تقلب چیست؟ چرا جستجوی راههای تقلب در امتحانها از جمله امتحانهای آنلاین اینقدر پرطرفدار شده است؟

نگاهی مختصر به جستجوهای مردم به فارسی در موتور جستجوی گوگل در مورد تقلب نشان میدهد که این موضوعات بسیار پرطرفدار هستند:
- تقلب در انتخابات آمریکا
- برنامه تقلب در امتحان انلاین
- چگونه در امتحان مجازی تقلب کنیم
- تقلب در کنکور ۱۴۰۰
- راه های تقلب در امتحان مجازی
- پروفایل تقلب
- کد تقلب جی تی ای وی
- عکس تقلب
- تقلب در امتحان
- تقلب در کنکور
چرا چنین موضعاتی اینقدر پرطرفدار هستند؟ چه چیزی ما را به جستجوی فعالانه راههای تقلب در آزمونها میکشاند؟!
تقلب یعنی چه؟
واژه نامه انگلیسی آکسفورد تقلب را«کلاهبرداری، فریبکاری، و حقه بازی» معنی کرده است. سایر واژه نامهها این کلمه را با مفاهیمی همچون بیصداقتی، بیعدالتی، یا قانون شکنی با هدف کسب منفعت تعریف کردهاند. (7) مفهوم این کلمه گرچه از حیث نظری مشخص به نظر میرسد، در عمل نامشخص است. نظریه پردازان تقلب را نمونهای از «مجموعه فازی» (۲) با درجات مختلفی از شباهت میان انواع مختلف سوءرفتار تعریف کردهاند. از آن جا که تعاریف مختلف بیعدالتی و بیانصافی در این مفهوم گنجانده شدهاند، این سؤال مطرح میشود که آیا رفتارهایی که توجیه اخلاقی دارند میتوانند مقوم معنی متداول تقلب باشند یا نه.
جای تعجب است که در فلسفه اخلاق به این موضوع توجه چندانی نشده است. برنارد گرت گفته است: «تقلب را اغلب پارادایم رفتار غیراخلاقی در نظر میگیرند. از این رو به نوعی مایه حیرت است که فلاسفه مفهوم تقلب را تقریبا به طور کامل نادیده گرفتهاند. » با این حال کتابهای پرباری درباره عدم صداقت که عنصر اصلی تقلب را تشکیل میدهد موجود است. فلاسفه معاصر عموما نظر امانوئل کانت را رد کردهاند. او معتقد بود صداقت اصل اخلاقی مطلقی است که، بدون توجه به موقعیت، پایبندی سختگیرانه را طلب میکند.اما برخی دروغها، مانند «از دیدنت خوشحالم»، «کسی را فریب نمیدهند و چنین قصدی هم ندارند».
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
این«دروغهای مصلحتى»خطر چندانی در پی ندارند و عمومأ «فضایل اجتماعی» در نظر گرفته میشوند، نه فریبکاری واقعی. چنین دروغهایی بیش از حقیقت محض باعث ایجاد اعتماد میشوند. سایر دروغها، که فلاسفه آنها را«دروغهای خیرخواهانه» یا«دروغهای جامعه پسند» مینامند، با در نظر گرفتن منفعت مخاطب بر زبان میآیند و تحت شرایطی استثنایی رخ میدهند که توجیه اخلاقی را برای دروغگویی فراهم میسازند. افلاطون این دروغها را«دروغهای شرافتمندانه» نامیده است. یکی از مثالهای قدیمی در این زمینه که در اشکال مختلف از دوران کتاب مقدس تاکنون نقل شده درباره کسی است که میخواهد فردی را بکشد و دنبال محل اختفای قربانی میگردد.
ولی در زندگی روزمره اندکاند دروغهایی که در چنین مقولههایی قرار میگیرند.در تحقیقاتی درباره دروغ، شرکتکنندگان دروغهای روزمره خود را یادداشت کردند و در انتها مشخص شد تنها یکی از هر چهار دروغ در اصل به نفع دیگران بوده است. سیسلا باک به منظور مشخص ساختن موقعیتهایی که دروغها در آنها قابل توجیهاند اصل صحت (۵) را پیشنهاد کرده است. این اصل بدان معناست که «در هر موقعیتی که احتمال دارد به فکر دروغ گفتن بیفتیم ابتدا باید به دنبال گزینههای صادقانه بگردیم». دروغ باید آخرین چارهای باشد که به آن متوسل میشویم. او به اصل عمومیت نیز اشاره کرده که به گفتههای جان راولز شباهت دارد: توجیه دروغ باید در مقابل عموم قابل طرح و دفاع باشد.
این اصول در مورد تقلب هم صدق میکنند. تقلب را نمیتوان با دروغ مصلحتی مقایسه کرد چون در عرف جامعه تقلب به هیچ صورتی قابل توجیه نیست. ولی ممکن است در برخی موقعیتها از نظر ناظر بیطرف از لحاظ اخلاقی قابل توجیه باشد. اولین پرونده قانونی من یکی از همین موارد بود. در آن زمان در دانشگاه پیل مشغول تحصیل در رشته حقوق بودم و در یکی از مراکز مشاوره حقوقی برای افراد بیبضاعت درنیو هیون (۷) کار میکردم. یکی از مراجعان ما زنی بود تحت پوشش برنامههای رفاهی و درآمد اندک گزارش نشدهای داشت که موجب میشد صلاحیت لازم برای دریافت این کمک هزینه را نداشته باشد. ولی همان درآمد اندک کمک میکرد در اثنایی که دوره آموزشی بهداشت دهان و دندان را میگذراند، که نویدبخش خودکفایی بود، خودش و کودکش از گرسنگی نمیرند. در آن زمان هم مانند امروز پرداختهای برنامه رفاهی دولت برای غذا، اجاره و سایر امکانات زندگی کافی نبود. از این رو، داشتن درآمد اضافی ضروری بود. ولی امضای مدارک تقلبی درباره درآمد او نوعی تقلب در برنامههای رفاهی محسوب میشد. اشتباه من این بود که در مورد وضعیت زندگی او سؤالات زیادی کردم. این اشتباهی است که وکلای کارکشته افراد بیبضاعت از آن اجتناب میکنند. خوشبختانه نباید مدرکی را امضا میکردم و وکیل ناظر مرکز هم اشتباه من را تکرار نکرد. ولی این مورد ذهنم را مشغول کرده بود و وقتی آن را با استادم در میان گذاشتم او همان جوابی را به من داد که انتظارش را داشتم: «پرونده پیچیدهای است. » چیزی که پرونده را پیچیده میکرد بیعدالتی نظام اعطای کمک هزینه بود، و این مشکلی است که تا به امروز هم به قوت خود باقی است. امروزه تسهیلات قابل دسترس در برنامههای رفاهی ۵۰ درصد پایینتر از خط فقر در همه ایالت هاست.
بسیاری از خانوادهها مجبورند برای زنده ماندن درآمد واقعیشان را گزارش نکنند و نظام هم فرض را بر این میگذارد که آنها میزان درآمدشان را صادقانه اعلام میکنند.
تردید در عادلانه بودن قوانین زیربنایی باعث رواج تقلب در سایر زمینهها نیز شده است. مثلا، مادر مجردی را در نظر بگیرید که پیشخدمتی میکند و مجبور است برای امرار معاش خود درآمدی را که از انعامها به دست میآورد در فرم مالیاتیاش قید نکند. یا پزشکی را در نظر بگیرید که برای این که بیمار بیبضاعتش بتواند هزینه درمان خود را از بیمه پس بگیرد، درباره علت احتمالی جراحت او گزارش دروغ میدهد. ولی اینها مواردی نامتعارفاند. اکثر تقلبهای روزمره توجیه اخلاقی ندارند. علت از بین نرفتن تقلب این است که افراد اغلب به دنبال به دست آوردن مزایایی ملموس، فوری و قابل توجهاند که با هزینهها همخوانی ندارند.
با این حال همان طور که برنارد گرت گفته است: «اگر به همه بگوییم وقتی تقلبشان به کسی زیان نرساند مجازند تقلب کنند، چنین تفکری میتواند پیامدهای زیانباری به دنبال داشته باشد. » که اگر بیطرفانه قضاوت کنیم، میبینیم که این پیامدها زیانبارند. این پیامدهای زیانبار را میتوان در سه مقوله دستهبندی کرد: زیانهایی که به فرد مغبون یا اشخاص ثالث دیگر وارد میشوند، زیانهایی که به فرد متقلب وارد میشوند، و زیانهایی که به حیطه عام اعتماد اجتماعی وارد میشوند. (۲۱) این زیانها فزایندهاند و جبرانشان دشوار است. زبانهای فرد مغبون مشخصاند. افراد متقلب با معاف ساختن خود از قوانین عمومی به مزایایی ناعادلانه دست مییابند و اشخاص ثالث باید هزینه آن را بپردازند. زیانی که به فرد متقلب وارد میشود شامل از دست دادن عزت نفس به دلیل زیر پا گذاشتن شرافت و، در صورتی که تقلبش فاش شود، نابودی وجهه و اعتبار اوست. تقلب درک فرد متقلب از تواناییهایش را نیز تحریف میکند. فرد متقلب تصور میکند از دیگران زرنگتر است و در آینده بیش از حد به تواناییهای خود اعتماد میکند. به علاوه با هر بار تقلب، تقلب بعدی سادهتر میشود. در مورد تقلب هم، مانند دروغ، هر بار«قدرت تمیز اخلاقی ضعیفتر میشود و… درک فرد از احتمال گرفتار شدن نیز دستخوش تحریف میشود». هزینههای اجتماعی این امر هم به همین اندازه مهماند، ولی تعیین میزان اهمیتشان دشوار است. اعتماد و همکاری به صداقت وابسته است. همان طور که ساموئل جانسون نیز گفته، حتی شیاطین هم به یکدیگر دروغ نمیگویند و محفل دوزخ هم به اندازه سایر جوامع به صداقت اعضای آن وابسته است.
با توجه به دست بردن مردم در محاسبات هزینه و منفعت به نفع خودشان که بر اساس غریزه طبیعی صورت میگیرد، جامعه به فرضیهای کلی برای مقابله با چنین سوءرفتاری نیازمند است. برای توجیه استثنا، داوری بیطرف باید به این نتیجه برسد که مزایا بر زبانها غالب شدهاند، راه دیگری جز تقلب وجود نداشته، و اگر هر کس دیگری در شرایط مشابه به همین نحو عمل کند وضعیت جامعه بدتر نخواهد شد. سربلند خارج شدن از چنین آزمونی دشوار است و باید هم دشوار باشد. ولی همان طور که در فصول بعدی خواهیم دید، بخش اندکی از تقلبهای روزمره آمریکاییها با چنین معیارهایی همخوانی دارند.
علل تقلب و رفتارهای متقلبانه
اکثر مردم معتقدند رفتارهای غیراخلاقی از قبیل تقلب به دلیل خصوصیات ثابت شخصیتی صورت میگیرند. این فرضیه دچار سوگیری شناختی رایجی است که روانشناسان آن را«خطای بنیادین انتساب»(۹) مینامند: قایل شدن اهمیت بیش از حد برای شخصیت فرد و دست کم گرفتن نقش عوامل محیطی در شکل دادن به رفتار. ) تحقیقات در زمینه اخلاق رفتاری نشان داده است که اعتقاد به خصوصیات ثابت در این زمینه تا حدودی «ساخته و پرداخته آرزوهای ماست». رفتار اخلاقی به شدت تحت تأثیر هنجارهای جامعه، رفتارهای هم سن و سالان، و پاداشها و مجازاتهایی است که در موقعیتهای خاص مطرح میشوند. مشاهدات مشهور هیو هارتسهورن (۱۰) و مارک می(۱۱) درباره تقلب در میان کودکان نشان داده است که فقط ۱۰ درصد از آنها هر بار که فرصت تقلب در اختیارشان قرار گیرد همواره صادقانه یا همواره غیرصادقانه رفتار میکنند. اکثر کودکان بین ۲۰ تا ۷۰ درصد از اوقات تقلب میکنند. (۴۲) تقلب کودکان اغلب به متغیرهای محیطی مانند میزان نظارت و محل پیش آمدن فرصت تقلب، برای مثال خانه، مدرسه یا کلاس تعلیمات دینی در روزهای یکشنبه، بستگی دارد. ارزیابی مجدد این دادهها نشان دهنده عمومیتی نسبی در رفتارهای اخلاقی است، ولی تأثیرات شدید محیطی هنوز در آن مشاهده میشود. روان شناسانی که تستهای صداقت بزرگسالان را به منظور گزینش نیرو از میان متقاضیان کار طراحی میکنند دریافتهاند که افراد را میتوان در سه گروه قرار داد. افراد کاملا صادق و فسادناپذیر که حدود ۱۰ درصد از جمعیت را تشکیل میدهند. افراد کاملا متقلب که انواع تقلب را در انواع شرایط مرتکب میشوند و فقط حدود ۵ درصد از جمعیت را تشکیل میدهند. و ۸۵ درصد دیگر که ظاهرا صادق به نظر میرسند، ولی برحسب شرایط تسلیم وسوسه میشوند.
ممکن است افراد در برخی ابعاد زندگیشان الگو باشند و در برخی دیگر مرتکب تقلب شوند. برنارد ابرز، زمانی که ریاست ورلدکام را بر عهده داشت، جلسات هیئت مدیره را با دعا شروع میکرد. هر هفته جلسه قرائت انجیل داشت و خادم کلیسای محل بود. و با این حال او طراح یکی از بزرگترین کلاهبرداریها در آمریکا بود(۴۵) کن لی، مدیرعاملی که با تقلبهای بخش حسابداری شرکت انرون را به سمت ورشکستگی برد، نیز جلساتش را با دعا آغاز میکرد. او خود را مردی کاملا مذهبی میدانست و اغلب از اهمیت مسائل اخلاقی به هنگام تصمیمگیریهای کاری صحبت میکرد. وکیلی در شیکاگو به نامگری فرچایلد به سختگیریهای اخلاقی شهره بود و حتی گزارشهای مالی شرکای خود را زیر سؤال میبرد. ولی او هم با سوءاستفاده از بودجه شرکت برای پرداخت همه چیز، از هزینه تعمیرات خانه گرفته تا دندان پزشکی فرزندانش، ۷۸۴ هزار دلار از پول شرکایش را بالا کشید. اورال سوئر، مدیرعامل سابق شرکت یونایتد وی در واشینگتن دی سی، بیش از سی سال بیوقفه برای جمعآوری بیش از یک میلیارد دلار برای خیریههای محلی تلاش کرد، ولی در این میان صدها هزار دلار هم به جیب زد. (۴۸) گرچه خصوصیات اصلی شخصیتی به نوعی در طول زمان ثابت میمانند، رفتارهایی مانند تقلب که آنها را به شخصیت نسبت میدهیم شامل این ثبات نیستند.
در این صورت چطور میتوان واکنشهای متفاوت افراد به وسوسههای مشابه تقلب، و همچنین گوناگونی واکنشهای آنها به فرصتهای مختلف تقلب را توضیح داد؟ کتابها و مقالات بسیاری در زمینه رفتارهای اخلاقی به این سؤالات پرداختهاند و بر نقش محدودیتهای شناختی و تأثیرات محیطی تأکید کردهاند.
توجیه و دلیل تراشی برای تقلب
«ناسازگاری اخلاقی» فرایند استدلال را هم مخدوش میکند. روانشناسان معتقدند ناسازگار بودن رفتار فرد با ارزشهای او به بروز تنشی آزاردهنده در فرد منجر میشود. این نظریه برگرفته از نظریه لئون فستینگر در زمینه ناسازگاری شناختی است. (۹۹) افراد عموما به رفتار اخلاقی و با اخلاق به نظر رسیدن اهمیت میدهند. زمانی که این تمایل با انگیزه تقلب تعارض پیدا میکند، افراد اغلب با توجیه کردن سوء رفتار خود تلاش میکنند این ناسازگاری را کاهش دهند. روانشناسی به نام دن آریئلی در کتاب حقیقت (صادقانه) درباره عدم صداقت گفته است:
رفتارهای ما تحت تأثیر دو انگیزه متضاد قرار دارند. از سویی میخواهیم خودمان را افرادی صادق و قابل احترام نشان دهیم… از سوی دیگر میخواهیم با تقلب به بعضی مزایا دست یابیم… این جاست که انعطافپذیری شناختی حیرتانگیز ما وارد میدان میشود. به لطف این مهارت انسانی، تا زمانی که دست به تقلبهای کوچک میزنیم، از آن تقلبها سود میبریم و هنوز خود را انسانی باصداقت و فوق العاده تلقی میکنیم. این ایجاد تعادل را فرایند توجیه مینامند، و این همان چیزی است که آن را اساس «نظریه عامل داستانسرا» هم مینامیم.
در تحقیقی که نمونه شاخصی از این مورد است، شرکتکنندگان بر اساس گزارشی که از عملکرد خود میدادند حقوق دریافت میکردند، و به طور میانگین ۱۰ درصد از آنها در گزارشهای خود غلو میکردند. اکثر شرکتکنندگان در گزارشهایشان دست به داستانسرایی میزدند، اما در حد اندک. (۱۰۲) تحقیقات گوناگون نشان دادهاند که اکثر افراد از لحاظ اخلاقی«دورو» هستند: آنها میخواهند فردی پایبند به اصول اخلاقی به نظر برسند، بدون این که واقعا اخلاقی رفتار کنند. اشخاص در برخی موارد مانند داشتن سرعت غیرمجاز در رانندگی، با این که از ارزش و اهمیت مقررات قاطع رانندگی مطلعاند باز هم تخلفهای جزئیشان را توجیه میکنند.
افراد حتی گاهی برای کاهش این ناسازگاری اخلاقی توصیفات دیگری از ماهیت یا پیامدهای زیانبار رفتارشان ارائه میدهند. اگر موضوع تقلب نقدینگی نباشد، توجیه آن سادهتر است. مثلا در یک تحقیق آزمایشگاهی قرار بود پاداش شرکتکنندگان به جای پول نقد، ژتونهایی باشد که بعدها میشد آنها را به پول نقد تبدیل کرد. تحقیقات نشان داد یک مرحله وقفه در دستیابی به پول نقد باعث شد احساس ریاکاری در آنها ضعیفتر شود. (۱۰۴) به دلایل مشابه، افراد ترجیح میدهند از یک یخچال مشترک به جای پولی که جا مانده نوشابه بدزدند. (۱۰۵) همچنین اگر این دزدی از طریق یک واسطه انجام گیرد آنها احساس راحتی بیشتری میکنند. کارکنان وقتی هزینههای گزارش کار را از طریق یک دستیار به مقام مسئول ارائه میکنند راحتتر از زمانی که این کار بدون واسطه انجام میگیرد تقلب میکنند. (۱۰۶) حتی دست اندرکاران شرکتهای هرمی هم رفتارهای غیراخلاقی خود را توجیه میکنند چون در واقع کسانی که حسابها را دستکاری میکنند همان واسطهها هستند. مدیرعاملی که به کلاهبرداری متهم شده بود گفته بود: «من در کارهای فروش شرکت هرمی دخیل نبودم و حسابداری آن هم بر عهده من نبود. » (۱۰۷) از نظر خودش او شرکتی را اداره میکرد که با مشکلات «شناخت درآمد» (۲۷) مواجه بود. (۱۰۸)
انسانها همچنین عادت دارند درباره احتمال رفتار اخلاقی در آینده مبالغه کنند و سوءرفتارهای گذشته را کم اهمیت جلوه دهند. (۱۰۹) در واقع، اکثر ما«استادان تحریف تاریخ» هستیم. ما رفتارها و مقررات قابل اجرا را به شکل گزینشی و به طریقی به خاطر میآوریم که بتوانیم تقصیر خود را به حداقل برسانیم. (۱۱) در یکی از تحقیقات، شرکتکنندگان فرصت داشتند از طریق مبالغه درباره عملکردشان در حل یک مسئله پولی به دست بیاورند که در واقع سزاوارش نبودند. آنها قبل از شروع کارشان از مقررات اخلاقی کار مطلع شدند. کسانی که تقلب میکردند بیشتر از کسانی که تقلب نمیکردند آن مقررات را فراموش میکردند، و حتی با وجود این که به آنها انگیزه مالی داده شد تا مقررات را به خاطر بیاورند، صرفا اطلاعاتی نامربوط را به یاد میآوردند.
عوامل محیطی دیگری هم ممکن است موجب سوگیری استدلال اخلاقی شوند. حسد، بیعدالتی، یا نابرابری ممکن است باعث شوند فرد برای تلافی دست به تقلب بزند. این غرایز ریشههای عمیقی دارند. حتی میمونهایی که شاهدند میمونهای دیگر از مسئول آزمایش جوایز بهتری دریافت میکنند جایزه پستتر خود را به سمت مسئول آزمایش پرت میکنند. کارمندانی که معتقدند دستمزدشان کم است راحتتر تجهیزات و وسایل شرکت را میدزدند یا درباره ساعات و هزینههای کارداستانسرایی میکنند. حتی ناراحتیهای جزئی هم ممکن است باعث شوند فرد برای تلافی به تقلب متوسل شود.
همان طور که این مثال نشان میدهد، فرایند استدلال اخلاقی افراد تحت تأثیر توانایی آنها برای «خشی کردن» هنجارهای اجتماعی است. جامعهشناسانی به نامهایگرشام اسکایز و دیوید ماتزا در تحقیقات مشهورشان در زمینه بزهکاری نوعی ردهبندی برای روشهای خنثیسازی ابداع کردهاند که مکررا آزمایش شده و به اثبات رسیده است و افراد به راحتی از آن برای فریب کاری استفاده میکنند. (۱۸) رایجترین راهبردها عبارتاند از انکار صدمه رساندن به دیگران: من واقعا به کسی آسیب نرساندم؛ انکار مسئولیت داشتن؛ تقصیر من نیست؛ انکار تعدی به دیگران؛ خودش خواست؛ محکوم کردن محکومکننده؛ اینها افرادی دورو هستند، خودشان هم این کار را میکنند، همه میکنند؛ متوسل شدن به بهانهای مانند وفاداری؛ این کار را به خاطر دوستانم با خانوادهام کردم.
در بررسیهای انجام شده درباره عدهای از جوانان چنین توجیهاتی متداول بودند. بسیاری از آنها معتقد بودند«همه تقلب میکنند» یا «اگر تقلب به کسی صدمه نزند، کار غلطی نیست». شرکتهای بزرگ «بودجههایی دارند که این قبیل خسارتها را جبران میکنند».
چنین نگرشهایی به خصوص در میان کارمندان خلافکار رایج است. در تحقیقاتی در این زمینه ۸۴ درصد از شرکتکنندگان سایر افراد را مقصر قلمداد کردند. انکار صدمه زدن و تعدی به دیگران هم متداول بوده است. مارک درایر معتقد بود شرکت هرمی او به کسانی که برای او کار میکنند منفعت میرساند و کارش را به این شکل توجیه کرده بود که «لطمه احتمالی به سرمایهگذاران با منفعتی که به کارمندانمیرسد جبران میشود و فقط امیدوار است که همه چیز به خوبی پیش برود». برنی مدوف بعد از محکومیت به همبندان خود در زندان گفته بود: «از ثروتمندان و طمعکاران و کسانی که به دنبال مال بیشتری بودند پول میگرفتم. » او میگفت: «لعنت به قربانیان من. مردم خودشان خروار خروار پول به من میدادند. »
سایر محققان به دو عامل توجیه دیگر هم توجه کردهاند. یکی از این دو عامل ضرورت است: کسانی که از این عامل برای توجیه تقلب خود استفاده میکنند مدعیاند که این کار برای حفظ بقا در محیط رقابتی کار ضروری است. یکی از پاسخدهندگان به یک نظرخواهی درباره جایگاه اصول اخلاقی در میان جوانان به نگرشی متداول درباره تقلب اشاره کرده بود: «اکثر مردم به خصوص در این کشور از همین راه پیشرفت کردهاند. دنیا بیرحم است. من هم برای پیشرفت هرکاری میکنم. »عامل دوم «ایجاد توازن در دفتر حساب کل» است: انسانها کارهای خوبشان را دستاویز قرار میدهند تا سوءرفتارشان را پذیرفتنی جلوه دهند.
یکی از کسانی که از اینترنت محل کار برای مقاصد شخصی استفاده میکرد گفته بود: «از نظر من استفاده از اینترنت محل کار برای مقاصد شخصی اشکالی ندارد. من اضافه کاری میکنم و پول اضافه کاری هم نمیگیرم. » (۱۲۶) دنیس کوزلوفسکی، مدیرعامل سابق تایکو که به کلاهبرداری و سوءاستفاده محکوم شد، معتقد بود استفاده از بودجه شرکت برای خرید آثار هنری گران قیمت، پرده حمام ۶۰۰۰ دلاری، و جاچتری ۱۵۰۰۰ دلاری برای خانهاش کارخطایی نبوده است. او گفته بود: «مردم فکر میکنند من آدم طمعکاری هستم»، ولی «من با زحمت بسیار به این جا رسیدهام». و پاداش او هم نشان دهنده عملکردش بود: «بالاترین حقوق تایکو به دلیل مدیریت برتر. »
چنین بهانههایی ساز و کارهایی برای «بیاعتنایی به اخلاق» هستند و قید وبند معمول در مورد رفتارهای غیراخلاقی را به حالت تعلیق در میآورند. (۱۲۸) مردم از این طریق هم برای مخاطب درونی(خودشان) و هم برای مخاطب بیرونی(دیگران) تصویر مثبتی از خود ترسیم میکنند. (۱۲۹) به قول یکی از محققانی که در زمینه خلافهای اداری تحقیق میکرد: «هیچ کس از نظر خودش شرور نیست. »انسانها در مواجهه با اعمالی که «تصویر بدی از آنها ارائه میکند بیش از آن که به دنبال تغییر عقیده خود درباره خودشان باشند، عقیدهشان درباره درست و نادرست را تغییر میدهند».