معرفی سریال زیر گنبد Under the Dome – نقد، بررسی و خلاصه داستان

پدید آورنده: برایان کی. وان (بر اساس کتابی از استیون کینگ). تهیه کنندگان اجرایی: استیون اسپیلبرگ، استیون کینگ، برایان کی. وان، جک بندر، نیل بییر. موسیقی: دابلیو. اس اسنافی والدن. مدیر فیلمبرداری: کورت فی. بازیگران: مایک ووگل، راشل لافو، ناتالی مارتینز، کالین فورد، بریت رابرتسون، دین نوریس، الکساندر کخ، مکنزی لینتز. پخش: شبکه سی بی اس. محصول: آمریکا، 2013-2012.
خلاصه سریال زیر گنبد Under the Dome
چستر میل یک شهر کوچک و آرام است و مردماش زندگی بی سر و صدایی دارند. اما یک پدیدهٔ مرموز آرامش این شهر را بر هم میریزد. گنبدی ناشناخته و شفاف بر فراز چستر میل پدید میآید و این شهر کوچک را از تمام دنیا جدا میکند. حالا مردم این شهر باید بدون ارتباط با دنیای پیرامون، زندگی خود را بگذرانند و منتظر عواقب و آشکار شدن رازهای بیشتری دربارهٔ این گنبد باشند …
- فصل اول سریال زیر گنبد Under the Dome دارای سیزده اپیزود 43 دقیقهای است.
- با احتساب زیر گنبد، اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی از آثار استیون کینگ، مرز 80 عنوان را هم پشت سر میگذارد.
- اپیزود پایلوت سریال را «نلس آردن آبلئو» دانمارکی کارگردانی کرده است. آبلئو با ساخت نسخهٔ اصلی دختری با خالکوبی اژدها به شهرت رسید و امسال هم اکشن هالیوودی سقوط مرد مرده را روی پردهٔ سینماها داشت.
- برایان کی. وان نویسنده و جک بندر کارگردان که سازندگان اصلی سریال معمایی زیر گنبد به شمار میآیند، قبلاً در تولید موفقترین سریال این ژانر، گمشدگان همکاری داشتهاند.
- زیر گنبد با میانگین بالای یازده میلیون بیننده، به یکی از موفقترین برنامههای تلویزیونی آمریکا در تابستان گذشته تبدیل شد.
- هزینه تولید هر اپیزود از سریال، بیش از سه میلیون دلار بوده. شبکهٔ سی بی اس برای کاهش مخارج سریال، از سیستم پخش اینترنتی آمازون کمک گرفته است.
- در فیلم خانواده سیمپسون هم که سال 2007 اکران شده، گنبدی شیشهای شهر اسپرینگ فیلد را دربر میگیرد. کینگ در صحبتهای خود اشاره کرده که اگرچه ایدهای اصلی فیلم با زیر گنبد شباهت دارد، اما اصلاً فیلم سیمپسونها را ندیده. سریال خانواده سیمپسون بارها با استیون کینگ و آثارش شوخی کرده است.
- شهر خیالی چستر میل محل وقوع اتفاقات، طبق داستان در ایالت مین قرار دارد. اما تمام لوکیشنهای فیلمبرداری سریال در کارولینای شمالی است. مین در شمال شرقی آمریکا و هم مرز با کبک کاناداست و کارولینا یکی از مهمترین ایالاتهای جنوبی آمریکا.

سریال زیر گنبد Under the Dome یکی دیگر از سریالهای علمی – تخیلی موفق چند سال اخیر است. البته باید در نظر داشت که هم فضای سریالهای تخیلی در دههٔ گذشته تغییر کرده و هم مخاطبین این ژانر عوض شدهاند. تا ده پانزده سال پیش، دکتر هو و پیشتازان فضا الگوهای این ژانر بودند و سریال سازها سعی میکردند تا بهانههای تازهای برای نشان دادن سفینهها و گجتهای پیشرفته و موجودات بیگانه و تمدنهای فضایی پیدا کنند. اما در چند سال اخیر تقریباً ایدههای آخرالزمانی و تخیلی با هم تلفیق شدهاند و سریالها به دنبال موقعیتهای بکر، معماها و مگ گافینهای متفاوتی میگردند تا با کمک آنها به سراغ مفاهیم مهم اخلاقی، اجتماعی و حتی سیاسی دنیای امروز بروند. در گمشدگان، مردگان متحرک، انقلاب و …، حوادثی مانند سقوط یک هواپیما، هجوم زامبیها و خاموش شدن الکتریسیته، این فرصت را فراهم میکنند تا رفتارهای انسانی را خارج از قواعد اجتماعی حاکم بر دنیای امروز بررسی کنیم. زیر گنبد نمونهای از همین سریالهاست که عنصر شاخص کارهای استیون کینگ هم در آن دیده میشود.
گنبد نامرئی و عجیبی بر فراز یک شهر کوچک ظاهر میشود و مردم آن را در یک سیستم کاملاً ایزوله قرار میدهد. این گنبد از کجا آمده؟ پروژهای است که پنتاگون به راه انداخته یا پای موجودات فضایی و مشیت الهی در کار است؟ سریال به سادگی جواب این معما را لو نمیدهد و در عوض فرصتی ایجاد میکند تا رفتارها و وضعیت مردم را در یک قرنطینهٔ ناخواسته زیر ذره بین بگذارد و نشان دهد که در چنین شرایطی، سود و قدرت چگونه تعریف میشود. انزوا و حبس شدن انسان در شکلهای مختلف، تم مورد علاقهٔ کینگ است. کافی است تا اقتباسهای سینمایی معروف از آثارش را مرور کنید. کینگ شخصیتهایش را در زندانهای مختلف گیر میاندازد. زندان میتواند یک هتل دور افتاده باشد یا حتی فروشگاهی که در محاصرهٔ هیولاهاست. معمولاً شخصیتها با این سوال مواجه میشوند که چرا گیر افتادهایم و پشت این دیوارها چیست؟ رفتارهای آنها داستان را پیش میبرد و در نهایت به دوگانگی ایمان و کفر میرسد. زندان در این سریال یک گنبد شفاف و غیر قابل نفوذ است که معلوم نیست از کجا آمده و چه راهی برای خروج از آن وجود دارد. در زیر گنبد هم نگرش مذهبی و تم انزوا دیده میشود، اما پس زمینهٔ اجتماعی و سیاسی آن از سایر کارهای کینگ پررنگتر است.
رمان قطور زیر گنبد در سال 2009 منتشر شد و آن قدر موفق و تاثیرگذار بود که چهرههایی همچون اسپیلبرگ، خیلی زود به فکر اقتباس از آن افتادند. کینگ اصل داستان را اواسط دههٔ هفتاد نوشته و پس از سالها به سراغ طرح فراموش شدهٔ خود رفته و آن را به روز کرده است. میشود حدس زد که ایدهٔ اصلی زیر گنبد محصول پارانویای دههٔ هفتاد باشد. دورانی که پس از ترور کندی، جنگ ویتنام و رسوایی و اترگیت، آمریکا یک پوست اندازی فرهنگی را تجربه میکرد. جنگ سرد، کابوس بحران اتمی، سایهٔ شوروی، بی اعتمادی و بدبینی مردم نسبت به سیستم و توهم توطئه، بارها در محصولات عامه پسندانه و روشنفکرانهٔ آن سالها تکرار شده و ظاهر شدن یک گنبد نامرئی در آسمان شهر، تقریباً با تمام این ایدهها جور در میآید. اما با تغییر فضای فکری دنیا بعد از چهار دهه، گنبد چستر میل هم کارکرد متفاوتی پیدا کرده است. امروز سیستمهای ارتباطی و اینترنت تمام جنبههای زندگی را تغییر دادهاند و چرخ دنیا بر مبنای ارتباط میچرخد. همان طور که در چند قرن قبل با محاصره شدن شهرها، حکومتها از هم میپاشیدند، در دنیای به هم پیوسته، تحریم و انزوا حکم یک اهرم قدرت تاثیرگذار را دارد. مردم آمریکا هم بیشتر از آن که نگران شنود تلفنها و کنترل ایمیلهای خود باشند و یا از جنگی تازه بترسند، از تکرار رکود اقتصادی و بحرانهای داخلی وحشت دارند.
سریال زیر گنبد Under the Dome مانند سایر سریالهای چند سال اخیر، از الگوی رایجی استفاده میکند؛ با طرح یک معمای بزرگ، موقعیت غافلگیر کنندهای را برای داستان به وجود میآورد و هم زمان با تلاش شخصیتها برای پی بردن به معما، گرههای ریز و درشت ظاهر میشود و رابطهٔ میان شخصیتها گسترش پیدا میکند. زیر گنبد در فرمولهایش اشکال ندارد اما در اجرای آنهاست که دچار ضعف میشود. بعد از قسمت اول و پیدا شدن گنبد ناشناخته، سریال بر روی شخصیتهای داستان و گذشتهٔ آنها تمرکز میکند و به تدریج بحرانهای شهر مثل شیوع بیماری و نبود دارو، پیچیدهتر میشود. اما مشکل اینجاست که شخصیتهای سریال آن قدر که باید گیرا نیستند و گرههای داستانی زیاد محکم به نظر نمیرسند. خود ایدهٔ گنبد هم فوق العاده هولناک و کنجکاوی برانگیز است اما به اندازهای که بیننده انتظار دارد، بر روی آن مانور داده نمیشود. در چنین شرایطی وجود نام اسپیرلبرگ و استیون کینگ باعث میشود که بینندهها برای به راه افتادن موتور سریال، صبر و تحمل بیشتری به خرج بدهند. طبیعتاً وقتی که داستان روی غلتک بیافتد، نمیشود از زیر گنبد فرار کرد.