تاریخچه ساعتهای مچی دیجیتال و رقابت صنعتی و فناورانه بین آمریکا و ژاپن

در دهه ۱۹۷۰ یک نبرد مهندسی جذاب بین آمریکا و ژاپن برای کنترل آینده اتفاق افتاد. این رقابت در نهایت، برای همه سودمند از آب درآمد و جایزه آن جهانی است که الان در آن زندگی میکنیم.
اما یکی از نبردهای کلیدی این دو غول صنعت، روی مچ دست رخ داد!
“دیجیتال” یک کلمه بازاریابی جادویی است. مانند “لیزر” یا “توربو” نشان دهنده پیشرفت، تسلط و آینده است. مردم این ایدهها را دوست دارند. آنها آنقدر آنها را دوست دارند که پول زیادی را برای محصولاتی که دارای آنها هستند خرج میکنند، به خصوص اگر اگر تولیدکنندهها بتوانند به عنوان «اولین» این شاخصهای فناورانه را به محصولات خود اضافه کنند.
و در مورد ساعت مچی هم همینطور بود. ساعتهای کوارتز الکترونیکی قبلاً در دهه ۱۹۶۰ وجود داشتند: یک سیگنال آنالوگ که توسط یک تشدیدگر کریستال کوارتز هدایت میشد و توسط یک باتری دکمهای کوچک تغذیه میشد.
اما یک شرکت آمریکایی در حال شروع یک اودیسه جدید زمانسنجی بود…
شرکت ساعتهای همیلتون قبلاً با استنلی کوبریک برای توسعه ساعتهای دیجیتال و ساعتهای آیندهنگر برای ۲۰۰۱: A Space Odyssey همکاری کرده بود. در حالی که ساعتهای فیلم آنالوگ بودند، وقتی کار فیلم تمام شده، با استفاده از ایده طراحی آنها، ساعتهای دیجیتالی درست شد.
همیلتون این ایده را اجرا کرد و در ماه مه ۱۹۷۰، در برنامه The Tonight Show با جانی کارسون، آنها از آینده نمایش زمان پردهبرداری کردند: یعنی ساعت همیلتون Pulsar Time Computer را.
در آن زمان آمریکا به تازگی روی ماه فرود آمده بود. اکنون این امید وجود داشت که آینده دیجیتال را هم تسخیر کند.
ساعت پولسار همیلتون از دیودهای ساطع نور (LED) برای نمایش زمان استفاده میکرد، درست مانند بسیاری از ماشین حسابها در اوایل دهه ۱۹۷۰. این یک فناوری جا افتاده و امتحان پس داده در آن زمان بود، برخلاف رقیب جدیدترش، نمایشگر کریستال مایع (LCD).
این تصمیم بعداً سرنوشت ساز خواهد بود …
در سال ۱۹۷۲، Pulsar Time با استقبال شگفتانگیزی راهاندازی شد: بسیار آینده نگرانه بود! یک سیگنال پایه زمانی کوارتز مجموعهای از تراشههای شمارنده سیگنال را تغذیه میکرد که پنج LED را کنترل میکردند که ردیفی از نمایشگرهای هفت بخشی را روشن میکردند. مثل این بود که کنترل ماموریت آپولو را روی بازوی خود داشته باشید!
اما… ال ای دیها آنقدر انرژی مصرف میکردند که صفحهشان را نمیتوانستند همیشه روشن نگه دارند و کاربر آنها فقط با فشار دادن یک دکمه میتوانست زمان را ببینید و صفحه فقط در این مواقع محدود روشن میشد.
همچنین قیمت آن بیشتر از ساعت رولکس بود: ۲۱۰۰ دلار! و باید آن را از تیفانی میخریدید. ریچارد نیکسون این ساعت را داشت، جیمز باند هم همینطور. این بدان معناست که پالسار نماد وضعیت جدید بود.
اینجا رئیس جمهور فورد را با ساعت پالسار میبینید:
به زودی Commodore، Hewlett-Packard، موتورولا و اینتل همگی به پالسار در زمینه ساعتهای LED پیوستند. در سال ۱۹۷۵ آمریکا بر دنیای ساعتهای دیجیتال تسلط داشت و قیمتها نیز کاهش مییافت. همه خوشحال بودند!
در همین حال در ژاپن …
سیکو از پیشگامان زمانسنجی کنترلشده کوارتز بود: ساعتهای کوارتز آنها در المپیک ۱۹۶۴ توکیو استفاده شد. اما آنها مطمئن بودند که LED فناوری اشتباهی برای نمایشگر ساعت است.
آنها نمایشگرهای کریستال مایع را ترجیح میدادند، پیچیدهتر اما به طور بالقوه، کاراتر.
کریستال مایع نور ساطع نمیکند اما میتواند آن را مسدود کند. آن را بین دو فیلتر پلاریزه قرار دهید و جریانی اعمال کنید و کریستال مایع میتواند اشکالی ایجاد کند که قسمتهایی از نور پس زمینه را مسدود کند و اشکالی مانند اعداد یا حروف را نمایش دهید.
سیکو اولین ساعت LCD خود را با نام ۰۶LC در سال ۱۹۷۳ روانه بازار کرد. این ساعت یک صفحه نمایش کریستال مایع با اثر میدانی شش رقمی زمان را به طور مداوم نشان میداد، نیازی به فشار دادن دکمهای نبود. شاید صفحه نمایش به اندازه یک ساعت LED روشن نبود، اما به گرانی آن هم نبود.
و در سال ۱۹۷۴ کاسیو با ساعت موسوم کاسیوترون به جنبش ساعتهای دیجیتال پیوست. کاسیوترون با استفاده از ال سی دیهای جدید که از ماشین حساب خود به عاریه گرفته بود و یک طراحی زیبا،و منظم که شبیه یک ساعت مچی سنتی به نظر میرسید، دل همه را ربود. همچنین یک ویژگی منحصر به فرد داشت: یک تقویم دیجیتال!
در سال ۱۹۷۵ سیکو ۰۶۳۴ را روانه بازار کرد، اولین ساعت کوارتز دیجیتال با کرونوگراف که میتوانست یک دهم ثانیه را اندازهگیری کند.
در این زمان سیکو و کاسیو در زمینه ساعتهای دیجیتال، چیزی که دههها بعد موسوم به گجتهای دیجیتالی هوشمند شد، خیلی پیشرفت کرده بودند.
اما ایالات متحده با نوآوری پاسخ محکمی به ژاپنیها داد : آمریکاییها ساعتهای دیجیتال با ماشین حساب ساختند. Pulsar
پولسار و اچ پی مدلهایی با صفحهکلیدهای آنقدر کوچک منتشر کردند که برای کار با آنها نیاز به قلم بود. در مقابل ساعت ۱۹۷۵ اورانوس ماشین حساب صفحه کلید خود را بر روی حاشیه یا bezel قرار داد.
در سال ۱۹۷۶ صنعت آمریکا به اوج ساعت LED رسیده بود: بیش از ۷۰ سازنده ساعتهای دیجیتال را در طیف گستردهای از طرحها ارائه میداد. برخی خوب بودند، برخی نه چندان عالی.
اما خیلی زود حباب LED ترکید و قیمت محصولات همان سوزان ترکاننده بود.
در سال ۱۹۷۷ تگزاس اینسترومنتز که اخیرا وارد بازار شده بود، قیمت ساعتهای LED را به کمتر از ۱۰ دلار کاهش داد. اما دیگر رقبا نمیتوانستند قیمت ساعتها را اینقدر پایین بیاورند و هنوز با حاشیه سود جزئی، سر پا باقی بمانند.
بازار ساعتهای LED شروع به فروپاشی کرد…
در مقایسه، سیکو تولید ساعت خود را کاملاً خودکار کرده بود، به تنوع ساعتهای آنالوگ کوارتز و همچنین دیجیتال ال سی دی تنوع بخشیده بود و با ویژگیهای جدید، به نوآوری خود ادامه میداد. در سال ۱۹۷۹ برند منقرض شده پولسار را خرید. ال سی دی پادشاه بود!
در طول دهه ۱۹۸۰ هر دو شرکت کاسیو و سیکو به هوشمندتر کردن ساعتهای LCD ادامه دادند. در سال ۱۹۸۰ کاسیو Game-10 را راهاندازی کرد که به شما امکان میداد بازی مهاجمان فضایی را انجام دهید، و همچنین C-80 – یک ساعت ماشین حساب با صفحه کلیدی که واقعاً میتوانید از آن میشد استفاده کرد، ساخت.
در سال ۱۹۸۲ سیکو ساعت تلویزیونی باورنکردنی T001 را روانه بازار کرد – تلویزیونی روی مچ دست شما! جیمز باند یکی از آنها را داشت، و هر کاربر عادی دیگری! اگرچه عملا برای کار با آن باید به یک گیرنده قابل حمل به اندازه واکمن متصل میشد!
در طول سالها، تولیدکنندگان سعی کردند هر چیزی را که میتوانند در یک ساعت دیجیتال جمع کنند: رادیو، بازیهای ویدیویی، رایانه، GPS، پایشکنندههای سلامت.
در سال ۱۹۸۳ ، وقتی ساعت طراحی به نام کیکو آیبه که یک ساعت کاسیو G-Shock DW-5000C بود از دستش افتاد و شکست، دلش هم شکست، بنابراین تصمیم گرفت ساعتی بسازد که مقاوم باشد.
در باقی تاریخ دیگر بسیاری از ما بچههای دهه شصتی حضور داشتیم. ساعتهای دیجیتال سیکو و کاسیو را دیگر شمار قابل توجهی از بچه مدرسهایهای ایرانی داشتند و هر کدام با داشتن یک ویژگی در آن مانند زنگهای متنوع یا کرونومتر مینازیدند.
چیزی که شاید دیگر تصورش را نمیکردیم این بود که بعد از دست به در کردن این ساعتهای ظاهرا بچگانه و ارزان که دیگر در شان یک آدم بالغ نبودند و خریدن ساعتهای کلاسیک، دوباره تب ساعتهای هوشمند همه جا را بگیرد و الان ما و دوستانمان به سه گروه در حال بحث و جدل تقسیم شدهایم، آنهایی که کلا ساعت بستن را کاری قدیمی میدانند، آنهایی که به ساعتهای کلاسیک تعصب دارند و آنهایی که بیشتر وقتها ساعت هوشمند به دست میکنند.
لذت بردم. تاریخچه جالبی بود. راستش به غیر از قدم شمار ، تا به حال نتونستم با ساعتهای هوشمند ارتباط برقرار کنم. ساعت انالوگ رو ترجیح میدم.