فیلم مردی که آنجا نبود مهسا ملکمرزبان – The Man Who Wasn’t There 2001
«مردی که آنجا نبود» فیلم برادران کوئن فیلم بر مبنای رمانی مشهور از جیمز کین نویسنده رمانهای پلیسی در دهه سی و چهل ساخته شده و بازگشتی است به مکتب فیلم نوآرهای کلاسیک.
سایت اندساند نگاهی تحلیلی دارد به این آخرین شاهکار این برادران نابغه و در کنار آن تحلیل مصور فیلمبردار این فیلم (راجر دیکینز) از مکانیزم فیلمبرداری مردی که آنجا نبود.
در اکتبر 1942، ریموند چندلر نامهای خطاب به بلانش نوپف، همسر و دستیار ناشر آمریکاییاش نوشت و گفت از اینکه مجبور است مثل یابوی ارگنوازان دورهگرد به کسانی همچون [داشیل] همت و جیمز کین سواری بدهد، حالش به هم میخورد.
و در ادامه افزود: «همت را میشود یک جورهایی تحمل کرد، ولی کین واقعا…پوف! به هرچیزی دست میزند گندش را درمیآورد. از آن نویسندههایی است که میخواهم سر به تنشان نباشد، از آن مارمولکهاست، پروستی در لباس کاری چربوچیلی، پسر بچه کثیفی که یک مداد به این دست و یک تکه کاغذ در دست دیگرش دارد و هیچکس هم نگاهش نمیکند. این آدمها کلهپاچهٔ ادبیاتند، نه به خاطر اینکه دربارهٔ چیزهای کثیف مینویسند، بلکه چون اینکار را خیلی کثیف و چندشآور انجام میدهند. در آثار این آدمها هیچ چیزی تمیز، پاک و تصفیهشده نیست.»
همین آقای ریاکار و ایرادگیر، پنج ماه بعد فیلمنامه «غرامت مضاعف» را که با اقتباس از اثر جیمز کین، «جیم عزیز» نوشته بود، مایهٔ مباهات خود و بیلی وایلدر برشمرد، کاری که ظاهرا خیلی برایش سختتر بود، چرا که میبایست به دیالوگهای «سرد و ناگیرا» ی آقای کین، جان دوبارهای بدهد و کارهایی از این دست.
البته همکاری عذابآور و نامی با وایلدر نتیجه داد و «غرامت مضاعف» به یکی از معدود فیلم نوآرهایی بدل شد که به رغم پیرنگ فرعی سانتی مانتالش شاهکاری بیبدیل به شمار میرود، نظیر «پستچی همیشه دو بار زنگ میزند (1946). اگر «وسوسه»(1943)، «میلدرد پیرس»(1945)، «کم و بیش بدکاره»(1955) و «پستچی 1981» بازسازی شوند بسیار کمتر تحت تأثیر قصه اولیه کین خواهند بود، شکی نیست که نوشتهٔ موهن چندلر راه به سوی مجموعه جدیدی از فیلمهای پلیسی-جنایی و مبتذل میبرد.
برادران کوئن، که فیلم نخستشان «رد خون» Blood Simple محصول 1983 تحت تأثیر شیوهٔ روایی نوشتههای کین بود، اکنون فیلم دیگری ساختهاند که جای پای عمیق کین در آن به چشم میخورد. اتان کوئن درباره نوشتههای کین گفته است: «قصههای کین تقریبا همیشه مثل قهرمانانش است، آدمهای بازنده، آدمهایی که درگیر زندگیهای کسلکننده و پیشپاافتادهاند.» بر این اساس او و برادرش جوئل، قهرمان فیلم «مردی که آنجا نبود» را در یکی از شهرهای ایالت کالیفرنیای شمالی به نام سانتا روزا قرار دادند (مثل فیلم «سایهٔ یک شک» هیچکاک)، زمان فیلم به 1949 بازمیگردد، دزدی از بیگ دیو (جیمز گاندولفینی) رئیس یک فروشگاه چندطبقه، که قبلا سر او را کلاه گشادی گذاشته بود، باجگیری کرده و سپس با ضربات چاقو به قتل میرساند. انگار تعمدی در رابطهای که کین ایجاد کرده، همسر رئیس فروشگاه زنی متکبر و مغرور است به نام آن نردلینگر-مثل فیلم «غرامت مضاعف» همان فیلیس نردلینگر، که نقش او را باربارا استنویک بازی میکرد که به فیلیس دایت ریچسون تبدیل شد. نام پزشک قانونی ناحیه نیز داید ریچسون است.
با همهٔ اینها «مردی که آنجا نبود» شبیه به هیچیک از اقتباسهای متنوع از آثار کین نیست. برادران کوئن سعی کردند در ساخت و پرداخت شخصیت سرد و منفعل ادکرین-قهرمان داستان-خیلی زیادهروی نکنند. اوایل فیلم صدای کرین را میشنویم که از همسرش تشکر میکند، آنقدرها هم از خیانت همسرش ناراحت نیست،-«اینجا یه کشور آزاده»-و صحنهٔ تکاندهندهٔ اواخر فیلم که «بردی»، اسکارلت یوهانسون نوجوان میکوشد از اد به خاطر حمایت مالیاش از او تشکر کند، آن هم با لطف و مرحمت جنسی که اد با مهربانی نمیپذیرد. آقای دایت ریچسون فرسوده را قهرمان «غرامت مضاعف» فرض کنید، یا نیکلوده را به جای قهرمان اصلی پستچی جای فرانک (جان گارفیلد) بگذارید تا تأثیر اخلاقگرایانهای از آن بگیرید.
اد، گو اینکه در صحنهٔ معرفیاش، از پشت مثل دخترکی با موی بلوند و جذاب به نظر میرسد، اما همچون زن بدکارهٔ ملالآور و مسخرهای است، زنی که در حمام آواز «عشق، بله عزیزم» را برای اد سر میدهد، در حالی که استحمام میکند و این نشان میدهد که حتی ذرهای برای معشوقش ارزش قائل نیست.
زنان خطرناک ظاهرا باید بیوههای سیاه جنمانندی باشند که صاحب رستورانهای بین راه و بارها هستند؛ دوریس اما یک کتابدار علاقهمند و میخوارهای شلخته است که اتفاقا خودش را عذاب میدهد.
از لحاظ سبکشناختی، میزانسن «مردی که آنجا نبود» دارای همان ارزشهای زیباییشناسانهای است که چندلر نتوانست در قصههای کین به آنها پی ببرد: چرا که ظاهرا قصههای کین درست به اندازهٔ آرایشگاهی که اد در آن کار میکند تمیز، پاک و تهویه شده است. فیلم به شیوهٔ سیاه و سفید فیلمبرداری شده، تدوین و میکس آن بسیار ناب و کوبریکی است: مثل رد دود سیگار که به نرمی به حیاط پشتی میرود، آنجا که زنجره آواز میخواند؛ سایه روشن نور از میان برگ درختان، وکیل تونی شالوب که به هنگام ارائه مدارک جعلی درون برشی از نور قرار میگیرد، و قالپاق به پرواز درآمده که در حال پرواز به یک UFO تبدیل میشود-یک موشک D -3 از پارانویای خارج از متن فیلم، که دوریس و بیگ دیو را از بین میبرد و آن نردلینگر را دیوانه میکند ولی به آرامش و خونسردی اد خدشهای وارد نمیسازد، حتی وقتی که محکوم میشود.
اگر فیلم نوآرهای کلاسیک پرجنبوجوش و پرتلاطمند، همین دلیلی برای ساخته شدن «مردی که آنجا نبود» است، فیلمی که برای پرداختن به این جنبههای فیلم نوآر بسیار بیمیل است. این فیلم نه تنها یک ضد نوآر بوده-همچنان که کوئنها سعی در القاء این موضوع به همهٔ منتقدان فیلمهایشان داشتند-بلکه تجدید نظری خشکه مقدسانه در آثار کین به شمار میرود. قصههای نوآر الگووار کین معمولا درباره میل مفرط انسان به عینیت بخشیدن به رویاها و آرزوهایش است که در نهایت بهای آن را نیز میپردازد. مایکل واکر در «کتاب سینمایی فیلم نوآر» دربارهٔ «پستچی» و «غرامت مضاعف» چنین مینویسد: «قهرمان فیلم به لحاظ جنسی چنان درگیر زنی شده است که او را وامیدارد همسرش را بکشد، واژهء نوآری که او به آن میپردازد بیشتر جنبهٔ روانی دارد تا جسمی، و فراتر از همهٔ اینها با گناه و ترس از کشف واقعیت مشخص میشود.» چیزی که ابدا در مورد اد اتفاق نیفتاده است.
آرایشگر خوابگرد-او پس از اتفاقی که برای دوریس روی داد میگوید: «مثل این بود که انگار روح شده بودم و در خیابان راه میرفتم.»-در قصهٔ خودش آدم مهمی نیست، مثل «قهرمان» وسترن هیچ کس به پیت آتکین در «غریبهای در شهر» اهمیتی نمیدهد. چنانکه از عنوان فیلم برمیآید، دربارهٔ غیبتی اساسی است، که معمولا دربارهٔ غیبت والدین یا نامزد روی میدهد، اما در این فیلم غیبت، غیبت خود است. پس اد چه میخواهد؟ اگر پول، موفقیت، موقعیت خوب، یا حتی آرایشگری خوب در شهری کوچک او را راضی نمیکند پس چه میخواهد؟ همانطور که فرانک برادر ناتنیاش و بیگدیو به او میگویند: «تو دیگه کی هستی؟» گرچه برادران کوئن صدای اد را به مثابهٔ پرسشی اگزیستانسیال دربارهٔ پوچی و بیهدف بودن زندگی تعبیر میکنند، وقتی موی پسر بچهای را ماشین میکند، به بیمصرف بودن و ناگزیری موی انسان فکر میکند، حسی فوق العاده از بینیازی، چیزی که هیچ کس جز مردهای متحرک آن را حس نمیکند.