برای یادگیری، رشد و انجام کار میخواهیم. میدانیم که برای همیشه اینجا نیستیم و میخواهیم کاری انجام دهیم و کاری را امتحان کنیم. و حداقل هیجان جسور بودن را احساس کنیم. پشیمانی اخلاقی، فکر میکنم اکثر ما، تقریبا همه ما میخواهیم کار درست را انجام دهیم. در برخی جوانب، این پشیمانیهای اخلاقی بسیار امیدبخش هستند. این ایده که مردم برای سالها، دههها، در اوایل زندگی خود توسط این نقضهای اخلاقی مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. به گمانم بیشتر میخواهیم کار درست را انجام دهیم و سپس پشیمانی ارتباط. ما عشق میخواهیم، نه فقط عشق به معنای عاشقانه، بلکه عشق به معنای گستردهتر ارتباط و رابطه و وابستگی با افراد دیگر. به طرز عجیبی، این احساس منفی پشیمانی راه را برای یک زندگی خوب نشان میدهد.
با مطالعه پشیمانی، میدانیم که زندگی خوب چیست، زندگی با ثبات، زندگی که در آن فرصتی برای خطر کردن دارید، زندگی که در آن کار درست را انجام میدهید و زندگی کنار افرادی که شما را دوست داشته و آنها را دوست دارید. پس من شروع کردم به گفتن اینکه «اوه، پسر، آیا این کتاب یک پشیمانی برای مطالعه خواهد بود؟» در نهایت بسیار دلگرمکننده از آب درآمد. پس اینها چهار پشیمانی اصلی هستند. حسرت ما را به زندگی خوب سوق میدهد. امیدوارم که شما شروع به روبرو شدن با پشیمانیهای خود کنید زیرا فکر میکنم که آنها به شما جهت یک زندگی خوب را نشان میدهند.
ویتنی پنیگتون راجرز: خوب، از شما متشکرم، دَن، در حالی که نمیتوانستید من را ببینید پشت صحنه دست میزدم، با همه کسانی که میدانم واقعاً از آنچه که به اشتراک گذاشتید، قدردانی کردند. اول، دن، شما به این نکته مهم اشاره کردید در مورد اینکه چگونه فکر کردن به پشیمانی میتواند به ما کمک کند تا بفهمیم دستورالعمل زندگی خوب چیست. حدس میزنم بزرگترین دستاورد شما از انجام این کار فراتر از آن بوده است؟