کتاب تختخوابت را مرتب کن | معرفی و خلاصه و بررسی | ویلیام. اچ. مکریون
کتاب تختخوابت را مرتب کن (عنوان به انگلیسی: Make your bed : little things that can change your life…and maybe the world) نوشته ویلیام اچ مکریون (-۱۹۵۵) دریاسالار بازنشستهی نیروی دریایی آمریکا درباره چیزهای کوچکی است که میتوانند زندگیات و شاید دنیا را تغییر دهند. این کتاب ۱۰ فصل دارد و هر فصل به یکی از اصول رفتاری و تربیتی یگان ویژه نیروی دریایی ایالتمتحده آمریکا میپردازد. این رویکردهای رفتاری، ویژگیهایی هستند که میتواند زندگی روزمره افراد و اجتماع را بهبود بخشد و به پیش ببرد. دریاسالار مکریون چکیده این کتاب را در قالب سخنرانی جشن دانشآموختگی دانشگاه تگزاس انجام داده است.
کتاب تختخوابت را مرتب کن
چیزهای کوچکی که میتوانند زندگیات و شاید دنیا را تغییر دهند
نویسنده: ویلیام. اچ. مکریون
مترجم: حسین گازر
کتاب کوله پشتی
اگر روز خود را با تأسفهای بیشمار پر کنید، تأسف بهخاطر رفتاری که با شما شده، گلایه از سهمتان در زندگی و سرزنش شرایط خودتان نسبت به دیگران یا محیط اطراف، در این صورت زندگی برای شما طولانی و دشوار خواهد شد. از سوی دیگر، اگر از برآورده کردن رؤیاهایتان دست نکشید و در برابر دشواریها بایستید، در این صورت زندگی همان چیزی میشود که آن را میسازید و مطمئن باشید که میتوانید آن را عالی بسازید.
به خاطر داشته باشید… کار امروز را به فردا نگذارید. کسی را پیدا کنید تا در زندگی به شما کمک کند. به همه احترام بگذارید. بدانید که زندگی همیشه بر وفق مرادتان نیست و گاهی اوقات شکست میخورید. ولی ریسک کنید، در مقابله با دشواری قوی باشید، با زورگوییها مقابله کنید، شکستخوردهها را بالا بکشید و هرگز تسلیم نشوید- اگر این کارها را انجام دهید در این صورت میتوانید زندگی خود را به شکلی بهتر تغییر دهید… و شاید حتی دنیا را!
زورگوها همگی مثل هم هستند، چه در محیط مدرسه، چه در محیط کار و یا حکمرانی بر یک کشور با کمک اعمال ترس و وحشت. این افراد بر ترس و ارعاب تکیه دارند. زورگوها قدرت خود را از طریق ترس و ضعف دیگران به دست میآورند. زورگوها مثل کوسهها هستند که ترس را در آب بو میکشند. آنها دور طعمه حلقه میزنند تا ببینند آیا طعمه تقلایی میکند یا نه. ضعیف بودن یا نبودن قربانیشان را بررسی میکنند. اگر شجاعت روبهرو شدن با این وضعیت را نداشته باشید، به شما حمله خواهند کرد.
زندگی یک جدال است و همواره زمینههای شکست وجود دارد ولی کسانی که با ترس از شکست، سختی یا دردسر زندگی میکنند، هرگز به ظرفیتهای واقعی خود دست نمییابند. بدون غلبه بر محدودیتها، بدون سُر خوردن با سر به سمت موانع، بدون نشان دادن جسارت زیاد، هرگز نمیفهمید که واقعاً چه چیزی در زندگیتان امکانپذیر است.
اگر نتوانید کارهای کوچک را درست انجام دهید، هرگز نخواهید توانست کارهای بزرگ را انجام دهید. اگر بهطور اتفاقی روزی سیاه داشتید، در بازگشت به خانه به تختخوابی برمیگردید که آن را مرتب کردهاید و این تخت مرتب انگیزهی فردای بهتر را به شما میدهد. اگر میخواهید دنیا را تغییر دهید، با مرتب کردن تختخواب، روزتان را شروع کنید.
زندگی مملو از لحظههای دشوار است. ولی همیشه کسی وجود دارد که وضعیتش بدتر از شما باشد. اگر روز خود را با تأسفهای بیشمار پر کنید، تأسف بهخاطر رفتاری که با شما شده، گلایه از سهمتان در زندگی و سرزنش شرایط خودتان نسبت به دیگران یا محیط اطراف، در این صورت زندگی برای شما طولانی و دشوار خواهد شد
اگر مجبور میشدیم تا با کوسهها بجنگیم، باید خودمان را آمادهی این کار میکردیم. هدف ما که فکر میکردیم قابلستایش و احترام است به ما شجاعت میداد و این شجاعت خصوصیتی برجسته بهشمار میرود. هیچچیز و هیچکس نمیتوانست جلوی ما را بگیرد. بدون شجاعت، دیگران مسیر شما را مشخص میکنند. بدون شجاعت زیر سایهی اغواهای زندگی قرار میگیرید. بدون شجاعت، انسانها تحت سیطرهی مستبدان و خودکامهها قرار میگیرند. بدون شجاعت، هیچ جامعهی بزرگی شکوفا نخواهد شد. بدون شجاعت، زورگوها در جهان رشد میکنند. بدون شجاعت، هیچ هدفی به سرانجام نخواهد رسید. ولی با داشتن شجاعت، شما قادر خواهید بود تا شیطان را زیر پا بگذارید و شکست دهید.
اینکه تختخوابم را بهدرستی مرتب کرده بودم، برایم شانس گرفتن پاداش به همراه نداشت، چون این چیزی بود که از من انتظار میرفت. این اولین وظیفهی هر روزم بود و انجام درستش بسیار اهمیت داشت. این کار نظم و انضباط و توجهام به جزئیات را نشان میداد و در پایان روز به من یادآوری میکرد که کاری را بهنحو اَحسن انجام دادهام؛ چیزی که به آن افتخار کنم، هرچند وظیفهی بسیار کوچکی باشد.
بدون شجاعت، دیگران مسیر شما را مشخص میکنند. بدون شجاعت زیر سایهی اغواهای زندگی قرار میگیرید. بدون شجاعت، انسانها تحت سیطرهی مستبدان و خودکامهها قرار میگیرند. بدون شجاعت، هیچ جامعهی بزرگی شکوفا نخواهد شد. بدون شجاعت، زورگوها در جهان رشد میکنند. بدون شجاعت، هیچ هدفی به سرانجام نخواهد رسید. ولی با داشتن شجاعت، شما قادر خواهید بود تا شیطان را زیر پا بگذارید و شکست دهید.
درون همهی ما توانایی ادامهی راه و الهامبخشی به دیگران وجود دارد. امید قدرتمندترین نیرو در گیتی است. با امید میتوانیم ملتها را به سوی تعالی سوق دهیم. با امید میتوانیم تسلای خاطر دردکشیدهها باشیم. با امید میتوان درد ضایعات تحملناپذیر را آسان ساخت. گاهی اوقات تنها به یک نفر برای تغییر نیاز است. همگی ما روزی خودمان را تا خِرخِره در گِل میبینیم. این همان زمانی است که باید با صدای بلند آواز بخوانیم، لبخند بزنیم، اطرافیانمان را بلند کنیم و به آنها امید دهیم که فردایی بهتر وجود خواهد داشت.
بدانید که زندگی همیشه بر وفق مرادتان نیست و گاهی اوقات شکست میخورید. ولی ریسک کنید، در مقابله با دشواری قوی باشید، با زورگوییها مقابله کنید، شکستخوردهها را بالا بکشید و هرگز تسلیم نشوید- اگر این کارها را انجام دهید در این صورت میتوانید زندگی خود را به شکلی بهتر تغییر دهید…
لازم است که همهی ما گروهی از افراد خوب و درست را برای رسیدن به مقصد زندگی در کنار خود داشته باشیم. شما بهتنهایی از پسِ پارو زدن برنمیآیید. کسی را پیدا کنید تا زندگی خود را با آن قسمت کنید. تا جایی که امکان دارد دوست پیدا کنید و هرگز فراموش نکنید که موفقیت شما در گرو دیگران است.
کار آسانی است که سرنوشتمان را به گردن نیروهای بیرونی بیندازیم و از تلاش دست برداریم چون اعتقاد داریم سرنوشت علیه ماست. میتوان اینگونه پنداشت که محل زندگیمان، نحوهی رفتار والدینمان نسبت به ما و یا مدرسهی مورد نظرمان همگی آینده ما را تعیین میکنند. هیچچیزی عین حقیقت نیست. مردم عادی و زنان و مردان بزرگ همگی با توجه به نحوه رویاروییشان با بیعدالتی زندگی تعریف میشوند – هلن کلر، نلسون ماندلا، استفن هاوکینگ، مالالا یوسف زای و – موکی مارتین. گاهی اوقات مهم نیست که شما چقدر سخت تلاش میکنید، چه مقدار خوب هستید، زیرا همچنان بهعنوان یک کلوچهی شکری به انتهای داستان میرسید. شکایت نکنید. این مسئله را به بخت بد خود ربط ندهید. بایستید، به آینده نگاه کنید و به جلو پیش بروید!
اگر هر کدام از شما زندگی تنها ده انسان را تغییر داده باشد و هر کدام از این ده نفر نیز زندگی ده نفر دیگر را تغییر داده باشد- فقط ده نفر- در این صورت در پنج نسل –صدوبیستوپنج سال- دانشجویان سال ۲۰۱۴ زندگی هشتصد میلیون نفر را تغییر خواهند داد. هشتصد میلیون انسان. به این رقم فکر کنید: حدود دو برابر جمعیت ایالات متحده. یک نسل به جلو بروید تا قادر باشید کل جمعیت جهان را نجات دهید، هشت میلیارد نفر. اگر فکر میکنید تغییر زندگی دهها انسان، یعنی تغییر همیشگی زندگی آنها دشوار است، کاملاً در اشتباهید.
وظایف هر روز را کامل کنید. فردی را بیابید که در زندگی به شما کمک کند. به همه احترام بگذارید. بدانید که زندگی عادل نیست و اغلب با شکست مواجه میشوید ولی اگر ریسک کنید، در سختترین لحظات بایستید، با زورگوها مقابله کنید، دست شکستخوردهها را بگیرید و هرگز و هرگز دست از تلاش نکشید… اگر این کارها را انجام دهید، در این صورت نسل بعدی و نسلهای بعد از آن در دنیایی بسیار بهتر از دنیای امروز زندگی خواهند کرد.
شما در زندگی با سیرکهای زیادی روبهرو میشوید. شما تاوان شکستهای خود را میدهید. ولی اگر مقاومت داشته باشید، اگر اجازه دهید تا این شکستها به شما درس بدهند و قدرت شما را افزایش دهند، در این صورت برای هدایت سختترین و دشوارترین لحظات زندگی خود آماده خواهید بود.
به این حقیقت که ما انگیزهی تبدیل شدن به جنگجویان واقعی را داشتیم این کار تا حدی مسخره به نظر میرسید، ولی منطق این کارِ ساده بارها برای من ثابت شده بود. اگر هر روز صبح تخت خود را مرتب کنید، اولین وظیفهی روزانهتان را کامل کردهاید. این کار به شما نوعی حس غرور میدهد و شما را تشویق میکند تا پشت سر هم وظایف دیگر را انجام دهید. در انتهای روز، همین وظیفهی تکمیلشده به چندین وظیفهی کامل منتهی خواهد شد. مرتب کردن تختخواب همچنین تأکیدی بر این حقیقت است که کارهای کوچک در زندگی اهمیت دارد.
هدف ما که فکر میکردیم قابلستایش و احترام است به ما شجاعت میداد و این شجاعت خصوصیتی برجسته بهشمار میرود. هیچچیز و هیچکس نمیتوانست جلوی ما را بگیرد. بدون شجاعت، دیگران مسیر شما را مشخص میکنند. بدون شجاعت زیر سایهی اغواهای زندگی قرار میگیرید. بدون شجاعت، انسانها تحت سیطرهی مستبدان و خودکامهها قرار میگیرند. بدون شجاعت، هیچ جامعهی بزرگی شکوفا نخواهد شد. بدون شجاعت، زورگوها در جهان رشد میکنند. بدون شجاعت، هیچ هدفی به سرانجام نخواهد رسید. ولی با داشتن شجاعت، شما قادر خواهید بود تا شیطان را زیر پا بگذارید و شکست دهید.
تصادف باعث فلج شدنِ کمر به پایین موکی شده بود و دستهایش نیز حرکتی محدود داشتند. در مدت سیوپنج سال گذشته، موکی روی ویلچر زندگی کرده است. در تمامی این سالها هرگز از او شکایتی در مورد بدشانسی و بخت بد در زندگی نشنیدم. حتی هرگز از زبانش نشنیدم که بپرسد: «چرا من؟» هرگز برای خودش تأسف نخورد. در حقیقت، پس از این حادثه، موکی به نقاشی برجسته تبدیل شد. او صاحب دختر زیبایی شد و مسابقات سهگانهی بزرگ قورباغه را تأسیس کرد که هر ساله در کورونادو برگزار میشود. کار آسانی است که سرنوشتمان را به گردن نیروهای بیرونی بیندازیم و از تلاش دست برداریم چون اعتقاد داریم سرنوشت علیه ماست. میتوان اینگونه پنداشت که محل زندگیمان، نحوهی رفتار والدینمان نسبت به ما و یا مدرسهی مورد نظرمان همگی آینده ما را تعیین میکنند. هیچچیزی عین حقیقت نیست.