دعا برای مریلین مونرو – شعری از: ارنستو کاردنال – به مناسبت سالگرد درگذشت مریلین مونرو

نورما جین بیکر مورتنسن، نام حقیقی مریلین مونرو (1962-1926) بود. بازیگر درخشان و دلانگیز سینما و فرآوردهٔ ممتاز کارگاه ستارهسازی هالیوود.
در عمر کوتاهاش در سی فیلم سینمایی نقش بازی کرد و در تاریخ سینما افسانه شد. در سی و یکمین فیلمش، یکی از ما باید کوتاه بیاد، بازی میکرد که مرد.
گفته شد علت مرگش در مصرف بیش از اندازهٔ مواد مخدر بوده است. فقط سی و شش سال زندگی کرد. از لایهٔ فرودست جامعهٔ آمریکایی برخاسته بود. از پدرش هیچ خاطره نداشت چون او را هرگز ندیده بود. پدرش درست هنگام تولدش زن و فرزند را ترک کرده بود. مادرش گرفتار پریشانی روان بود.
پس جای دخترک در یتیم خانه بود. بار نخست در هفده سالگی ازدواج کرد. همان روزها تصمیم گرفت تا کار بازیگری را آغاز کند. همّت بلندی داشت و در پرتو هالیوود بلندآوازه شد. پس از ازدواج با آرتور میلر-نمایشنامه نویس شهیر-با جامعهٔ روشنفکری آمریکا آشنا شد و کارش رونق بیشتری گرفت و رشد کرد. این ازدواج پنج سال دوام داشت. از آن پس تنها زندگی کرد و به حرفهاش پرداخت. دوستیاش با کندی-رییس جمهور آمریکا- آن روزها بر سر زبانها بود.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
بخوانید: به مناسبت سالگرد مرگ مریلین مونرو – یک خودکشی یا یک قتل؟
ترجمه شعری از ارنستو کاردنال درباره مریلین مونرو توسط فریده حسنزاده (مصطفوی)
خدایا!
بپذیر در پیشگاهت این دختر را
که مریلین مونرو نامیده میشده در سرتاسر جهان
اگر چه این نام او نبود
و تو خوب میدانی تام واقعی این بچه یتیم را که در ۹ سالگی به او تجاوز شد و در ۱۶ سالگی، سعی کرد خود را یکشد
اکنون او قدم به بارگاه تو میگذارد، بیلوازم آرایش
بی نماینده مطبوعاتی
بیعکسها و امضاهایش
تنهای تنها، مثل فضانوردی در تاریکی فضای خارج از جو
بنا بر گزارش مجله تایم
وقتی دختر نوجوانی بود، خواب عجیبی دید
برهنه ایستاده در کلیسایی میان انبوه جمعیتی در حال سجده
و او میباید روی پنجه پار از میان سرمای آنها بگذرد
تو معنای خوابهای ما را بهتر از روانکاران میدانی
کلیسای خانه با غار، همه مظهر آغوش مادرانهاند
مظهر پناه، آرامش
سرها، ستایشگرانند، پس آشکار است
انبوه سرها در تاریکی در سالن سینما
اما معبد، کمپانی فوکس قرن بیستم نیست
معبد ساخته شده از طلا و مرمر، معبد تن اوست
که در آن، عیسی مسیح، تازیانه در دست
بیرون میراند سوداگران کمپانی فوکس قرن بیستم را
سوداگرانی که معبد تو را به نام دزدان بدل کردند
خداوندا
در این دنیای آلوده به رادیواکتیو و گناه
بیگمان تو سرزنش نخواهی کرد دختر فروشندهای را
که مثل بیشتر همسن و سالانش رویای ستاره شدن داشت
و رویای او واقعیت یافت (واقعیتی تکنی کالر)
او گناهی نداشت جز بازی کردن فیلمنامهای
که نوشتهی ما بود، برگرفته از زندگی پوچ و بیمعنای خودمان
خداوندا او را ببخشای و همهی ما را
به خاطر این قرن بیستم
و محصول غولآسایش
که محصول مشترک همهی ماست
او تشنه عشق بود و ما به او قرصهای مسکن دادیم
و محروم از وجود قدیسین
روانکاران را به او توصیه کردیم
به خاطر آور خداوندا
او هراس روزافزون او را از دوریبن
و نفرتش را از آرایش و اصرارش را به تولید آرایش
در هر صحنه
هراس روبنده او را از دوربین
و تاخبرهای افزایندهاش را برای حضور در استودیو
مثل هر دختر فروشندهای
او رؤیای ستاره شدن داشت
و زندگیاش همانقدر غیر واقعی بود
که پرونده یک رویا در بایگانی یک روانکاو
ماجراهای عشقی او، بوسههایی بودند با چشمان بسته
زیر نورافکنهای روشن که با گشوده شدن پلکها
بیدرنگ خاموش میشد
در اتاقی ساخته شده از دو دیوار مصنوعی
که با پایان گرفتن بوسه
بیدرنگ برچیده میشد
و کارگردان، که دفترچه یادداشت در دست بیدرنگ دور میشد
با گردشی تفریحی با قایق
بوسهای در سنگاپور با رقصی در ریو
جشنی باشکوه در کاخ سلطنتی انگلیسی
به شکل دکوری دلگیر در آپارتمانی کهنه وکلنگی
فیلم، بیبوسه نهایی به پایان رسیده
آنها او را در بستر مرده یافتند، دست روی تلفن
و کارآگاهان هرگز پی نبردند او با چه کسی میخواست تماس بگیرد
شبیه کسی بود که به امید شنیدن تنها صدای دوستانه
شماره گرفته و صدایی ضبط شده پاسخ داده است:
شمارهی مورد نظر شما مسدود میباشد
خداوندا !
به جای آن کسی که او میخواست صدایش را شنود
و نتوانست (شاید شخص بخصوصی هم در کار نبود با شمارهاش در راهنمای تلفن لس أنجلس یافت نمیشد)
خداوندا ، گوشی را تو بردار ، تلفن را تو جواب بده
منبع کتاب شعر آمریکای لاتین در قرن بیستم