هراس‌انگیزترین زنان تاریخ: سادا آبه، داریا سالتیکووا، لئوناردا سیانچیولی و آملیا دایر

چیزی به هالووین نمانده و ما گرچه در فیلم‌های ترسناک یا عادی شور و اشتیاق مردم را برای برگزاری این مراسم دیده‌ایم، اما چندان هم درکش نمی‌کنیم. قدمت این روز، ریشه‌ای بسیار دیرین‌تر از مسیحیت دارد. تصور می‌شود که آداب و رسوم امروز هالووین تحت تأثیر آداب و رسوم و اعتقادات فولکلور ملت‌های سلتی به وجود آمده، اعتقاد بر این است که برخی از این آیین‌ها ریشه در ادیان اولیهٔ مردم این نواحی داشته.

ولی فارغ از هالووین، اینکه ما خیلی وقت‌ها عامدامه به دیدن فیلم‌های ترسناک، خواندن اخبار حوادث، مطالعه بازه‌های زمانی ترسناک تاریخ یا شنیدن پادکست‌های جنایی، ترس کنترل شده را در خود ایجاد می‌کنیم، جای بحث دارد.

آیا این بحث کنترل شده باعث می‌شود که سیستم عصبی برای مقابله با ترس‌های اصلی آماده شود؟ آیا میانجی‌های عصبی بعد از این دوره ترس و حس نشاط متناقضی که ایجاد می‌کنند، دخیل هستند؟ آیا از هراسان شدن کسانی که روحیه ظریف‌تری دارند، حس شیطنت به ما دست می‌دهد؟

اما هیچ چیز به اندازه داستان‌های ترسناک واقعی ما را نمی‌ترساند. ما در فیلم‌ها قطع شدن سرها، پاشیدن شدن خون، سایه و روشن‌ها و آوای وحشتناک زیاد دیده‌ایم، اما این عملا واقعیت ترسناک است که با اصالت است و بیشتر می‌هراساند.

و البته سوای این داستان‌های ترسناک واقعی، خیلی وقت‌ها رفتارهای به ظاهر متمدنانه انسان‌ها که نام‌هایی مانند فتح و سلحشوری و جنگاوری بر آن نهاده‌اند بوده، فجایع خاموش و غیرمشهوری برای توده بزرگ‌تر مردم ایجاد کرده که در تاریخ کمتر از جنایات محدود و خصوصی خودنمایی کرده‌اند.

در این پست داستان 4 زن هراس‌آور را با هم می‌خوانیم که ممکن است در موردشان تا حالا چیزی نخوانده باشید.

در ضمن اگر می‌خواهید به روایت‌هایی عجیب از تاریخ زنان از نوابغ و هنرمندان گرفته تا فتنه‌انگیزان گوش کنید، پادکست Encyclopedia Womannica را به شما توصیه می‌کنم.

سادا آبه

در ژاپن در دهه 1930، در آن جامعه بسیار سنتی، اما عجب، داستان او سر و صدایی بسیار به پا کرده بود. او معشوقش را خفه کرده بود. البته در جریان القای خفگی‌‌ای که چنان دانی و افتد برخی از زوج‌ها برای القای حس لذت در هنگام تماس، ایجاد می‌کنند. بدتر و بیمارگونه‌تر این بود که آلت تناسلی مقتول را هم قطع کرده بود و در داخل کیف خود نگهداری کرده بود.  وقتی از او پرسیدند که چرا آلت تناسلی «ایشیدا» را قطع کرده است، او پاسخ داد:  “زیرا من نمی‌توانستم سر یا بدن او را قطع کنم.»

او به شش سال زندان محکوم شد، در سال 1941 آزاد شد و روز‌های خود را به عنوان راهبه بودایی در حومه ژاپن گذراند. داستان آبه رنگ‌های افسانه‌ای به خود گرفت و از آن پس در بسیاری از آثار از آن اقتباس شده است.

در این آثار او زنی تصور شده که در تقابل با جامعه‌ای با اخلاق کاذب و پوسته‌ای و پر از ظلم و ستم قرار گرفته.

آملیا دایر

آملیا دایر در سال 1896 به دار آویخته شد. او به جرم قتل یک کودک محکوم شد و تأیید شد که در مرگ شش کودک دیگر نقش داشته . اما برآورد‌ها نشان می‌دهند که او می‌تواند مسئول مرگ بیش از 400 کودک بیشتر باشد!

در دوره ویکتوریا به فرزندی پذیرفتن کودکان حاصل از بارداری‌های نامشروع یا مادران فقیر به یک کسب و کار تبدیل شده بود. هزاران کودک نامشروع به شکل غیرقانونی و زیرزمینی به خانواده‌های به ظاهر خیر سپرده می شدند. مادر بچه ناخواسته هزینه‌ای را به صورت یکجا یا ماهانه می پرداخت و این طور خودش را از ننگ داشتن یک فرزند نامشروع مبرا می‌کرد.

پلیس هیچ وقت دقیقا نفهمید امیلیا چند نوزاد را کشته بود، اما تعداد لباس‌های بچه و نامه‌هایی که در خانه‌اش پیدا شد نشان می‌داد که این کار را مدتی طولانی انجام می‌داده، گفته می‌شود امیلیا دایر بیش از چهارصد نوزاد را کشته است! اگر این موضوع حقیقت داشته باشد، او را باید مخوف‌ترین قاتل زن در تمامی طول تاریخ دانست.

مورد آملیا دایر معاصران او را شوکه کرد، اما این امر دنیای تاریک فرزندخواندگی را آشکار کرد و منجر به قوانین سختگیرانه‌تری برای نگهداری و فرزندخواندگی شد.

لئوناردا سیانچیولی

لئوناردا سیانچیولی ملقب به «صابون ساز کورجیو» بود.  این نام به تنهایی یک نام وحشتناک نیست، اما هراس آن زمانی بر شما آشکار می‌شود که ماده اولیه اصل صابون‌ها او را بدانید: لئوناردا پیرزن‌ها را فریب می‌داد، آن‌ها را می‌کشت و آن‌ها را به صابون و شمع تبدیل می‌کرد. او همچنین تعدادی را به کیک تبدیل کرد.

سیانچیولی به دلیل قتل‌های خود محکوم به 30 سال زندان و سه سال زندان در بیمارستان روانی شد.

انگیزه سیانچیولی برای قتل‌هایش به طور قطعی مشخص نیست. برخی می‌گویند که او در اصل فرزندی حاصل از تجاوز به مادرش بوده، برخی نوجوانی او را دوره تیره‌ای می‌دانند و برخی سقطهای مکرر و از دست دادن تعداد زیادی از فرزندانش را.

وقتی داستان او در سال 1946 خبر فاش کرد، مردم را به دلیل ماهیت وحشتناکش و این واقعیت که یک پیرزن می‌تواند چنین خشونتی داشته باشد شوکه شدند.

داریا سالتیکووا

داریا سالتیکووا (متولد 1730 – فوت در 1801) یک نجیب‌زاده روس بود که از قدرت خود در مورد رعیت‌های سرزمین خود سوء استفاده کرد: از 600 سرف تحت سرپرستی وی، 138 نفر از آن‌ها را کشت، تقریباً همه آن‌ها زنان جوان بودند. پرونده وی اولین پرونده بی‌عدالتی بر دهقانان در روسیه شد.

وی از سال ۱۷۵۵ تا ۱۷۶۲ متهم به قتل بیش از صدها زن جوان شد. وی زمانی که همسرش را از دست داد دچار بیماری روانی شد و به هیچ‌کس اعتماد نداشت.

زمانی که یکی از خدمتکارانش یکی از هدیه‌هایی که همسرش به او داد بود را دزدید از این قضیه باخبر شد و بعد به‌طور بسیار وحشیانه ان دختر را شکنجه کرد و بعد دختر را مجبور کرد که گوشت تن خود را بکند و بعد سرخ کند و بخورد.

از آن روز به بعد وی برای سرگرمی و لذت بردن از فریادهای دختران شروع به شکنجه و قتل دختران باکره کرد وی بعد از قتل قربانیان خود از گوشت آنان می‌خورد و حتی برخی دختران را مجبور می‌کرد که با او در خوردن همنوع خودشان همرایش کنند. وی برای شکنجه دختران آنان را مجبور می‌کرد که روی زغال‌های داغ راه برون و برای شکنجه آنان زیر ناخون‌هایشان سوزن فرومی‌کرد.

سرانجام یکی از خدمتکارانش به یک کلیسا در مسکو خبر داد که کنتس داریا در قصرش دختران را شکنجه می‌کند و بعد از این ماجرا مأموران کلیسا به خانه وی حمله کردن و بعد از دیدن مدارک فیزیکی دال بر قتل‌های وحشیانه و پیدا شدن اجساد، او را به حبس ابد محکوم کردند.

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا