در مورد عکس برگزیده سال: زندگی بدون دست و پای پدر و پسر سوری
پدر سوری -منذیر النزال- از زمانی که در یک بمبگذاری در بازار مجروح شد و به ترکیه گریخت، برای زندگی تلاش میکند. اما چیزی که بیشتر اوقات افکار او را به خود مشغول میکند پایی نیست که از دست داده است: این آینده پسر پنج سالهاش -مصطفی- است که بدون دست و پا به دنیا آمده است.
عکسی که از این پدر و پسر توسط یک عکاسی ترکیهای به نام مهمت اصلان گرفته شده در مسابقه عکاسی بینالمللی سیینا Siena به عنوان عکس اول سال انتخاب شده است.
او در جنوب ترکیه با این پدر که در مجموع سه فرزند دارد ملاقات کرده. محل زندگی آنها در نزدیکی مرز سوریه در داخل مغازه است.
والدین مصطفی برای تهیه داروهای او و نیز پروتزهای خاصی که در ترکیه پیدا نمیشود، نیازمند کمک هستند.
پدرش میگوید که به بیمارستانهای همه شهرهای ترکیه سر زده، اما چیزی عایدش نشده است.
بیماری مصطفی یک مشکل مادرزادی به نام تترا آملیا است. تترا که به معنی 4 است و آملیا یعنی فقدان عضو.
او فقط میتواند روی زمین غلت بزند، لبخند بزند تا قبل از اینکه خواهر کوچکش او را از روی زمین بردارد و روی مبل بگذارد.
سه سال از زمان فرار آنها از شهر ادلب میگذرد. شهری که زمانی جبهه مقابله داعش با نیروهای دولتی بود. در این مدت آنها با کمکهای خیریه سر پا ماندهاند.
در یک دهه درگیری، میلیونها سوری وارد ترکیه و دیگر کشورهای منطقه شدهاند. اصلان امیدوار است که این عکس بتواند به کاهش واکنشهای منفی علیه جوامع پناهجو در ترکیه کمک کند، جایی که برخی آنها را به خاطر مشکلات اقتصادی مقصر میدانند.
عکس او – که او آن را «دشواری زندگی» نامید و هیئت منصفه آن را احساسبرانگیز تشخیص داد، این ماه در نمایشگاهی در ایتالیا به نمایش گذاشته خواهد شد.
مادر مصطفی -زینب- میگوید: حالا این عکس به همه جهان رسیده است. ما سالها تلاش کرده بودیم تا صدایمان را به گوش همه برسانیم تا بتوانیم به درمان پسرمان کمک کنیم و زندگی بهتری را برای او فراهم کنیم.
در عکس دقت کنید، این پدر و پسر یک لحظه کوچک خوشبختی را در کنار هم سهیم شدهاند. با این وجود، حتی این لحظه کوچک شاد، مهیب و تکاندهنده است.
این تصویر کوچکی است از تمام معنای زندگی در خاورمیانه: عادی شدن زخمهای درمانناپذیر سهمگین، زنده ماندن و آیندهای نامعلوم. این درد را زیستن، سزای این مردمان نبود. عادلانه نیست. ولی داستان، هنوز ادامه دارد.
اون کسانی که میگن “شاد بودن یک انتخاب است” یا “خوشبختی در ذهن شماست” اگر جای این پسر و خانواده اش یا میلیونها نفر دیگه ای بودند که با فقر، فلاکت، جنگ، بیماری، ظلم، جهالت و … دست به گریبان هستند، بازهم همین رو می گفتن؟