نمونهای از ترجمه کتاب بیست هزار فرسنگ زیر دریای ژول ورن با ترجمه بسیار قدیمی یوسف اعتصام الملک با نام سفینه غواصه یا سیاحت تحت البحر که در سال 1287 خورشیدی و با چاپ سنگی منتشر شده بود

از جمله متفکران برجسته عصر مشروطه و پهلوی اول، میرزا یوسف اعتصام الملک است. کسی که میتوان او را به دلیل حجم گسترده آثار ادبی ترجمه شده، قلم خاص، نوع نگرش ویژه و جریانسازی آگاهانه اش، پیشرو ترجمه های ادبی عصر جدید دانست.
یوسف آشتیانی، در سال ۱۲۵۳ شمسی (برابر با ۱۲۹۱ ه.ق)، در خانوادهای سرشناس و صاحب نام، در شهر تبریز متولد گردید. پدر او، میرزا ابراهیم خان آشتیانی اعتصام الملک مستوفی، از بزرگان و نجبای آشتیان، در همان سنین جوانی «به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در آنجا زیست» و اغلب، «سمت پیشکاری مالیه ولایات آذربایجان» را برعهده داشت.
میرزا یوسف خان نیز که در زمان پدر، به لقب «اعتصام دفتر» ی منسوب بود، پس از فوت او به عنوان «اعتصام الملک» ملقب گردید.
او دوره کودکی خویش را، در «مهد تربیت پدر والاگهر و معلمین منتخب» به تحصیل علم پرداخت و پس از اتمام این دوره نیز تا پایان عمر در تکمیل علم و کسب آداب و فضایل و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و آفرینش آثار گوناگون ادبی و … به سختی تلاش نمود.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
وی از همین سنین کودکی، علوم ادبی عرب، فقه، اصول، منطق، کلام و حکمت قدیم را به نیکویی آموخت و خطوط چهارگانه نستعلیق، نسخ، شکسته و سیاق را در سطحی عالی مینوشت، سپس از «علوم حدیثه» بهره هایی برد. تقریبا بیست ساله بود که «نخستین مطبعهٔ حروفی تبریز» را دایر نموده و بدین ترتیب؛ مشکلات چاپ بسیاری از نویسندگان را در آن زمان حل کرد.
علاوه بر این، آشنایی عمیق او با زبانهای مختلفی از قبیل؛ ترکی اسلامبولی و بخصوص زبان و ادبیات فرانسه و عربی، او را به مترجمی بزرگ و بینظیر در عصر خویش، تبدیل نمود.
سرانجام، وی پس از یک عمر فعالیت ماندگار، در دی ماه سال ۱۳۱۶ ه.ش (معادل ۲۹ شوال ۱۳۵۶ ه.ق)، در تهران، زندگی را بدرودگفت.
فعالیتها
بطورکلی، اعتصام الملک در طول حیات خویش، به دو نوع فعالیت عمده اشتغال داشت:
۱- فعالیتهای ادبی و بخصوص ترجمه
وی بدلیل علاقه فراوانی که به فعالیتهای فرهنگی، ترجمه و تألیف داشت، بیشتر مدت عمر خویش را در عزلت و گوشه نشینی، به اینگونه کارها پرداخت. او که از چهره های مشهور زمان خویش محسوب میشده و در شمار روشنفکران عصر بود، به انتشار مجله روی آورد و به ویژه ترجمه از زبانهای عربی و فرانسه را در دستور کار خویش قرارداد.
۲- فعالیتهای سیاسی و اجتماعی
اعتصام الملک، تنها در دوره دوم مجلس شورا، مدتی را به عنوان نماینده، به فعالیت پرداخته و علاوه بر این در سالهای پایانی عمر خویش، به ریاست کتابخانه مجلس و عضویت در کمسیون معارف منصوب شد.
با وجود اینکه وی، بخش عمده زندگی خویش را صرف امور علمی و ادبی نمودهاست و بخصوص با ترجمهٔ آثار گوناگون، نگارش کتاب، تلاش برای انتشار نخستین مجله ادبی ایران با مطالبی غنی، بروز و کارآمد در آن عصر، تأثیر عمیق و مهمی در شکل گیری جریانهای ادبی روز و آثار نویسندگان و شاعران مختلف ایفا نمود، اما چندان به این نوع از فعالیتهای او پرداخته نشده است.
چهره ای که از اعتصام الملک در آثار پژوهشی و تاریخی مختلف دیده میشود، بیش از آنکه نشانگر شخصیتی ادیب و روشنفکر باشد، او را به عنوان فعالی سیاسی و اجتماعی معرفی مینماید و نویسندگان، تنها به اشاره ای گذرا به کارهای علمی او بسنده کردهاند. این درحالی است که میزان فعالیتهای ادبی وی به مراتب بیشتر و تأثیرگذارتر از کارهای سیاسی و اجتماعی اوست. گرچه، ترجمه های ادبی و تألیفات علمی او نیز اغلب رنگ و بویی از نگرشهای سیاسی و اجتماعی دارد و از دغدغه های اینچنینی خالی نیست، اما او را باید بیش از هر چیز، از سرشاخه های حقیقی مؤثر در تغییرات، نوآوریها و گرایشهای نوین شعر و ادب ایران در یکصد سال اخیر دانست.
آثار یوسف اعتصامی
۱- نشریه بهار:
پس از انقلاب مشروطه، در بهار سال ۱۹۲۳ م (۱۳۲۸ ه.ق)، نشریه «ادبی، هنری، علمی» ارزشمندی، به سرپرستی یوسف اعتصامی در عرصه مطبوعات ایران پدیدآمد. او، که اکثر مطالب مجله خویش را به تنهایی مینوشت، طی دو دوره به انتشار آن پرداخت. این نشریه که موضوعات و مضامین متعدد و متنوعی از قبیل؛ «علمی، ادبی، فلسفی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی» را شامل میشود، در دوره دوم غلبه بیشتر مضامین ادبی را نشان میدهد. دوره دوم این نشریه، با فاصله ده سال از دوره نخست آن و با حجمی غنی از نوشته های ادبی و بخصوص ادبیات خارج از ایران، در اختیار مخاطبان قرارگرفت و به لحاظ شمول موضوعات و مضامین و سبک و سیاق مجله، دقیقا پیرو همان دوره قبلی محسوب میشود.
اعتصام الملک، در بخشهای ادبی مجله خویش، به انتشار داستانهای کوتاه، نمایشنامه و رمانهای غربی، داستانهای تاریخی و… میپردازد. در کنار اینها، قطعاتی نیز از برخی نویسندگان و شاعران از جمله؛ پروین اعتصامی، حیدرعلی کمالی، دهخدا و … منتشر میسازد.
گرچه این مجله تنها به «ادبیات» نمیپردازد، اما نخستین نشریه ادبی منتشر شده در ایران به حساب میآید که از بسیاری جهات پیشرو مجله های ادبی پس از خود محسوب میگردد. از جمله؛ نشریه «دانشکده» که در فاصله میان دو دوره مجله بهار اعتصام الملک منتشر گردید.
۲- قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب:
او هنوز بیست ساله نشده بود که به نگارش این کتاب به زبان عربی پرداخت. اثری که طی مدتی کوتاه، در زمره کتب درسی مصریان قرارگرفت. اعتصام الملک، در این رساله به شرح صد مقاله از محمد بن عمر زمخشری (۵۳۸-۴۶۷ ه.ق) پرداخت که با موضوع اخلاق اسلامی، شامل مضامین حکمی، اخلاقی، پند و نصیحت و … است.
۳- ثوره الهند، أو، المراه الصابره:
این اثر، روایتی تاریخی _ ادبی است که اعتصام الملک آن را از زبان فارسی به عربی برگردانده است. اصل کتاب، «سرگذشت مسترس هورتست» (بانوی انگلیسی) نام دارد، که در قرن نوزدهم و توسط فیلیکس مینارد، در قالب داستان تاریخی نوشته شده است. این اثر داستانی، که به «اوضاع اجتماعی» میپردازد سفرنامهٔ زنی است به سرزمین هندوستان.
این ترجمه برای نخستین بار، در سال ۱۳۱۸ ه.ق وتوسط مطبعهٔ «الهلال» در مصر، به چاپ رسیده است و پس از انتشار، نظر بسیاری را بخصوص در محافل ادبی آن عصر، به خود جلب نمود؛ تا جایی که برخی از «ادبای ساحل نیل» بر آن «تقاریظ غرا نگاشته اند»
۴- تربیت نسوان:
ترجمه فارسی فصلی چند از کتابی است به نام «تحریرالمراه» از نویسندهای عرب زبان که در سال ۱۳۱۸ ه.ق و در تبریز به چاپ رسیده است. این کتاب همانگونه که از نامش پیداست شامل موضوعات مربوط به زنان میشود. از تعلیم و تربیت گرفته تا لزوم کسب دانش، آزادی و حقوق آنان در اجتماع و… .
مباحث و موضوعاتی تازه، که طرح آنها در جامعه آن روز ایران، بیسابقه بوده است و بنابراین؛ هیاهوی بسیاری در میان مردم و حتی مجامع روشنفکری به دنبال داشت. بر این اساس؛ شاید بتوان اعتصام الملک را، نخستین کسی دانست که به صورتی جدی و با نگاهی تازه، به وضع زنان در جامعه امروز ایران پرداخته و لزوم تعدیل مقررات موجود و تغییر شرایط حاکم را، یادآورشده است. به همین دلیل، بسیاری از محققان، انتشار چنین کتابی را در میان جمع متعصب مردمان تبریز آن روز، «از نوادر شجاعتهای ادبی» دانسته اند.
۵- خدعه و عشق:
ترجمهٔ نمایش نامه ای است از شیللر، نمایشنامه نویس مطرح آلمانی که در سال ۱۳۲۵ ه.ق و در تهران به چاپ رسیده است. تئاتری مشتمل بر پنج فصل و نه پرده، که اعتصام الملک آن را نه از روی نسخه اصلی، که از روی ترجمه فرانسه آن به قلم الکساندر دوما، به فارسی برگردانده است.
۶- تیره بختان
ترجمه دو جلد نخست از کتاب «les mise`rables» از ویکتور هوگو، که بعدها بارها به دست مترجمان مختلف ترجمه شده، به نام «بینوایان» در ایران انتشار یافته و مشهور گشت.
۷- سفینه غواصه:
این کتاب از ژول ورن یا کتاب بیست هزار فرسنگ زیر دریا، که در شمار رمانهای علمی – تخیلی است و به دست یوسف اعتصامی ترجمه شده و در سال ۱۳۲۶ ه.ق منتشر گردید.
(کتاب ژورل ورن در سال 1871 منتشر شد. ترجمه کتاب به فارسی 37 سال بعد صورت گرفته.)
۸- سیاحتنامه فیثاغورث در ایران:
ترجمه نه فصل (فصول ۱۱۰- ۱۰۲) از سفرنامه ای تخیلی – افسانه ای است، که در آن فیثاغورث خیالی، به دوره ای از تاریخ ایران، یعنی عصر زرتشت سفر مینماید.
سیاحتنامه فیثاغورث اعتصام الملک، نوعی سفرنامه منثور است که حوادث آن در جهانی خیالی رخ میدهد. اگرچه گستره زمانی ماجراهای این کتاب، ایران باستان را شامل میشود و اغلب حوادث آن در عصر هخامنشی و دوره بر تخت نشستن و سلطنت داریوش رخ میدهد، اما در حقیقت چنین حوادثی رخ نداده و آن چه توصیف میشود، از قوه تخیل نویسنده اثر برآمده است.
ترجمه نوشته ها و مقالات علمی (همچون آثار ژول ورن)، یادداشتها و رمانهای تاریخی (نظیر آثار الکساندر دوما) و نیز سرنوشت و زندگینامهٔ شماری از روشنفکران و دانشمندان اروپایی (همچون تولستوی، وولتر، روسو و…) نیز در آثار او فراوان یافت میشود.
آنطور که از آثار اعتصام الملک بر میآید، وضیعت اجتماعی، سیاسی و اخلاقی جامعه، از جمله مهمترین دغدغه های همواره او محسوب میگردد. وی، با نگاهی عمیق، به مسائل مربوط به سیاست میپردازد. رقابت روس و انگلیس در آسیا، بیداری مشرق زمین و سیر ترقی ممالک اروپایی، وضع حاکمیت و تسلط در این جوامع و نیز اوضاع فضاحت بار سیاسی و حکومتی ایران و … از جمله موضوعات سیاسی مورد توجه اوست.
مسائلی از قبیل استقلال و برابری، وظیفه اجتماعی، کار و تلاش، کمک به همنوع، تعلیم و تربیت اطفال و لزوم کسب علم و دانش، تأسیس مدارس، آزادی اجتماعی، حریت مطبوعات و قلم، لزوم توجه به گروههای مختلف اجتماعی از جمله؛ زنان و اطفال، اختلاف طبقاتی، بیعدالتی و ضرورت ایجاد برابری و مساوات و … از جمله مضامین رایج آثار اوست. وی با دقت نظر، به شکافتن و شرح مسائل اجتماعی میپردازد و با بینشی فراگیر، حتی مشکلات کوچک مملکتی و اخلاقی جامعه را مغفول نمیگذارد. موضوعات و اندیشه هایی که بعدها، در دوره اوج جنبش مشروطه، بخش اعظمی از درونمایه های آثار مختلف شعر و نثر را به خود اختصاص میدهد.
اعتصام الملک که خود از جمله آغازگران نثر نوین محسوب میشود و در میانه این جریان نبرد کهنه و نو قرار گرفته است، به زبانی ساده و در عین حال کهن گرا مینویسد. به عبارت دیگر؛ زبان نوشته های وی، گرچه در شمار متونی به حساب میآید که در مقایسه با نثرهای همدوره خویش و حتی گاه در مقایسه با نوشته های پس از خود از زبانی بسیار ساده و روان برخوردار است، اما همچنان؛ شماری از ویژگیهای خاص شیوه نگارش کهن فارسی در آن دیده میشود.
استفاده مکرر از واژه های مترادف یا با معنای نزدیک در کنار هم، بهره گیری از شکل قدیمی تر واژگان، استفاده از جملاتی کوتاه که به واسطه حرف ربط «واو» به یکدیگر وصل شده و در نتیجه باعث کشیدهتر شدن سخن میشود، استفاده از شکلهای پیشوندی و مرکب فعلی که در ساختار زبانی متون کهن فراگیرترست … و عوامل دیگری از این دست، از جمله دلایلی محسوب میشوند که همچنان پیوند آثار وی را با زبان کهن حفظ مینمایند.
منبع: خلاصهای از مقاله قدسیه رضوانیان و مریم محمودی نوسر – نشریه سبک شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب) – شماره 24
نمونهای از کتاب سفینه غواصه یا سیاحت تحت البحر (بیست هزار فرسنگ زیردریا) ، اثر ژول ورن:
مقایسه با ترجمه کنونی – ترجمه سلماز بهگام :
صخره شناور
در سال ۱۸۶۶، اتفاق چشمگیر و پدیدهی اسرارآمیز و غیرقابل توضیحی به وقوع پیوست که بیشک هیچ گاه از ذهن کسی پاک نخواهد شد. در همه جا شایعاتی پخش شده بود که جمعیت دریاداران و حتی عموم مردم را هیجانزده کرده بود و دریانوردان کهنه کار در تمام قارهها با شنیدن این شایعات بسیار شگفتزده شده بودند. تجار، ملوانها و دریاسالاران کشتیهای بزرگ اروپایی و آمریکایی، افسران و فرماندهان نیروی دریایی تمام کشورها، نیروی دریایی و دولتهای ایالات مختلف در آمریکا و اروپا، خیلی به این موضوع علاقهمند شده بودند. هیچ کس از چگونگی وقوع چنین پدیدهای سر در نمیآورد و هیچ توضیح مشخصی برایش نداشت. | از مدتها قبل، کشتیها و سرنشینان آنها در مسیر خود با جسم بسیار عظیم و غول بیکری در اقیانوس مواجه شده بودند که دوکی شکل بود و نور عجیب و خیرهکنندهای در اطرافش میدرخشید و حتی از بزرگترین نهنگهای دریا هم بسیار سریعتر حرکت میکرد. حقایقی که در مورد این جسم ناشناخته گفته میشد و اطلاعاتی که در جاهای مختلف اعم از اخبار و روزنامهها به آن اشاره میکردند با هم مطابقت داشتند. تمام شاهدانی که این جسم شناور را دیده بودند عقیده داشتند که هرچه هست بسیار عظیم الجثه بوده، سرعت حرکتش بسیار بالاست و از شتاب فراوانی برخوردار است و به نظر میآمد آن جسم، یک موجود زنده است.
حتی اگر این جسم، از خانوادهی نهنگها بود، تابه حال هیچ دانشمندی وجود چنین حیوانی را ثبت نکرده بود. به علاوه شاهدان مختلف ادعاهای متفاوتی دربارهی اندازهی این جسم داشتند. عدهای میگفتند که ۶۰ متر طول دارد و عدهای دیگر اصرار داشتند که آنچه دیدهاند ۱۶۰۰ متر عرض و ۴۸۰۰ متر طول دارد. علاوه بر این اگر این جسم، یک آبزی بود تاکنون هیچ دانشمندی موجودی را با این ابعاد ثبت نکرده بود و هیچ زیستشناسی، تاریخچهای از چنین موجودی در دست نداشت. با این همه، وجود چنین جسمی در میان اقیانوس پدیدهای غیرقابل انکار بود و از آنجا که باورش برای همه دشوار بود، هیجان زیادی در سراسر جهان بر پا کرده بود و این موضوع داشت به افسانه تبدیل میشد. در تاریخ بیستم جولای ۱۸۶۶، کشتی بخاری هیگینسن از شرکت ترابری دریایی کلکته و برناچ، این موجود غول پیکر را در هشت کیلومتری سواحل شرقی استرالیا رؤیت کرد. ناخدا بکر اول فکر کرد که در میان دریا به ساحلی شنی برخورد کرده و آماده شد تا آن را دور بزند، اما ناگهان از آن ساحل شنی، دو ستون آب به ارتفاع پانزده متر با فشار غیر قابل باوری به آسمان فواره زد. ناخدا و سرنشینان هیگینسن که ابتدا فکر میکردند با بقایای یک تودهی یخچالی مواجه هستند، با دیدن فوارههای آب و بخاری که در اطرافش بلند میشد، مطمئن شدند که با آبزی غول پیکری سروکار دارند؛ جانوری که تاکنون نمونهاش در هیچ جای دنیا دیده نشده بود. مشابه اتفاقی که برای کشتی هیگینسن افتاد، در تاریخ بیست و سوم جولای همان سال توسط یکی از کشتیهای بخار شرکت ترابری دریایی وست ایندیا و پسیفیک استیم موسوم به کلمبوس در اقیانوس آرام گزارش شد. اما این موجود دریایی غیرعادی چطور میتوانست با چنین سرعت و شتاب باورنکردنی، آن هم در عرض سه روز هفتصد فرسنگ فاصله را بپیماید و در دو نقطهی مختلف هم توسط کلمبوس و هم هیگینسن دیده شود؟
جالب اینجا بود که پانزده روز بعد، در دوهزار مایلی آن محل، کشتی هلویتیا از شرکت ترابری کمپین ناسیونال و کشتی شنون از شرکت کشتیهای بخار رویال میل که از روبه رو به هم نزدیک میشدند و در آبهای اقیانوس اطلس و در مسیر اروپا و آمریکا حرکت میکردند، آن هیولای دریایی را دوباره دیده بودند. مکان این هیولای دریایی روی طول جغرافیایی ۶۰ درجه و ۳۵ دقیقه غربی و عرض جغرافیایی ۲۴ درجه و ۱۵ دقیقه شمالی مخابره شده بود. به گفتهی آنها، این جسم شناور حداقل یکصد و ده متر طول داشت و از آنجا که دو کشتی روبه روی هم قرار گرفته بودند، گزارشهایشان با هم مطابقت داشت. با این که هر دو کشتی متفق القول بر روی نظر خود تأکید داشتند، این مسأله با عقل جور در نمیآمد، زیرا طول بزرگترین نهنگی که تا آن زمان در آبهای آزاد به خصوص در اطراف جزایر آلئوتیان، کوللاماک و آمگولیچ میزیست از شصت متر تجاوز نمیکرد. گزارش دیگری توسط کشتی بین قارهای پریرا در مورد این هیولای دریایی داده شد. چند روز بعد کشتی اتنا از خطوط ترابری اینمن با این موجود دریایی برخورد کرد. افسران شرکت فرانسوی نورماندی هم در یکی از سفرهاشان، این جانور را دیدند و بعد از آنها در کشتی لورد کلاید، ملوانهای ناخدا فیتز جیمز با دیدن آن بسیار تحت تأثیر قرار گرفتند و همه جا را با شایعات مفصلی از این پدیده پرکردند. اذهان عمومی به شدت درگیر این مسأله شده بود. مردم عادی این موجود را افسانه تلقی میکردند و داستانهای متفاوت و هیجانانگیزی از آن میساختند، اما انگلستان، آمریکا و آلمان با این موضوع کاملاً جدی برخورد کردند. قصههای هیولای دریایی در همه جا سر زبانها بود.
در کافهها و رستورانها آن قصه را با آهنگ میخواندند، در روزنامهها مسخرهاش میکردند و از آن تئاتر و نمایش میساختند و اجرا میکردند. همه نوع داستانی در مورد این پدیده ساخته شده بود و دهان به دهان میگشت. کاریکاتورهای متنوعی از هر موجود خیالی و غول پیکر دیگر که به نوعی به این پدیده مربوط میشد در روزنامهها و مجلات به تصویر درمی آمد؛ از نهنگ سفید، موبی دیک گرفته تا کراکن موجود افسانهای شاخداری که با یک حرکت، کشتیهای عظیم الجثه را به کام اقیانوس میکشید. افسانههای زمانهای باستان دوباره بر سر زبانها افتاده و نظریات فلاسفه و دانشمندانی که وجود چنین هیولاهایی را قبول داشتند دوباره موضوع محافل شده بود. همه جا از عقاید ارسطو، پلینی، داستانهای پونتوپیدان (اسقف نروژی) و یادداشتهای پل هگد صحبت میشد. حتی گزارشهای آقای هرینگتون دوباره نقل بزمها و مجالس بود؛ کسی که همه به حرفهایش ایمان داشتند و پیشتر عنوان کرده بود که در سال ۱۸۵۷ از روی عرشهی کشتی گستیلان، مار عظیم الجثهای را دیده که نظیرش فقط در داستانهای تخیلی وجود داشت.
مجادله پایان ناپذیری میان عوام و جوامع علمی در روزنامهها و مجلات علمی آغاز شده بود. موضوع این موجود مرموز، بحث داغ روز بود. جدال سردبیران مجلات علمی با مریدان پدیدههای ماوراء الطبیعه ادامه پیدا کرد. حتی برخی از روزنامهها و مجلات با چاپ مقاله و داستانهایی در مورد این موجود، پول هنگفتی به جیب زدند و به فروشی باورنکردنی رسیدند. جنگ مطبوعاتی و علنی گروههای موافق و مخالف تا شش ماه ادامه داشت. مقالات متعددی توسط مؤسسات و شرکتهای معتبر بینالمللی چاپ میشد که بسیار بحث برانگیز بود؛ از مؤسسهی جغرافیایی برزیل و آکادمی سلطنتی علمی برلین گرفته تا انجمن علمی بریتانیا و انستیتوی اسمیتسونین واشنگتن، مقالات و مطالبی در مورد مجمع الجزایر اطراف اندونزی و آبهای مرموز اطراف آن یا نظریات کیهانی کشیش آبه موئینگو در ویژه نامههای جغرافیایی پیترمان و ستون وقایع علمی مهم مجلات معتبر فرانسه و کشورهای دیگر چاپ میشد. مجلاتی هم که از اعتبار کمتری برخوردار بودند با علاقه و اشتیاقی وصف ناشدنی در جواب مقالههای علمی، مطالب هجو مینوشتند. این نویسندگان در جواب مخالفان نظریهی هیولای دریایی، به مطلبی از دانشمند و زیستشناس سوئدی، کارل لینه اشاره کردند که گفته بود طبیعت هیچ گاه بشر را گمراه نمیکند.
بر پایهی همین حرف، سعی داشتند به خوانندگان خود بقبولانند که موجودات دریایی خیالی مانند موبی دیک، مارهای دریایی و کراکن یا سایر آبزیان عظیم الجثه، درواقع وجود خارجی دارند. این مزخرفات ادامه پیدا کرد تا اینکه سردبیر یکی از همین مجلههای سطح پایین، در مقالهای نوشت که این موجود اسرارآمیز، همان هیولایی است که هیپولیتوس افسانهای را کشت و با این خبر مهمل، در دنیا قشقرقی برپا کرد که سبب شد خرافات از علم پیشی بگیرد. در اولین ماههای سال ۱۸۶۷ که موضوع هیولای دریایی تقریباً به دست فراموشی سپرده شده بود و کمتر در موردش حرفیزده میشد، اتفاقاتی رخ داد که دوباره داستان هیولا بر سر زبانها افتاد. موضوع هیولا دیگر یک مسألهی کوچک علمی که بایستی حل میشد نبود، بلکه این جریان تبدیل شده بود به خطر و دغدغهای بزرگ که راه حلی اساسی میطلبید. موضوع هیولا به کلی جهت دیگری به خود گرفت و آن اینکه اندازهی تخمینی این ابهام بزرگ، از یک سنگ یا ساحل شنی تبدیل شده بود به صخرهای با ابعاد باورنکردنی که به راحتی در دریا حرکت میکرد و به هر جا که دلش میخواست میرفت. در نیمه شب پنجم مارس ۱۸۶۷، کشتی موراویان از شرکت ترابری اقیانوسی مونترال که در طول جغرافیایی ۷۲ درجه و ۱۵ دقیقه و عرض جغرافیایی ۲۷ درجه و ۳۰ دقیقه جنوبی قرار داشت، از عرشهی پشتی به صخرهی عظیمی برخورد کرد که در هیچ یک از نقشههای دریایی نشانی از آن نبود. موراویان در جهت باد موافق و با چهارصد بخار اسب و سیزده گره دریایی سرعت در مسیر خود پیش میرفت. اگر به خاطر بدنهی مقاوم کشتی نبود، موراویان با آن ضربهی سهمگین در هم میشکست و با دویست و سی و هفت سرنشینی که از کانادا به اروپا میبرد به قعر اقیانوس فرو میرفت. ساعت هنوز پنج صبح نشده بود که آن اتفاق افتاد.
پس از وقوع حادثه، افسران و ملوانان به سمت عرشهی پشتی رفتند و با دقت فراوان برای یافتن دلیل حادثه به پهنهی آب چشم دوختند. آنها گردابی را مشاهده کردند که با کمی فاصله از کشتی و در میان اقیانوس، امواج را به سوی خود میکشید. محل ضربه را بررسی کردند، اما به دلیل جنس مستحکم بدنه، موراویان صدمهی زیادی ندیده بود و میتوانست به راه خود ادامه دهد. آیا موراویان به یک صخرهی عظیم برخورد کرده بود یا به لاشهی کشتی با قایقی که در آب غرق شده بود؟ آنها هیچ جوابی برای این سؤال نداشتند. ملوانها از عرشهی پشتی به زیر کشتی و محل ضربه رفتند و دیدند که قسمتی از زیر کشتی شکسته است. خوشبختانه، به دلیل مقاومت بالای کشتی و اعتبار شرکت ترابری اوشن مونترال همه چیز به خیر و خوشی گذشت و مسافران بدون هیچ اتفاق ناگواری به مقصد رسیدند. در روز سیزدهمآوریل ۱۸۶۷، کشتی اسکوتیا از خطوط ترابری شرکت کونارد، بر روی دریای زیبا و در جهت باد موافق در مسیر خود پیش میرفت. اسکوتیا روی طول جغرافیایی ۱۵ درجه و ۱۲ دقیقه و ۴۵ درجه و عرض جغرافیایی ۳۷ دقیقه و با سرعت سیزده و نیم گره دریایی در حرکت بود. هفده دقیقه از ساعت چهار بعد از ظهر گذشته بود و مسافران برای صرف ناهار در سالن غذاخوری اصلی کشتی جمع شده بودند که ضربهی آرامی به بدنهی کشتی وارد شد. ضربه چندان شدید نبود، اما به هر حال ضربه تکاندهندهای بود و به نظر میآمد که توسط جسم تیز و برندهای ایجاد شده باشد.
چون ضربه خفیف بود به سرنشینان کشتی اعلام خطر نشد، اما وقتی یکی از خدمه موضوع را فهمید به طرف عرشهی میانی رفت و فریاد زد: “داریم غرق میشویم! داریم غرق میشویم! ” مسافران کشتی ابتدا خیلی ترسیدند، اما ناخدا اندرسون با سرعت به محل حادثه رفت تا شخصاً وضعیت را مورد بررسی قرار دهد. هیچ خطری کشتی را تهدید نمیکرد، چون اسکوتیا از هفت سالن بزرگ تشکیل شده بود که دیوارههای فولادی بسیار محکم و قطوری، آنها را از یکدیگر جدا و در برابر هرگونه نفوذ آبی مقاوم کرده بود. اندرسون دید که آب به سالن پنجم نفوذ کرده و سرعت و نیروی نفوذ آن بالاست، اما از آنجا که این نشتی در قسمت دیگهای بخار نبود، شرایط هنوز قابل کنترل بود. او دستور داد موتورها را بلافاصله خاموش کنند. بعد یکی از افرادش را به پایین فرستاد تا ابعاد سوراخ ایجاد شده را اندازه بگیرد. چند دقیقه بعد، آنها سوراخی به قطر دو متر در کف کشتی پیدا کردند. هیچ راهی برای بستن سوراخ و توقف نشتی وجود نداشت و اسکوتیا هیچ چارهای نداشت جز آنکه با همان شرایط به راهش ادامه دهد. اسکوتیا در فاصلهی سیصد مایلی از دماغهی کلیر قرار داشت، اما بالاخره توانست با سه روز تأخیرکه مورد اعتراض شدید شهروندان لیورپول قرار گرفت در سکوی توقف شرکت کونارد پهلو بگیرد.
مهندسان برای بازدید از اسکوتیا به حوضچهی تعمیرکشتی رفتند. آنها آنچه را که میدیدند باور نمیکردند؛ درست دو متر و نیم زیر خط آب کشتی، سوراخی مثلثی در زیر اسکوتیا ایجاد شده بود. آن سوراخ به قدری تمیز و دقیق برش خورده بود که امکان نداشت جای دندانهای یک حیوان یا ناشی از برخورد با صخره باشد. و از همهی اینها گذشته، آن قسمت سوراخ شده در لایهی قطوری از فولاد ایجاد شده بود. | قضیه به قدری عجیب و بحث برانگیز بود که جریان این موجود دریایی مرموز، دوباره دهان به دهان گشت و از آن پس تمام تلفات دریایی حتی اگر به این به اصطلاح هیولای دریایی هم مربوط نمیشد به گردن او میافتاد. این موجود خیالی تبدیل شده بود به مظنون درجه اول تمام تصادفات دریایی، کشتیهای توفانزده، کشتیهای گمشده. خلاصه اینکه، همه برای هر حادثهی دریایی، این هیولا را مقصر میدانستند.
کار به جایی رسید که منصفانه یا غیرمنصفانه، این هیولا مسئول نابودی تمام وسایط ترابری دریایی اعم از گمشده یا خسارت دیده شده بود، و این موضوع سبب گردید تا ارتباط میان پنج قاره دچار مشکلات جدی شود. مردم سراسر نقاط دنیا از دولتهایشان خواستار پاکسازی دریا از این موجود خوفناک شده بودند.