کتاب کافه ژپتو | معرفی و خلاصه | نغمه نائینی

0

کتاب کافه ژپتو داستانی جذاب از نغمه نائینی است که در انتشارات سخن به چاپ رسیده است. این داستان ماجرای زندگی مهتا است که در شرف ازدواج است اما با یک تصادف، همه چیز زندگی‌اش، تغییر می‌کند.

نغمه نائینی در کتاب کافه ژپتو داستان مهتا را برای مخاطبانش روایت می‌کند. مهتا، دختری شاد و بی خیال، از خانواده‌ای ثروتمند است. دغدغه این روزهای او، فراهم کردن مقدمات جشن ازدواجش است و همه چیز خوب پیش می‌رود الا اینکه بعضی خاطرات کمرنگ گذشته به او هجوم می‌آورند. وقتی و فرصتی تا روز ازدواج مهتا باقی نمانده است اما یک تصادف، همه چیز را در زندگی او تحت تاثیر قرار می‌دهد. تصادفی که سبب می‌شود او برای برگشت به زندگی به شدت تلاش و تقلا کند.

کافه ژپتو داستانی فانتزی و عاشقانه‌ای لطیف است. مخاطبان با برگشت‌ به عقب در داستان از رازهایی باخبر می‌شوند که کتاب را برایشان جذاب‌تر می‌کند. داستان این کتاب، داستانی است که نگاهی متفاوت به زندگی دارد و فرصتی در اختیار خواننده‌اش قرار می‌دهد: فرصتی برای اینکه زندگی کند، آدم‌های خوب و بد دور و برش را بشناسد و عاشقی را تجربه کند.


کتاب کافه ژپتو
نویسنده: نغمه نائینی
انتشارات سخن


عباس معروفی می‌گه عشق، یه لحظهٔ کشف داره که نمی‌شه فراموشش کرد. حتی اگه تموم هم شده باشه، از یادآوری اون لحظه، مثل زخم تازه خون می‌آد… تا یادش می‌افتی، انگار همون موقع با کارد زدی تو قلبت.

اصلاً عشق واقعی هست؟ صدای نفس بلندش را می‌شنوم. پشت به آن‌ها به کانتر تکیه می‌دهد. – هست… ولی نصیب همه نمی‌شه. دست زیر چانه‌ام می‌زنم. – به نظرم تو اصلاً به عشق اعتقاد نداری.

فکر می‌کنم این سفر، هر چقدر هم آدم آماده‌اش باشد، باز هم آماده نیست و کاری نکرده و فراموش شده دارد. از آن‌ها که وسط جاده بی‌هوا یادش می‌آید آخ! فلان کار را نکردم! عجیب هم نیست. آدم‌ها در زندگی بارها و بارها به سفر می‌روند، اما فقط یک‌بار می‌میرند. دل‌شوره دارم از مُردن. از کارهای نکرده و حسرت‌هایی که با خودم می‌برم.

میراث! زندگی خیلی باارزشه… اینو منی می‌گم که وقتی زنده بودم، نفهمیدم… مثل همهٔ آدمای زنده… پس قدرشو بدون… تو فقط زنده‌ای ولی زندگی نمی‌کنی، داری بی‌تفاوت، روزهاتو می‌گذرونی… ولی نمی‌دونی هر روزش چقدر مهمه، چقدر می‌تونی کارای مهم توی هر روز و ساعتش انجام بدی… فرصتتو از دست نده… ازش استفاده کن میراث.

من وقتی مُردم، فقط و فقط بیست و پنج سالم بوده… نمی‌دونم توی بیست و پنج سالگیم، کسی رو دوست داشتم یا نه… ولی اینو می‌دونم که حتی فرصت نکردم کارای خیلی مهم زندگیمو به سرانجام برسونم. یادم نمی‌آد نشستم و فرصت‌هامو سوزوندم یا تلاش کردم… اما چیزی که برام آزاردهنده‌س، اینه که برای مردن، بیست و پنج سالگی خیلی زوده.

کاش دوست داشتن، نمود فیزیکی داشت! مثلاً وقتی کسی را دوست داشتیم، با دیدنش، اتفاقی قابل دیدن و غیر قابل پنهان کردن در جسممان می‌افتاد. یک اتفاق تعریف شده و قابل فهم برای همه. مثل صدای ضعف رفتن معده که همه می‌دانند یعنی گرسنگی!

– زنده بودن مثل این می‌مونه: راه رفتن روی ابری از نادونی… بالا و پایین شدن و احساسات اونایی رو که دور و برت هستن، لگدمال کردن… زنده بودن این‌جوریه که… گرفته، همراهم می‌گوید: – انگار یه میلیون سال وقت داری… پس راحت هدر می‌دی و می‌گذری…

می‌گن آدم عاشق کسی می‌شه که نقطهٔ مقابل خودشه… تو هم نقطهٔ مقابل من بودی… من زندگیمو تو مشت بسته‌م محکم گرفته بودم… تو مثل کف دست، ساده و صاف بودی… من پر از کینه بودم، تو مثل بارون، بی‌منت روی سر همه محبت پخش می‌کردی.

مسافری هستم که دم رفتن، یادش افتاده باید روی وسایل خانه ملحفهٔ سفید بکشد، به گلدان‌ها، سیر و پُر آب بدهد، شیر اصلی آب و گاز را ببندد، پنجره‌ها را یکی‌یکی چک کند مبادا باز مانده باشند و دست آخر باید یادش باشد کلید خانه را ببرد بدهد به همسایهٔ مطمئنش که هر روز سر بزند، به مرغ عشق‌ها آب و دانه بدهد و هوای گلدان‌ها را داشته باشد.

فکر می‌کنم وقتی دوست داشتن، قابل دیدن نیست، چطور می‌شود جلوی سوءتفاهم‌ها را گرفت؟! من دوست داشتن خیام را ندیدم و به بی‌تفاوتی و سردی تعبیر کردم. شیما دوست داشتن مرا به ترحم… و میراث، تلاش‌های شهاب را به عوض شدن! کاش دوست داشتن، نمود فیزیکی داشت! مثلاً وقتی کسی را دوست داشتیم، با دیدنش، اتفاقی قابل دیدن و غیر قابل پنهان کردن در جسممان می‌افتاد. یک اتفاق تعریف شده و قابل فهم برای همه. مثل صدای ضعف رفتن معده که همه می‌دانند یعنی گرسنگی!

– اول که این فرصت رو گرفتم، نمی‌دونستم دلیلش چیه… گفتن واسه خاطر اینکه زندگی رو بشناسم… من فکر می‌کردم یه آدم بی‌آزار و خوبم که همه دوستم دارن… اما حالا… آدمای اطرافمو شناختم… خودمو، ضعفامو شناختم… منم خوب نبودم… خوبی کردن، تعریف درست و روشنی نداره… کارایی که من با شیما کردم، از دید خودم خوبی بود، ولی از دید دیگران چی؟

نگاه می‌کند. با سر انگشت، پوست نرم شدهٔ دستش را نوازش می‌دهد و بعد لب‌هایی را که پوسته‌پوسته نیستند. اخم می‌کند و به نقطه‌ای خیره می‌شود. همان‌طور کز کرده و زانو به بغل گرفته، نگاهش

– می‌دونی چرا مخ سپهر رو زدم با هم کافه بزنیم؟ چون گذشته برام هیچ‌وقت نگذشت… خودمو توی کافه حبس کردم تا هیچ‌وقت یادم نره کجا، وقتی باید مهم‌ترین پردهٔ زندگیمو کارگردانی می‌کردم، گند زدم.


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

مجموعه باور نکردنی از عکس‌های تاریخی که توسط عکاسان آنها امضا و حاشیه‌نویسی شده

عکس بالا عکس اتاق موقعیت اضطراری است که توسط جو بایدن امضا شده است . لحظات پرتنش عملیات نپتون نیزه را نشان می‌دهد که نیرو‌های دریایی ایالات متحده به محوطه اسامه بن لادن یورش بردند. امضا کرد: ایمان را حفظ کن!مجموعه‌ای از عکس‌هایی که…

عکس‌هایی از طراحی‌های داخلی و خارجی بسیار زیبا و بی‌نظیر

طراحی‌های داخلی و خارجی هم این روزها بسیار تکراری شده‌اند و فاکتورهایی مانند هزینه مواد، هزینه طراح و تخیل او و انتظارات سطح پایین کارفرماها از نظر کاربرد یا زیبایی‌شناسی آنها باعث می‌شوند که شاهد طراحی‌های تقریبا همسان در مجموع باشیم.…

خاطره‌بازی‌ با هم‌خوابگاهی‌ها و هم‌خانه‌های کثیف زمان دانشجویی!

الان را نمی‌دانم، اما داشتیم هم‌خوابگاه‌هایی و هم‌اتاقی‌هایی که نظم و بهداشت برایشان اولویت نبود. شاید یک جور لج و لجبازی برای نامرتب بودن و نشان دادن بی‌حالی و غم فلسفی هم در کار بود.ظرف‌های نشسته که دست کم مواد غذایی داخلشان تخلیه…

۱۰ واقعیت جذاب درباره جی رابرت اوپنهایمر -پدر بمب اتمی و سوژه فیلم جدید کریستوفر نولان

جولیوس رابرت اوپنهایمر بیشتر به عنوان فیزیکدانی شناخته می‌شود که به ساخت اولین بمب اتمی کمک کرد. اما سنگ‌ها و کانی‌ها عشق اول او بودند و او همچنین شاعرمسلک بود.اوپنهایمر آزمایشگاهی را رهبری کرد که اولین بمب اتمی را ساخت و با موفقیت…

چگونه با بدشانسی کنار بیاییم + گالری عکس از انواع بدشانسی‌ها!

کنار آمدن با بدشانسی یا شرایط ناگوار می‌تواند چالش برانگیز باشد، اما چندین استراتژی وجود دارد که می‌تواند به ما برای کنار آمدن با این شرایط کمک کند:احساسات بعد رخداد را بپذیرید: طبیعی است که هنگام مواجهه با بدشانسی احساس ناامیدی،…

بوئینگ ۷۳۷ بازنشسته به ویلایی لوکس در «بالی» تبدیل شد

یک بوئینگ ۷۳۷ بازنشسته که بر روی صخره‌ای در بالی قرار گرفته، به ویلایی لوکس تبدیل شده است. شرکت Hanging Gardens قرار است در‌ آوریل این ویلا را افتتاح کند. ایده این کار زاییده فکر کارآفرینی به نام فلیکس دنیم است. دنیم در حال حاضر هتل‌های…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / کلینیک زیبایی دکتر محمد خادمی /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.