آلخاندرو آمنابار – زندگینامه و فعالیتهای هنری و سینمایی و فهرست آثار – Alejandro Amendabar
تاریخ تولد: متولد 31 مارس 1972 در سانتیاگو شیلی
فیلمهای مهم
پایان نامه (1996)، چشمانت را باز کن (1997)، دیگران (2001)، دریای درون (2004)، آگورا (2009)
مؤلفههای سبکی و مضمونی تکرار نشدنی:
- طبیعتاً برای هر فیلمساز جوانی بیش از آن که به دست آوردن و ثبت یک سبک فیلمسازی مهم باشد، نوآوری و خلق یک روایت نو و بدیع برای شروع محکم و با اطمینان مهمتر است. به همین دلیل خیلی نمیتوان در آثار او به دنبال مؤلفههای سبکی و مضمونی ثابتی بود.
- فیلمهای پایان نامه، چشمانت را باز کن و دیگران نشان میدهند که وی قدم به قدم در فیلمسازی پیشرفت کرده است. به خصوص در چشمانت را باز کن و دیگران هم از نظر موضوع و هم از نظر موضوع و هم از نظر تکنیک و فرم به نتایج خوبی رسیده است. اما هیچ کدام ارتباط خاصی با یکدیگر ندارند. اما از دریای درون به بعد میتوان رگههایی از یک دغدغه و مضمون ثابت را در آثارش یافت. اگر چه آمنابار پس از دریای درون تنها آگورا را ساخت.
- آزادی مهمترین مضمونی است که میتوان در بیش از یک اثر آمنابار آن را یافت. در دریای درون این مضمون به نحو احسن و در قالب یک فرم سینمایی عرضه شد اما در آگورا این اتافق به خوبی رخ نداد.
- در دریای درون، آمنابار با الهام از یک داستان واقعی یک درام قوی و منجسم را خلق میکند که شاید در کنار فیلم مطرحی چون فرشتگان بر فراز برلین (ویم وندرس) جزو معدود فیلمهای تاریخ سینما باشد که نگاهی جدی و عمیق به انسان و انسانیت دارد. دریای درون داستان زندگی رامون سمپدرو (با بازی کم نقص خاویر باردم) ملوان جوانی است که بر اثر یک حادثه دچار قطع نخاع شده است و 29 سال است که در تلاش برای گرفتن حق مرگ آسان از دادگاه است. این ایده درخشان، همراه با فیلمنامه و کارگردانی حساب شده وی و هم چنین موسیقی متن بسیار خوب این فیلم (که ساخته خود اوست) از امتیازات ویژه این فیلم محسوب میشود.
- اما فیلم بعدی او آگوراست که باز هم از یک داستان واقعی و تاریخی الهام گرفته شده است. داستان آگورا درباره هیپاتیا، بانوی ستاره شناس و دانشمند قرن چهارم میلادی در حکومت روم است که با افراطی گریهای مذهبیون تمام زحمت علمیاش سوزانده و خود نیز کشته میشود. این داستان نیز همانند دریای درون به آزادی اندیشه و رأی انسانی میپردازد و هم چنین نقدی بر افراطی گری نیز دارد. همان طور که در دریای درون، رامون سمپدرو در برابر این نگاههای مذهبی واکنش نشان میداد و آزادی را مهمترین حق انسانی میدانست، در آگورا به شکل وسیعتری به این موضوع پرداخته میشود.
چند نکته از زندگی اش:
- آمنابار از پدری شیلیایی و مادری اسپانیایی متولد شد.
- خانوادهاش در همان سال آغازین زندگیاش به اسپانیا نقل مکان کردهاند و این آغازی بر تاثیر پذیرش از فرهنگ اسپانیایی شد.
- آمنابار تجربه شرکت در یک جنگ داخلی را نیز (در 17 سالگی) دارد. پس از جنگ وارد دانشگاه شد و همان جا بود که به هنر سینما علاقهمند شد. این علاقهمندی را با ساخت فیلم کوتاه تقویت کرد و پس از مدتی توانست خود را وارد دنیای حرفهای سینما کند.
- با تماشای فیلم طعم گیلاس اثر عباس کیارستمی، در آخرین فیلماش (آگورا) از همایون ارشادی، بازیگر ایرانی که تجربه بازی در فیلم بادبادک باز (مارک فارستر) را نیز در کارنامه دارد استفاده کرد.
هنرمندانی که از آنها تأثیر گرفته:
آمنابار همواره تأکید کرده است که به سینمای استیون اسپیلبرگ، جیمزکامرون و استنلی کوبریک علاقه فراوانی دارد. اما این که چقدر از این سینماگران مطرح تاثیر پذیرفته است خیلی در آثارش قابل رویت نیست. سینمای او همواره فراز و نشیب داشته است و خیلی دقیق نمیتوان به دنبال منابع الهام وی گشت.
جوایز مهم:
جایزه بزرگ هیئت داوران جشنواره فیلم ونیز برای فیلم دریای درون (2004)، جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان برای فیلم دریای درون (2004). وی هم چنین 7 بار جایزه گویا را نیز تصاحب کرده است.
چند جمله مهم از او:
- در مورد تاثیرپذیری از کارگردانهای سینما، تاثیرپذیریم از فیلمسازانی چون اسپیلربگ، هیچکاک و کوبریک پنهان نمیکنم. من از زمانی که نوجوان بودم فیلمهای آنان را میدیدم و آنالیز میکردم، دیدگاهها و نقطه نظرات آنان در فیلمهای من تعیین کننده و هویت بخش هستند.
همکاران مورد علاقه:
متیو گیل، نویسنده و همکار مورد علاقه وی محسوب میشود. آمنابار فیلمنامههای پایان نامه، چشمانت را باز کن، دریای درون و آگورا را با همکاری وی نوشته است. نکته جالبی که در این میان وجود دارد این است که متیو گیل نویسنده فیلمنامه آسمان وانیلی هم هست که اقتباسی از روی فیلم چشمانت را باز کن اثر خود آمنابار است. آسمان وانیلی را کامرون کرو در سال 2001 کاگردانی کرده است.
دلایل شهرت:
فیلم پایان نامه اولین فیلم امنابار بود، اما اولین فیلمی که او را به شهرت رساند فیلم چشمانت را باز کن بود؛ نه به این دلیل که بازیگری مثل پنه لوپه کروز در آن به ایفای نقش میپرداخت که به دلیل روایت بدیع و خلاقانهای که داشت و نیز شکستهای زمانی قابل تحلیل و منطقی (که در آن سالها خیلی زیاد در سینمای جهان مورد استفاده قرار میگرفت) خیلی مورد توجه قرار گرفت. آن چنان که در سال 2001، کامرون کرو تصمیم به ساخت فیلمی به نام آسمان وانیلی از روی همین فیلم گرفت.
چند کلمه که دنیای فیلمساز را میسازند:
آزادی، زیستن، زندگی، رویا و خیال، خواب، کابوس
یک سکانس مهم از فیلمهایش:
دریای درون یک سکانس بسیار مهم و حساب شده دارد و یک قاب بسیار دلربا و شیرین. در سکانسی که کشیش کاتولیک (فرانسیسکو دی گالدار) برای قانع کردن رامون به خانهاش میآید تا برایش از زیباییهای زندگی و امید بگوید، رامون برای دیدن کشیش به طبقه پایین نمیآید. و کشیش مجبور میشود با ویلچر حجیماش از پلهها بالا برود، چند پلهای بالا میرود و نهایتاً به نرده گیر میکند و مجبور میشود از همان جا با رامون صحبت کند. و این اولین درسی بود که کشیش پر ادعا از ملاقات رامون گرفت که مقام رامون برای وی دست نیافتنی است.
و نیز در آخرین قاب این فیلم، وقتی که رامون بالاخره توانست به آرزویش یعنی مرگ خودخواسته برسد، هلی شاتی میبینیم که از ساحل آغاز و به سمت دریای بی کران حرکت میکند، موسیقی زیبای فیلم را میشنویم و شعری از رامون: دریای درون، ودر اعماق بی وزنی آن، جایی که رویاها کامل میشوند، دو آرزو با هم یکی میشوند تا رویایی را بسازند، نگاه تو و نگاه من مانند پژواک بی پایان، دورتر و دورتر، ماورای هر چیزی، از میان خون و استخوان، و من هر بار برخواستم، و هر بار برخواستم که بمیرم، گیسوان تو همواره لبهای مرا نوازش کردند.