هنری فیلدینگ، نویسنده کتاب «تام جونز»: بیوگرافی و دستاوردهای ادبی

هنری فیلدینگ Henry Fielding ، رمان نویس، نمایشنامه نویس، و روزنامه نگار انگلیسی همراه با ساموئل ریچاردسون مکتب رئالیسم را در ادبیات انگلستان بنیان گذاری کرد. مرام او به عنوان رمان نویس، نوشتن اشعار طنز حماسی به نثر بود. او یک بار خود را «حماسه سرای بزرگ ژنده پوش» توصیف کرد.«وقتی به هیچ عنوان از من سپاسگزاری نشده، به اندازه کافی سپاسگزاری شده است. من وظیفه ام را انجام داده ام و کار بیشتری نکرده ام.» (از تام تامب بزرگ، ۱۷۳۰)

فیلدینگ در ۲۳ آوریل ۱۷۰۷ در شارفام پارک سامرست به دنیا آمد. پدرش ادموند فیلدینگ برادرزاده اردل دن بی گا و مادرش سارا کولد فیلدینگ از خانواده ای اشرافی و حقوقدان بود. او در مزرعه والدین خود در دوتست بزرگ شد. وقتی ۱۱ ساله بود مادرش درگذشت و یک سال بعد پدرش با زنی کاتولیک ازدواج کرد و هنری با تنفر نسبت به کاتولیک ها بزرگ شد. او پسری ناآرام و خیره سر بود. در سال ۱۷۱۹ به مدرسه اتون فرستاده شد و بین سال های ۲۴ _ ۱۷۱۹ در کالج اتون درس خواند و به ادبیات قدیم یونان و روم گرایش پیدا کرد.

پس از پایان تحصیلات در اتون به لندن رفت و کارش را به عنوان نویسنده شروع کرد. در سال ۱۷۲۸ دو نمایشنامه نوشت که «عشق در چند مهمانی» روی صحنه رفت و مورد استقبال قرار گرفت. به علت فقر مالی در ۲۱ سالگی به هلند رفت و در دانشگاه مشغول تحصیل شد، چون از تمام دانشکده های لندن ارزان  تر بود، ولی در آن جا هم نتوانست به تحصیلاتش ادامه دهد و به لندن بازگشت. پس از آن تمام وقتش را صرف نوشتن نمایشنامه کرد، و سرپرستی «تئاتر کوچک» را به عهده گرفت.در سال ۱۷۳۰ چهار نمایشنامه نوشته بود که از میان آنها:«زندگی و مرگ تام تامب» معروف تر و پرطرفدار تر بود. طبق روایت ها، این نمایشنامه باعث شد جاناتان سوییفت، نویسنده انگلیسی برای دومین بار در زندگی اش بخندد! در سال ۱۷۳۶، مدیر «تماشاخانه جدید» شد و نمایشنامه کمدی« Pas quin» را نوشت که به خاطر طنز سیاسی اش موفقیت عظیمی به دست آورد و شصت بار بر روی صحنه رفت.

او در این نمایشنامه، با اشاره به رشوه گیری سر رابرت وال پول، نخست وزیر وقت انگلستان برای جمع کردن رای بی رحمانه و بدون پرده پوشی او را مورد حمله قرار داد و در نمایشنامه «یادداشت تاریخی سال ۱۷۳۶» حملاتش به سردمداران حکومتی چنان تند و تیز بود که صاحبان قدرت را نگران ساخت. و این جریان باعث شد امور نمایش تحت نظارت مستقیم لرد چمبرلین درآمد و پایانی بود بر فعالیت حرفه ای فیلدینگ به عنوان نمایشنامه نویس.اگر چه در توصیف ازدواج در تام جونز نوشت: «یک زن و شوهر، حیوان های هیولا مانند» در سال ۱۷۳۴ با شارلوت کرادوک ازدواج کرد. بین سال های ۳۷ _ ۱۷۲۹، ۲۵ نمایشنامه نوشت ولی با رمان هایش توجه منتقدان را به خود جلب کرد.درباره منتقدان می گفت: «در واقع جهان به منتقدان لطف بسیار زیادی کرده و آنها را خیلی بیشتر از آن چه هستند متفکر تصور کرده است.»

پس از تصویب قانون سانسور در سال ۱۷۳۷، تماشاخانه ای که در آن کار می کرد بسته شد. در این زمان هنری و شارلوت دو فرزند داشتند و هنری احتیاج به منبع درآمد دیگری داشت. تصمیم گرفت قانون بخواند و در نوامبر ۱۷۳۷ به دانشگاه رفت و در سال ۱۷۴۰ حقوقدان شد. دوره ای ۷ _ ۶ ساله را گذراند که مطالعه می کرد، می نوشت و سردبیری روزنامه «British Mercury» و «Champion» را به عهده داشت.گرچه شهرت فیلدینگ به عنوان طنزنویس غیرقابل انکار است ولی در واقع یکی از پدیدآورندگان رمان است. او در رمان نویسی تحت تاثیر جاناتان سوییفت (در نوشتن طنز های مغشوش و درهم برهم و تنفر از منتقدان با او مشترک است) و همین طور سروانتس است ولی خودش را بنیانگذار مکتب جدیدی در نویسندگی می داند.

در سال ۱۷۴۰ ریچاردسون رمان معروفش پاملا را منتشر کرد که شرح زندگی دختری است که در مقابل اغوا گری های اربابش چنان مقاومت می کند که سرانجام ارباب تصمیم به ازدواج با او می گیرد. موضوعی جدید در ادبیات که موفقیت آن غیر قابل رقابت بود. در سال ۱۷۴۱ تقلیدی از آن انتشار یافت که هجونامه ای بود بر احساساتی گری و اخلاقیات ریاکارانه کتاب ریچاردسون. نویسنده آن گمنام بود و با وجودی که فیلدینگ هرگز به نوشتن آن اعتراف نکرد ولی مردم او را نویسنده کتاب می دانستند.در سال ۱۷۴۳، فیلدینگ سه جلد رمان «متفرقه» منتشر کرد که از آن میان «زندگی آقای جاناتان وایلد کبیر» مهم ترین است. این رمان شرح زندگی جنایتکاری معروف است و در آن اقتدار انسان به تمسخر گرفته می شود. جاناتان وایلد شاید بی رحمانه ترین طنز و هجویه در به کارگیری وارونه گویی در ادبیات انگلستان باشد.اما بزرگ ترین و مهم ترین رمان فیلدینگ «سرگذشت تام جونز، کودک سرراهی» است که در سال ۱۷۴۹ آن را نوشت و در آن کمدی های غامض و پیچیده همزمان و متقارن، جای خود را به ساختاری ناب و حساب شده در داستان سرایی می دهد. تام جونز، شاهکار کمدی فیلدینگ، رمانی است برای تمامی زمان ها. این کتاب خیلی زود مورد استقبال مردم قرار گرفت. با اقتباس از آن یک سریال تلویزیونی و یک فیلم سینمایی ساخته شد.

شخصیت اصلی رمان مردی ا ست جوان، خوش تیپ، شجاع و سخاوتمند که پدر و مادر خود را نمی شناسد. او بسیار صمیمی و خونگرم و از نظر روحی، نه از نظر جسمی وفادار است و وفادار می ماند. تلفیق هرزگی و نجابت در یک قهرمان واقعی و سه بعدی در زمان خود در ادبیات انگلستان موضوعی غیرمتعارف بود. فیلدینگ در سرتاسر داستان طولانی سختگیری های معنوی، اخلاقی و وجدانی نویسنده ها و منتقدان باب روز را به وضوح تحقیر و مسخره می کند و همز مان با آن با اذعان بر ضعف نفس و سستی شخصیت های داستانش، ماهیت خوب آنها را مورد ستایش قرار می دهد.

آخرین رمان فیلدینگ آملیا نام دارد که طبق گفته او: «در فضیلت پاکدامنی و نمایاندن وقیحانه ترین شرارت ها و مصیبت های آشکار و پنهانی که کشور را آلوده کرده است» نوشته شد. در این رمان افسری ارتشی در زندان است و همسر باتقوای او در مقابل تمام وسوسه ها مقاومت کرده و به او وفادار می ماند.همسرش شارلوت کرادوک الگویی بود برای شخصیت سوفیا وسترن در تام جونز و قهرمان زن آملیا.

در سال ۱۷۴۷ چهار سال پس از مرگ همسرش فیلدینگ با ندیمه و دوست او مری دانیل ازدواج کرد و محکوم به دنیا دوستی و ظاهرپسندی شد. وقتی نخست وزیر انگلستان تغیبر کرد، به دفاع از تشکیلات دولتی پرداخت. نوشته های او بیشتر مسائل اجتماعی را نشانه می گرفت؛ مثلاً با اعدام در ملاء عام مخالفت می کرد. مقاله او با عنوان «پژوهشی در باب دلایل افزایش جرایم و دزدی ها» باعث تشکیل «پلیس حرفه ای» شد. سر والتر اسکات، فیلدینگ را «پدر» رمان نویسی انگلیسی خواند و درباره اش گفت: «اگرچه او اولین رمان نویس انگلیسی نبود ولی اولین کسی بود که به یک ژرف اندیشی تمام و کمال در این وادی دست یافت.» فیلدینگ در جوزف اندروز، تام جونز و آملیا که منتقدی آنها را به ترتیب حماسه کمدی، کمدی حماسی و حماسی بومی  نامید با بررسی همه جانبه مسائل اجتماعی روایتی جدید از رئالیسم را ارائه داد.جورج الیوت در میدل مارچ نوشت: «وقتی داستانی از فیلدینگ می خوانید،  مثل این است که نویسنده صندلی راحتی اش را به اتاق شما می آورد، کنار شما می نشیند و با آن انگلیسی ناب و روانش با شما گپ می زند.»

ساموئل جانسون گرچه بی بند و باری های زیاده از حد تام جونز را محکوم می کند ولی معتقد است فیلدینگ تقلید انتقادی و هجو را خیلی جدی گرفت. همچنان که در شاملا و نمایش نامه ضد قهرمانی تام تامب بزرگ شاهدش هستیم و این گستاخی های طنزآمیز او روی صحنه بود که موجب تصویب قانون سانسور شد و او را به قصه نویسی کشاند.فیلدینگ در اواخر عمر به پرتغال رفت و در ۱۷۵۴ در لیسبون درگذشت. سفرنامه او به نام «دست نوشته های سفر به لیسبون» در سال ۱۷۷۵ پس از مرگش انتشار یافت.«هر سختی، هر شادی و هر وسوسه ای چالشی است از جان، که ممکن است روح انسان آن را بیازماید. زنجیر عظیم قضا و قدر که ما به آن بسته شده ایم مفهومی الهی دارد و اتفاقی برای انسان نمی افتد مگر در خدمت فرجام عالی و والای روح او باشد. نه فقر زیاد و نه ثروت زیاد،  هیچکدام منطق نمی شناسد.»«بدبختی و فلاکت آزمونی است از اصول اخلاقی و درستکاری. بدون آن انسان به سختی می تواند بفهمد که درستکار است یا نه.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا