فیلم راههای افتخار – نقد، خلاصه داستان و تحلیل – Paths of Glory 1957

اولین شاهکار سینمایی دربارهٔ وقایع جنگ جهانی اول (۱۸-۱۹۱۴) دوازده سال بعد از پایان جنگ با عنوان در جبههٔ غرب خبری نیست (لوئیس مایلستون، ۱۹۳۰) ساخته شد و به نمایش در آمد. یک ربع قرن دیگر طول کشید تا دومین شاهکار سینمایی جنگ جهانی اول رویه پرده ظاهر شود که دست بر قضا اولین شاهکار استنلی کوبریک هم به حساب میآید: راههای افتخار (۱۹۵۷)، تصویری تلخ از درّندگی و قساوت جنگ، به تهیه کنندگی کرک داگلاس و با حضور او در نقش اول، که سر آغاز رابطهٔ پر افت و خیز او با کارگردانِ آمریکایی هم بود. کریستین کوبریک، که سر ساخت همین فیلم با کوبریک آشنا شد و با ازدواج کرد، دربارهٔ این رابطه میگوید: «رابطهٔ استنلی با کرک همیشه توفانی بود اما برای هر دوی آنها رابطهٔ خیلی بدی نبود. این طور نبود که آنها با هم تفاوتهای بسیاری داشته باشند. گاهی بحث آن مقالههای هولناک که دربارهٔ این موضوع نوشته شده بود وسط کشیده میشد و آن جملهٔ معروفی که کرک گفته استنلی یه آدمِ مزخرف با استعداد! اما اگر پایش میافتاد استنلی هم چنین چیزی دربارهٔ هم میزدند.»
داستان راههای افتخار در سال ۱۹۱۶ و در فرانسه اتفاق میافتد، یعنی در زمان و مکانی که به قول راوی فیلم «حملات موفقیت آمیز با تصاحب چند صد متر از خاک و به قیمت از دست دادن صدها هزار نیرو بر آورد میشد.» فیلمنامه براساس کتابی به همین نام از همفری کاب نوشته شده بود. نام کتاب هم از شعر مرثیهای در گورستان دهکده اثر توماس گری است، آنجا که میگوید: «راههای افتخار ختم به گور میشوند.» رمان راههای افتخار داستانی واقعی را روایت میکند بی آنکه نامی از شخصیتهای حقیقی به میان بیاورد؛ داستان اعدام سه سرباز فرانسوی توسط ارتش این کشور که بعد از شکست عملیاتی به منظور تسخیر مقری از آلمانها و به اتهام بزدلی تیرباران شدند، فرماندههای ارتش فرانسه اتهام بزدلی سه سرباز را در بوق و کرنا میکنند و محاکمه و تیرباران آنها صرفا اقدامی تبلیغاتی برای روحیه بخشیدن به سربازان فرانسوی است تا از آن پس در غیر ممکنترین نبردها هم دست از مبارزه با دشمن نکشند. به قول ژنرالی که خواستار تشکیل دادگاه نظامی میشود «سربازان فرانسوی یا به استقبال گلولههای آلمانیها میروند یا اینکه گلولههای فرانسویها نثارشان میشود.»
اندکی بعد از انتشار رمان در سال ۱۹۳۵ بود که نیویورک تایمز نوشت: «روزی پردهٔ سینما این داستان هولناک را به نمایشخواهد گذاشت. و اثری هنری از آن ساخته خواهد شد.» کوبریک، که تازه از تجربهٔ موفقیت آمیز ساخت فیلم قتل (۱۹۵۶) فارغ شده بود، به فکر ساخت فیلمی براساس این رمان افتاد و به این ترتیب به فضای جنگی اولین فیلم سینماییاش یعنی هراس و هوس (۱۹۵۳) برگشت. به گفتهٔ کوبریک: «به وجود تمامی هراسی که جنگ بر میانگیزد، باز هم یک درام ناب است. شاید به این خاطر که جنگ هنوز یکی از چند موقعیت باقی ماندهای است که رد آن انسانها به خاطر پایبندی به اصولشان ایستادگی میکنند و حرف دلشان را به زبان میآورند.» به خاطر اصرار کوبریک، جیمز بی. هریس همکا تهیه کنندهٔ او، امتیاز ساخت فیلمی براساس رمان را با پرداخت ۱۰ هزار دلار به دست آورد. به امید آنکه این فیلم با همکاری کمپانی متروگلدوین مه یر، که آن زمان کوبریک و هریس با آن قرارداد داشتند. تهیه شود مشکل آنجا بود که کمپانی هنوز از دست بدهیهای شکست تجاری فیلم ضد جنگ نشان سرخ دلیری (جان هیوستن، ۱۹۵۱) خلاص نشده بود و در نتیجه علاقهای به پیشنهاد ساخت فیلمی براساس رمان راههای افتخار از خود نشان نداد.
کوبریک و هریس بی توجه به رد شدن پیشنهادشان در کمپانی از جیم تامپسن، نویسندهٔ کار کشتهای که فیلمنامهٔ قتل را نوشته بود، خواستند تا فیلم نامهای براساس رمان راههای افتخار بنویسد و بعد سراغ استودیوهای فیلمسازی مختلفی رفتند تا بتوانند برای ساخت فیلم سرمایهگذار پیدا کنند. وقتی مسئولان کمپانی مترو گلدوین مه یر از این موضوع مطلع شدند، هر دوی آنها را اخراج کردند. این اقدام آنها، که میتوان آن را نشانهای از سر سختی افسانهای کوبریک به حساب آورد. صرفا باعث تقویت روحیهٔ کارگردان آمریکایی برای ساخت فیلم راه-های افتخار شد. درست در همان زمان بود که کرک داگلاس به نجات پروژه آمد داگلاس، که در آن زمان ستارهای گیشه پسند بود و نامزد جایزهٔ اسکار هم شده بود، با بازی در نقش اول فیلم یعنی کلنل دکس موافقت کرد. داگلاس بعدها گفت که حضور او در پزوژه دلیل اصلی این بوده که راههای افتخار به اثری کلاسیک تبدیل شود و نه یک «فاجعهٔ سینمایی- یا نسخهای بی ارزش از فیلمنامهای زیبا.» داگلاس برای بازی در فیلمی براساس فیلمنامهای تلخ، گزنده و سخت تاثیرگذار با موضع قرص و محکم ضد جنگ قرارداد امضا کرده بود. در زمان امضای قرارداد هم به کوبریک گفته بود که «استنلی، فکر نکنم این فیل اصلاً فروش کند ولی ما باید آن را بسازیم.»
با وجود این، وقتی داگلاس وارد آلمان شد تا جلوی دوربین برود، در عین ناباوری متوجه شد که فیلمنامه توسط کالدر ویلینگهام رمان نویس بازنویسی شده، تغییرات عمدهای کرده و از همه بدتر پایانی خوش برای آن در نظر گرفته شده است. داگلاس دربارهٔ وکنشی که در مقابل چنین اتفاقی از خود نشان داده میگوید: «گفتم استنلی، چرا این کار را کردی؟ و او به آرامی جواب داد میخواستم فسلم تجاری بشود.» داگلاس به کارگردان اولتیماتوم میدهد: یا همان فیلمنامهٔ اولیه با همان پایان تراژیک ساخته میشود یا اینکه او از پروژه کنارهگیری خواهد کرد. به گفتهٔ داگلاس نتیجه این شد: «ما همان فیلمنامهٔ اصلی را مقابل دوربین بردیم.»
راههای افتخار تعدادی از امضا-های سینمایی کوبریک را هم برای اولین بار به نمایش گذاشت: بی تفاوتی واقع بینانهٔ دوربین و یک نمای تعقیبی در خندقها به سبک و سیاق درخشش (۱۹۸۰) که به گفتهٔ ریچارد اندرسون، یکی از بازیگران فیلم، از پافشاری معروف کوبریک برای رسیدن به بهترین حالت ممکن حکایت داشت. اندرسونِ ۸۴ ساله به خنده میگوید: «بعد از برداشت چهلم بود که جیمی هریس آمد و گفت استنلی، باید این بساط رو جمع کنیم! کوبریک فریاد زد هنوز درست نیست و آن قدر ادامه میدهم تا درست شود! دست آخر، بعد از هشتاد و چهار برداشت کوبریک رضایت داد.»
کریستین کوبریک در سکانس تکان دهنده و پایانی راههای افتخار نقش دختر جوان وحشت زدهٔ آلمانی را بازی میکند که مجبورش کردهاند روی صحنه برای سربازان تحت فرمان کلنل دکس آواز بخواند. هریس بعدها دربارهٔ تصمیم کوبریک در استفاده از کریستین در این سکانس گفت: «به او گفتم استنلی، تو نمیتوانی صرف اینکه کریستین در فیلم باشد این سکانس را بگیری… ولی کوبریک کار خودش را کرد و به این ترتیب پایانی فراموش نشدنی برای فیلم رقم زد.» کریستین دربارهٔ چگونگی حضورش در فیلم میگوید: «استنلی بازی من را روی صحنه دیده بود و با هم آشنا بودیم و تصمیم گرفته بودیم که خیلی زود ازدواج کنیم. در آن زمان به نظرم مرد محترمی بود که میتوانست با مزه هم باشد. تازه فکر میکردم که او کارگردان بسیار باهوشی است!»
امروز صرف نظر از روند بی پایان ساخت فیلمهای جنگی و نمونه-هایی مثل چوخهٔ نظامی (الیور استون، ۱۹۸۶)، نجات سرباز رایان (استیون اسپیلبرگ، ۱۹۹۸) و خط باریک قرمز (ترنس مالیک، ۱۹۹۸)، راههای افتخار همچنان جایگاه ثابتی در فهرست ده فیلم برتر جنگی سینما دارد. داگلاس گفته بود که هیچ وقت لازم نبود پنجاه سال صبر کند تا متوجه شود که راههای افتخار «همیشه فیلم خوبی خواهد بود.» حق با اوست: فیلم از همان روز اول اثری کلاسیک بود و به عنوان یکی از سر راستترین فیلمهای کوبریک، بعد از گذشت پنجاه و پنج سال از زمان ساختاش هنوز قدرت تاثیرگذاریاش بر تماشاگران را حفظ کرده است. دربارهٔ یک نکتهٔ دیگر هم حق با داگلاس بود: سود تجاری فیلم صفر بود.