فیلم هفت روان‌پریش – خلاصه داستان، نقد و بررسی – Seven Psychopaths 2012

کارگردان: مارتین مک دانا

بازیگران: کالین فارل (مارتی)، سام راک‌ول (بیلی)، کریستوفر واکن (هانس)، لیندا بریت کلی (مایرا)، وودی هارلسون (چارلی)، جوزف لایل تیلور (آل)، مایکل پیت (لری). ۱۱۰ دقیقه. درجه نمایشی: R

هفت روان‌پریش به رده‌ی آن نوع فیلم‌هایی تعلق دارد که بسیار محکم شروع می‌شوند اما بسیار ضعیف پایان می‌یابند. دو سوم نخست هفت روان‌پریش، که حدود هفتاد و پنج دقیقه‌ی آغازین فیلم را شامل می‌شود، پر از انرژی، تَفریح، سرگرمی، هوشمندی و خشونت است اما در سی دقیقه‌ی پایانی همه چیز به طرز توجیه‌ناپذیری از هم می‌پاشد. احتمالاً فیلمساز نمی‌دانسته که چگونه باید فیلم‌اش را به پایان برساند یا شاید هم فیلمساز نتوانسته پایانی برای فیلم‌اش پیدا کند که متناسب و درخور با آغاز و می‌انه‌ی بسیار قدرتمند آن باشد.

هفت روان‌پریش یک حال و هوای تارانتینویی یا به قولی پسا-تارانتینویی دارد که نمی‌توان آن را انکار کرد. فیلم قصه‌ی عامه‌پسند کوئنتین تارانتینو از هر حیث که حساب کنیم یک فیلم دوران‌ساز بود؛ فیلمی که تقریباً بلافاصله پس از اکران عمومی‌اش در ۱۸ سال پیش انبوهی از فیلم‌های مشابه تقلیدی را به دنبال آورد؛ فیلم‌هایی که اکثراً ضعیف و ندرتاً خوب بودند. تارانتینو با قصه‌ی عامه‌پسند به همکاران سینمایی خود یاد داد که چگونه می‌توان از دل خشونت و بی‌رحمی طنز و خنده بیرون کشید. ما این خصوصیت را در فیلم هفت روان‌پریش می‌بینیم و حتی شاهد صحنه‌ای در این فیلم هستیم که کم و بیش ما را به یاد آن صحنه‌ی معروف در فیلم تارانتینو می‌اندازد که جان تراولتا بر حسب تصادف به آدمی که در صندلی عقب اتومبیل نشسته شلیک می‌کند و خون و تکه‌های مغز قربانی به همه جا پاشیده می‌شود.

هفت روان‌پریش گرچه با یک تأخیر ۱۸ ساله به جمع مقلدین تارانتینو پیوسته اما به ما ثابت می‌کند که طنز تارانتینویی پس از سپری شدن این همه سال همچنان‌تر و تازه و کارآمد است. دیالوگ‌های طنزآمیز، طنز برگرفته از خشونت و غلیان‌های ناگهانی خشونت از جمله خصوصیات تارانتینویی فیلم هفت روان‌پریش هستند. به این همه باید دو بازی خوب- و همچنان تارانتینویی- از کریستوفر واکن و وودی هارلسون را نیز اضافه کرد. فیلمساز با استفاده از به تصویر کشیدن بخش‌هایی از یک فیلمنامه در فیلمنامه، دو عنصر «واقعیت» و «فانتزی» را در هم آمیخته است.

کالین فارل نقش مردی به اسم مارتی را بازی می‌کند. مارتی یک الکلی است که می‌خواهد فیلمنامه‌نویس بشود. وی در حال حاضر به دلیل مسدود شدن چشمه‌ی خلاقیت‌هایش قادر به نوشتن فیلمنامه‌اش نیست، فیلمنامه‌ای که عنوان «هفت روان‌پریش» را برای آن انتخاب کرده است. بیلی (سام راک‌ول) که بهترین دوست مارتی است به او پیشنهاد کمک می‌کند اما مارتی ترجیح می‌دهد که شخصاً بر این مشکل غلبه پیدا کند. بیلی از راه ربودن سگ‌های افراد ثروتمند و بازگرداندن این سگ‌ها به صاحبان‌شان در ازای دریافت مژدگانی امرار معاش می‌کند.

هانس (کریستوفر واکن)، که یک آدم به شدت مذهبی است، به همراه همسر سرطانی‌اش، وردست‌های بیلی هستند. مارتی هم در این زمینه به بیلی کمک می‌کند. در ادامه‌ی ماجرا، بیلی و رفقایش اقدام به ربودن سگ گران‌قیمت و عزیز کرده‌ای به اسم بونی می‌کنند. بونی سگ محبوب یک گنگستر خطرناک به اسم چارلی (وودی هارلسون) است؛ گنگستری که اصلاً دوست ندارد سگ مورد علاقه‌اش را بربایند. این قضیه باعث می‌شود که بیلی، هانس و مارتی در معرض خطر قرار بگیرند زیرا چارلی کسی است که به خاطر کشتن سریالی آدمکش‌های حرفه‌ای شهرت گسترده‌ای دارد…

هترین بازی های فیلم بدون شک متعلق به سام راکول و کریستوفر والکن می باشد. این دو در تمامی صحنه های دو نفره شان یک تیم عالی و بی نقص را تشکیل داده اند. سام راکول که کمتر به خاطر دارم تا در چنین نقشهای تمام کمدی حضور یافته باشد، در « هفت روانی » بازی عالی و بی نقصی ارائه داده است. او یک همکار خوب و یک دوست خوب برای مارتی به حساب می آید که سعی دارد هر طور که شده به مارتی در پیدا کردن سوژه های روانی اش کمک کند اما منجر به خلق یک فاجعه می شود! کریستوفر والکن نیز بعد از مدتها در نقش هانس، یک بازی خوب و هنرمندانه را ارائه کرده است. والکن در نقش هانس، بیشتر بارِ کمدی فیلم را بر دوش کشیده و دیالوگ های تیز و نیش دار زیادی را هم بر زبان جاری می کند، به نظر می رسد والکن امسال سال خوبی را پشت سر خواهد گذاشت. کالین فارل نیز در نقش مارتی مانند همیشه قابل اعتماد ظاهر شده است. وی در ساخته قبلی مارتین مک دونا یعنی « در بروژ » نیز در نقش اصلی حضور داشت و مک دونا در « هفت روانی » بار دیگر ترجیح داد تا به بازیگر محبوبش اعتماد کند و فارل هم به خوبی این اعتماد را پاسخ گفت و می بینیم که در نقش مارتی به خوبی ظاهر شده است. یکی از نکات مثبت کالین فارل این هست که به همان راحتی که در یک فیلم جدی ظاهر می شود، می تواند در یک فیلم کمدی نیز بدرخشد و در « هفت روانی » هم او کاملا راحت و خونسرد به نظر می رسد. وودی هارلسون در « هفت روانی » در نقشی ظاهر شده که اینروزها هیچکس به جز خودِ او نمی تواند به این راحتی آن را ایفا کند. نقش یک گنگستر دیوانه و بسیار خطرناک، نقشی است که کسی مانند وودی هارلسون به راحتی از پس آن بر می آید و بازی وی در « هفت روانی » نیز گواه بر این ادعاست. در مورد خانم ابی کورنیش هم باید عرض کنم که بازی ایشان در نقش کایا قابل قبول و راضی کننده است اما شخصیت کایا که او ایفاگر آن در فیلم است، عمق و پرداخت کافی را ندارد و او همواره در حاشیه قرار دارد و در متن اصلی داستان جای مستحکمی ندارد به همین جهت بازی خوبش در مقابل بازی های عالی دیگر بازیگران گم شده است.

« هفت روانی » جذاب و دوست داشتنی است. به نظرم این فیلم یکی از بهترین کمدی های امسال است که در آن خبری از شوخی های سخیف و نخ نما شده وجود ندارد و هر آنچه که در این فیلم با آن مواجه خواهید شد، اورجینال و تازه است. مارتین مک دونا حالا با ساخت « هفت روانی » ثابت می کند که « در بروژ » یک اتفاق نبوده و تسلط او بر فیلمنامه و مقوله کارگردانی بیش از آن است که هالیوود تاکنون درباره آن می پنداشته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]