کتاب دفاع از جیکوب |معرفی و خلاصه| ویلیام لندی
کتاب دفاع از جیکوب نوشته ویلیام لندی با ترجمه شیرین محمدی منتشر شده است. این کتاب روایتی خوش ریتم و خوش ساخت است این کتاب داستانی پر کشش است از تقابل مرگ و زندگی.
خانواده ای آبرومند و موفق و خوشنام با وقوع قتلی عجیب و بیرحمانه در شهر که بر اساس شواهد جیکوب متهم است. جیکوب پسر اندری باربر است که از دستیاران دادستانی است؛ با توجه به اطلاعات جیکوب با احتمالی نزدیک به یقین مظنون به قتل است. ماجرا پیش میرود و پدر باید تصمیم بگیرد بین اخلاقیات و عشق به فرزند کدام را انتخاب و کند.
کتاب دفاع از جیکوب
نویسنده: ویلیام لندی
مترجم: شیرین محمدی
کتاب کوله پشتی
«باور من این است که اگر نوزادی را بدون توجه به اصالت، نژاد، استعدادها یا تمایلاتش تا جایی که سالم و سلامت باشد به من بسپارید، من به شما آن کسی را تحویل میدهم که مد نظرتان است. از او هنرمند، سرباز، دکتر، وکیل یا کشیش میسازم. حتی از او یک دزد هم میتوانم بسازم. تصمیم با شماست. یک نوزاد پتانسیل تبدیلشدن به همهٔ اینها را دارد. تنها چیزی که لازم دارد تعلیم، زمان و محیط کنترلشده و مناسب است.»
نکتهٔ شگفتآور این است که اغلب خطاها در صدور رأی مثبت است؛ انسانی بیگناه که گناهکار اعلام میشود. این خطاها را اعلام نمیکنیم. اصلاً دربارهاش فکر هم نمیکنیم؛ چراکه خیلی چیزها زیر سؤال میرود. حقیقت امر این است که آنچه ما بهعنوان مدرک اثباتشده از آن یاد میکنیم، بهاندازهٔ جایزالخطابودن انسان احتمال خطا دارد؛ چراکه شاهد انسان است.
هرکسی از خودش برای خودش داستانی میگوید. آدم ثروتمند به خودش میگوید: «من هرچه پولدارتر شوم، بقیه را پولدار میکنم.» هنرمند به خودش میگوید که آثارش زیبایی بیپایانی دارد. سرباز به خودش میگوید: «من تحت حمایت فرشتگانم.» من نیز در دادگاهها به خودم میگفتم: «میتوانم همهچیز را درست کنم. اگر برنده شوم به عدالت خدمت کردهام.»
هیچکس دنبال حقیقت نیست؛ مخصوصاً آدمهایی که میگن دنبال حقیقتن.
در بازجوییها، در دادگاه و مصاحبه با شاهدها یاد گرفتم بهترین راه سکوت است. باید منتظر ماند. خودِ شاهدها این سکوت ناخوشایند را خواهند شکست.
بیشک فرصتها هم مثل توپ فوتبالند؛ در مسیر برخی قرار میگیرند و آنها هم خودشان را روی توپ میاندازند و با خودشان فکر میکنند این فرصتها بهدلیل استعدادهایشان ایجاد شده است.
تا حالا چیزی دربارهٔ “تعصب تأیید” شنیدی؟ تعصب تأیید یعنی داشتن تمایل به دیدن چیزهایی در محیط که نظرت رو تأیید کنه و ندیدن چیزهایی که مخالف نظرته.
به نظر میرسد آدمیزاد خیلی زود به همهچیز عادت میکند. آنچه روزی تکاندهنده و فراتر از تحمل است، روزی عادی و بیاهمیت خواهد شد.
هر دو خوب میدانستیم که دوستیمان دارد به انتهای خود نزدیک میشود. به همین دلیل زمانی که کنار هم بودیم، هر دو به طرز مبهمی ناراحت و ماتمزده بودیم؛ همچون دو عاشق که عشقشان در مسیر سرازیری قرار گرفته بود.
یکی از خصوصیات مثبت وکلا دیدن بخش خوب آدمهاست. مهم نیست چقدر جرم سنگین و باورنکردنی باشد یا شواهد تا چه حد گناهکاربودن فرد را نشان دهد. وکلا هرگز فراموش نمیکنند موکلانشان مانند بقیه انسانند. همین امر دفاع از هر متهمی را باارزش میکند.
در سرزمین موجها افکار پریشان عمرشان کوتاه است و هیچچیز نمیتواند شادیات را بدزدد.
زندگی در جریان است و اگر با خودمان روراست باشیم باید بگوییم زندگی طولانی است. ۳۰ یا ۳۵ هزار روز زندگی میکنیم؛ اما فقط چند دههٔ آن برایمان خیلی مهم است؛ روزهای بزرگی که اتفاقات مهمی برایمان رخ میدهد و مابقی روزها، اغلب آنها، شاید هزاران روز دیگر چندان بهیادماندنی نیست، تکراری و حتی خستهکننده است. این روزها را سپری و فراموش میکنیم. وقتی به عقب نگاه میکنیم، دلمان نمیخواهد به این اعداد و ارقام فکر کنیم. یکمشت اتفاقات بزرگ را به خاطر میسپاریم و مابقی را به دور میاندازیم. ما زندگی بلند و بدون شکلمان را بهصورتِ داستانی کوتاه درمیاوریم؛ درست مثل کاری که من میکنم. زندگیهایمان پر است از روزهای بهدردنخور، معمولی و ازیادبردنی، و «پایان» هرگز بهمعنی تمامشدن نیست.
بیشک فرصتها هم مثل توپ فوتبالند؛ در مسیر برخی قرار میگیرند و آنها هم خودشان را روی توپ میاندازند و با خودشان فکر میکنند این فرصتها بهدلیل استعدادهایشان ایجاد شده است.
ما والدین وقتی پای فرزندانمان در میان است، شجاعتی احمقانه از خود نشان میدهیم. سوگند میخوریم که میتوانیم هر رنجی را به دوش بکشیم و هر مشکلی را پشتِسر بگذاریم. هیچ آزمایشی تا این حد بزرگ نیست. همهچیز را برای فرزندمان میخواهیم. بااینحال هیچکس ضدِضربه نیست؛ مخصوصاً پدر و مادرها. عشق به بچهها ما را آسیبپذیر میکند.
اگر میتوانستم حتماً یادشان میدادم کسانی که خدای دروغگفتنند چطور بدون هیچ اضطرابی راست و دروغ را باهم مخلوط میکنند؛ مانند شعبدهبازی که با ترفند کارت دلخواهش را در میان دیگر کارتها جا میدهد، بدون اینکه تماشاچی متوجه شود.
کارآگاه در جریان تحقیق دربارهٔ جرایم خشونتآمیز، اغلب از مجرم نوعی تنفر در دل دارد؛ حتی قبل از اینکه بداند او کیست.
بهترین ویژگی دوستی بین مردها این است که ناراحتکنندهترین اتفاقات با توافقی دوجانبه نادیده گرفته میشود و ارتباطی صحیح و فرای تصور از سر گرفته میشود. آنها به زندگی مسالمتآمیز در کنار یکدیگر ادامه میدهند.