معرفی فیلم 300 – نقد، تحلیل و خلاصه داستان
کارگردان: زاک اسنایدر، بازیگران: جرارد باتلر، لنا هیدی، دومینیک وست، دیوید وینام و وینسنت ریگان 117 دقیقه.
هیچ فیلمی در تاریخ سینما به اندازهٔ 300 احساسات ما ایرانیها را جریحه دار نکرده، حجم مطالب، اظهارنظرها و واکنشهایی که در پی اکران فیلم هالیوودی 200 در رسانههای فارسی زبان منعکس شده، حیرت آور و در عین حال شادیآور است. این حساسیت بالا نشانهای است از وطنپرستی بی حد و حصر ما ایرانیها که همواره در بزنگاههای خاصی از این دست خود را نشان داده اس. درست است که فیلم 300 احساسات ما را جریحهدار کرده، اما در عین حال باعث شده تا ما بیش از گذشته در پی پاسداری از ارزشهای ملی و فرهنگی و تاریخیمان باشیم. این فیلم به ما یادآوری میکند که حفظ و بزرگداشتِ تاریخ باستانیمان باید در صدر الویتهای فرهنگیمان قرار بگیرد.
300 ظاهراً تصویرگر نبرد معروفی است که در 2487 سال پیش (یعنی در 480 قبل از میلاد مسیح) در تنگهٔ ترموپیل در یونان رخ داد. در این هنگام سپاه عظیم امپراتوری ایران به رهبری خشاریارشاه (رودریکو سانتورو) بر سر راه تسخیرِ آتن در تنگهٔ ترموپیل با سیصد سرباز کارآزمودهٔ اسپارتی به رهبری لئونیداس شاه (جرارد باتلر) روبرو شد و نبرد مهیبی میان آنها درگرفت. بنا به روایت فیلم، گرچه اسپارتیها در این نبرد پیروز نشدند اما مقاومت دلیرانهٔ آنها علیه سپاه پرشمار ایرانیها و خسارتهای عظیمی که به این سپاه وارد کردند، باعث شد تا سربازان خشاریارشاه در نبرد سال بعد از آتنیها شکست بخورند.
300 براساس رمان مصوری به قلم فرانک میلر (منتشر شده در سال 1998) ساخته شد است. این فیلم از حیث سبک و استیل بصری، کار قابل توجهی است. عصاره و بن مایهٔ کار فرانک میلر کاملاً به روی پرده انتقال یافته. به این ترتیب شباهت میان فیلم و تصاویر خلق شده توسط فرانک میلر بسیار زیاد است. 300 به اعتقاد برخی از منتقدان آمریکایی «قصیدهای است در رثای مردانگی، شجاعت و قهرمانی.» مردان جنگجوی اسپارتی با بدنهای ساخته و پرداختهشان جلوهٔ چشمگیری در فیلم دارند، و در عوض سپاهیان ایرانی هیبتی وحشتناک و غیرانسانی دارند. خشاریاشاه فیلم موجودی است خشن، دیوان، سیاه چرده، همجنس باز با سه متر قد.
سربازان اسپارتی در فیلم 300 نمایندی آزادی و دموکراسیاند و سربازان ایرانی نمایندهٔ استبداد و ظمل و بی رحمی. فیلم ظاهری حماسی و افسانهای دارد. فیلمساز سعی کرده به ضرب استفاده از تمهیدات سینمایی (از جمله بازی با رنگ و ارایهٔ تصاویری استیلیزه) این نکته را به تماشاگر منتقل کند که آنچه که روی پرده میبیند، بیشتر اسطوره و افسانه است تا تاریخ. با این حال، اشارت مشخص تاریخی در فیلم بیش از آن است که بتوان چشم بر دروغهای تاریخی فیلم بست. 300 فیلمی است که برای دوستداران خشونت و خون طراحی و ساخته شده است. فیلم در دقایق اولیهاش دیدنی است و توجه تماشاگر را به خود جلب میکند. اما پس از مدتی این تازگی تصاویر جذابیت خود را از دست میدهد و آنچه باقی میماند چیزیب است شبیه به بازیهای ویدئویی/ کامپیوتری. در این فیلم، پرداخت شخصیتها جایی ندارد. همهٔ آدمهای قصه از حد تیپ فراتر نمیروند. تلاشهای فیلمساز برای اضافه کردن درام و رمانس به قصهٔ فیلم نیز عمدتاً ناموفق از کار درآمده است.
دروغهای تاریخی فیلم 300 نکتهای است که تماشاگر ایرانی به راحتی از روی آن عبور نمیکند. ایستادگی 300 سرباز اسپارتی در برابر سپاه دو میلون نفری خشایارشاه، بزرگترین دروغ فیلم است. دروغ دیگر فیلم این ادعاست که اگر ایرانیها «مستند» بر یونانیهای «دموکرات» پیروز میشدند و آنها را نابود میکردند، تمدن «باشکوه» مغرب زمین در سدههای بعد هرگز به وجود نمیآمد. حالا پرسش این است که ریشهٔ این دروغها و تحریفها در کجاست؟ من سعی میکنم به اختصار توضیحاتی در این باره ارایه کنم.
دولتهای استعماری غرب از قرن هفدهم میلادی در اندیشهٔ تسخیر کشورهای مشرق زمین و چپاول منابع طبیعی آنها بودهاند. استعمار غرب برای نیل به این هدف به زمینه چینیهای فرهنگی خاص نیاز داشت. غربیها باید ثاب میکردند که تمدن آنها برتر از تمدن شرقی است و این راهی بود برای فرودست نگهداشتن ملتهای شرقی. مورخین و محققین غربی تصمیم گرفتند سرزمینهای خود را وارث تمدن یونانی جلوه دهند و تمدن و فرهنگ درخشان ایرانی را فرودست و کهنه و بی ارزش عنوان کنند. آنها مدعی شدند که همهٔ فضایل بشری برآمده از تمدن یونانی است. غرب از این طریق خود را فرزند تمدن یونان نامید و برای اینکه شناسنامهٔ جعلیاش را پربارتر سازد ضروری دانست که گذشتهٔ یونان را نیز اصیل و پرمایه جلوه دهد. پس، یونان در جنگهای ایران و یونان دوران هخامنشی باید همواره صاحب حق جلوه میکرد، و همواره باید پیروز میشد، و برعکس ایران همواره باید مغلوب و ستمکار و قاهر و بی تدبیر جلوه میکرد. به این ترتیب مورخین و مستشرقین مغرض همهٔ فضایل و پاکیهای نوع بشر را به یونانیها و همهٔ رذایل و پلشتیها را به نیاکان ما ایرانیها نسبت دادند.
استعمارگران غربی تاریخ 15 هزار سالهٔ ایران را به 2500 سال تقلیل دادند و تمدنهای ایلامی و سومری و بابلی را از آن جدا کردند. آنها با بزرگنمایی کشور کوچک یونان، رقیب قدرتمندی در برابر دولت هخامنشی آفریدند و با وارونه جلوه دادنِ جنگهای ترموپیل، ماراتون و سالامیس، پیروزیهای خیالی یونانیان را در کتابها به ثبت رساندند. آنها به گونهای مطلق، بارها از «استبداد ایرانی» در برابر «دموکراسی یونانی» دم زدهاند و شهریاران ایران را خودکامه نمایاندند. در حالی که واقعیت چیز دیگری بود. این کورش کبیر بود که اولین بیانیهٔ حقوق بشر را صادر کرد. این ایران باستان بود که حکومتهایش همواره دارای شورایی از بزرگان و مهان بودند که پادشاه با ایشان به رایزنی میپرداخت. آن چیزی که به نام دانش و فرهنگ یونانی شناخته شده، در اصل ایرانی بود. دموکریت و افلاطون شاگردانِ مُغانِ دانشمند ایران بودند. پس از یونانیان، رومیان نیز از فرهنگ ایران باستان بهرهها بردند. آنها آیین مهر را کیش رسمی خود کردند، از مجلسهای ایران اشکانی، به نام کهستان و مهستان، تقلید کرده و مجلس سنا را درست کردند و …
سروصدای بسیاری که یونانیان زیر عنوان «شکست ایران» در قرنهای پیش راه انداختند، در حقیقت هیاهوی بسیار برای هیچ بوده است. برای آتنیهای مغرور و متعصب، شکست در برابر سپاه ایران نه تنها حقارت بار بود، بلکه غرور آنها را جریحهدار کرده بود. شکست برقآسای نیروی منظم یونان، هزیمت سپاهیان یونانی و تخلیهٔ شرم آور آتن و انهدام نیروی دریایی آنها، مایهٔ سرافکندگی و شرمساری یونانیها در برابر نسلهای بعدی بود. بنا به گفتهٔ خود هرودت (مورخی که بیشترین غرضها را علیه ایرانیها داشت) یونانیان بارها از مقابل سپاه خشایارشاه گریخته بودند و حتی قبل از رسیدن ایرانیان به آتن، آنجا را تخلیه کرده و حاضر به ایستادگی نشده بودند. اما یونانیها به رغم شکست در میدان نبرد، بر روی کاغذ خود را پیروز و فاتح نشان دادند و به این ترتیب «انتقام» تاریخی خود را از ایرانیها گرفتند. آنها از خشایارشاه که قطعاً حاکمی خارقالعاده و سازماندهی نابغه بود، تصویری بر جای گذاشتند که او را همچون خودکامهای حقیر و ناتوان و فاسد و بی عاطفه نشان میدهد.
فیلم 300 آخرین نمونه از تحریفهای تاریخی دربارهٔ کشورمان نیست و این رشته تحریفها و توهینها کماکان ادامه خواهد یافت. در این میان ما باید تاریخ کشورمان را بشناسیم، که البته کار دشواری است. جوان ایرانی باید تاریخ خود را به درستی بشناسد تا دریابد که نه تنها ملتی بی ریشه و بی بُته نیست که دارای فرهنگ درخشان و پرافتخاری بوده است. شناخت و احیای تاریخ ایران باستان نیاز به عزم ملی دارد. در این سالها نهایت بیتوجهی را به تاریخ باشکوه باستانی خویش کردهایم، شاید فیلم 300 تلنگری باشد بر وجدانهای خفتهٔ ما ایرانیهای نسل حاضر. به قول مهدی اخوان ثالث «الحق که برای اهالی ایرانیت این (بی وفایی در حق تاریخ باستانی ایران) سخت دردناک است.»
ینی انقدری که من سر این فیلم فشاری شده بودم ته نداشت خیلی ناراحت شده بودم که چرا این بی همه چیزا اینطوری ایرانیا رو جلوه دادن. برای کسی که تاریخ کشور خودش رو میدونه خیلی زور داره همچین چیزی رو شاهد باشه…