معرفی فیلم گلدفینگر – نقد، تحلیل و خلاصه داستان – Goldfinger 1964
کارگردان: گای همیلتون. تهیه کنندگان: هری سالتزمن، آلبربت آر. بروکولی. فیلنامه: ریچارد مایبوم: براساس داستانی از یان فلمینگ. مدیر فیلمبرداری: تد مور. موسیقی: جان بری، بازیگران: شون کانری، هانر بلاکمن، کرت فروبه، شرلی ایتن، هرولد سکاتا، محصول بریتانیا، 111 دقیقه.
به دنیایی خوش آمدید که در آن، یک مأمور مخفیِ خیلی شیک پوش علیه سوپر خبیثهایی خیلی مؤدب مبارزه میکند. مأموری که ترجیح میدهد دشمنان خود را به جای گلوله، با مارتینی، توضیح مفضل نیتهای خبیثانهشان و یک اشعه لیزری غریب به آن دنیا بفرستد… و حالا با نظر داشتن عمر طولانی جیمز باند، ظاهرا ما از این سبک و سیاقِ مبارزه خیلی هم خوشمان میآید. که مدام منتظر دنبالهٔ بعدیاش بودهایم.
مأمور مخفی دو صفر هیت («اسمم بانده… جیمز باند») دوبراه سرِ مأموریتاش برگشته و این بار خیال دارد اوریک گلدفینگر، موجود خبیثی را از میان بردارد که فکر و ذکرش طلاست و میخواهد با بمب اتمی به «فورت ناکس» (محدودهای نظامی در شمالِ ایالت کنتاکی، محل نگهداری میلیاردها دلار ذخایر طلای آمریکا) حمله کند. مثثل همیشه، پیرنگ این یکی جیمز باند را هم میتوان روی یک قطعه تمبر جا داد. باند، آن موجود خبیث را تعقیب میکند، گیرش میاندازد، یارو در میرود، باند دوباره تعقیباش میکند … و البته در طی راه، به تعداد زیادی موجودات زشت و زیبا، و به خصوص «بد من» و «بدو من» هایی بر میخورد مسلح به آخرین سلاحهای پیشرفته. اما اینها اهمیتی ندارد، این که چوطر باند کسب و کارش انجام میدهد ما را به تماشای فیلم جلب میکند.
یک بار دیگر این شون کانری است که برا فیلم را به دوش کشیده و پیدا کردن دلیل این کار هم زیاد مشکل نیست. بعد از گذشت 50 سال، او با آن جذابیت و ویژگیهای کلامی و فیزیکی، محبوبترین جیمز باند ماست. نقش موجود خبیث ماجرا، همان صاحب عنوان فیلم را، بازیگر کهنهکار آلمانی گرت فرو بازی میکند؛ با انگلیسی حرف زدنی که به انگلیسی شباهت ندارد [او انگلیسی را به صورت تلفنی (فونه تیک) یاد گرفت و دیالوگهایش را طوطیوار ادا کرد] اما اتفاقاً همین موضوع به دیوانگی و خطرناکی این موجود افزوده است. مثلاً در نمای مشهوری دست و پای باند را روی میزی بستهاند و در حالی که گلدفینگر متبسم، شاهد ماجراست، خیال دارند باند را با لیزر دو شقه کنند! نمک و فلفل فیلمهای جیمز باندی «بَد وومن» (badwoman) های معمولاً خبیثی هستند که همیشه بعد از سلام و علیکی با جیمز باند به اردوگاه دشمن پشت میکنند و به جیمز باند میپیوندند. زیباروی خبیثِ گلدفینگر، هانر بلاکمن است که خلبان ماهر هم هست. فیلمهای جیمز باندی، آشکارا، هیچ وقت خود را جدی نمیگرفتند، اما گلدفینگر آن حالت شوخ و شنگ را چند درجه بیشتر کرد، از گلدفینگر به بعد بود که ابزار و ماشن آلات جیمز باندی، به مهمترین وجه این سری فیلمها تبدیل شدند. چشمگیرترین آنها احتمالاً، ماشینِ آستون مارتینِ جیمز باند است که به همان اندازه شخصیتاش، جذاب است و کارهای خیره کننده انجام میدهد.