کتاب پیشبینیهای سیاسی؛ کاربرد نظریهی بازیها در تحلیل سیاسی |خلاصه و معرفی| بروس بوئنو دی میسکیتا
چرا رهبران خودکامه و ددمنش که فلاکت و بدبختی برای مردم خود میآورند، میتوانند برای سالها در قدرت بمانند و پس از کنار رفتن از مسند قدرت نیز با ثروت بیحدی که اندوختهاند در خوشآبوهواترین مناطق جهان باقی عمر خود را در آسایش کامل بگذرانند و در نهایت هم در رختخواب و با آرامش بمیرند؟
بروس بوئنو دمسکیتا در این کتاب ابتدا چند کشور را مثال میزند که حاکمان آنها از روش ظلم و زور برای بقای خود استفاده میکردند و میکنند. چه ظلم بر مردم سرزمین خود و چه بر مردم بی گناه سرزمینهای اشغالیشان و با این ظلم سالها دوام آوردهاند و در مقابل از کسانی میگوید که قصد اصلاحات و نیات خیرخواهانه برای ملت خود داشتهاند و بیش از چندسالی دوام نیاوردهاند.
دمسکیتا در کتابش میگوید حقیقت این است که نه خودکامگان بالفطره اهریمن بودهاند و نه مصلحان قدیس و فرشته و هر دو گروه برای این که مدت بیشتری در قدرت باشند، کارهای درستی کردهاند. حاکم مستبد تنها به عده قلیلی سرمایهدار و حامی توجه دارد و به خواسته آنها عمل میکند تا قدرتش باقی بماند و دموکرات باید به فکر رفاه مردمش باشد چراکه اگر مردم احساس کنند رقیبش اندکی بهتر است از او دست خواهند کشید.
نویسنده در این کتاب ادعا دارد بر اساس فرضی که مطرح شد، میتوان اقدامات و رفتارهای سیاسی و اجتماعی دیگران را پیشبینی کرد، میتوان آینده را پیشبینی کرد و از آن مهمتر میتوان با آرایش و چینش دقیق مشوقها، انگیزهها و دستکاری آنها و با در نظر گرفتن مجموعه وسیعی از متغیرها و عناصر تأثیرگذار، آینده را به طور خارقالعادهای مهندسی کرد.
او در این کتاب بر اساس یک سری اصول علمی ریاضی و مطالعاتی که داشته، نظریه موسوم به «بازیها» را برای پیشبینی مسایل سیاسی پیشنهاد کرده است و در این کتاب سعی میکند شما را نیز متقاعد کند که نظریهٔ «بازیها» خارقالعاده است. او این کار را نهفقط با برجستهسازی راه و روشی که در اجرای این نظریه به کار میگیرد، بلکه با پیشبینیهایی که از تعدادی از تحولات بسیار کلان آینده انجام میدهد به شما ثابت میکند و قول میدهد که شما را متعجب خواهد کرد.
دمسکیتا ادعا میکند با بهکارگیری نظریهٔ بازیها نهتنها میتوانیم به آینده نگاه دقیقتری بیندازیم، بلکه میتوانیم آینده را طوری مهندسی کنیم که نتایج مطلوبتر و پرثمرتری داشته باشد.
او در این کتاب راههایی را به تصویر میکشد که نشان میدهد چگونه میتوان با بهکارگیری علم ریاضیات و با قدرت بینظیر «نظریهٔ بازیها» رفتار و انتخابهای مردم را پیشبینی کرد و آینده بهتری ساخت.
کتاب پیشبینیهای سیاسی؛ کاربرد نظریهی بازیها در تحلیل سیاسی و مذاکرات بینالمللی
نویسنده: بروس بوئنو دی میسکیتا
مترجم: محسن عسکری جهقی
نشر ثالث
اگر به این بیندیشیم که انسانها همواره به دنبال منافع شخصیاند بسیار کمتر از زمانی آسیب میبینیم که بخواهیم دائماً و به غلط به خیرخواهی و نیت خیر دیگران باور داشته باشیم و روند زندگی خود را بر آن مبنا قرار دهیم
همه ما در هر جایی که مشغول به کاریم، حالا چه رئیسجمهور چه پادشاه چه در هر شغل دیگری که فعالیت میکنیم، میخواهیم موقعیت و جایگاه و شغل خود را حفظ کنیم. همه ما دوست داریم پول به دست آوریم و ثروتمند شویم. همه ما دوست داریم افراد بانفوذی باشیم و در تمام این احوالات همواره و در وهله اول به نفع شخصی خود میاندیشیم. حتا قبل از آنکه افکار و اندیشههای بسیار مترقیانهای چون منافع ملی یا سعادت همگانی در ذهن ما بدرخشد، به نفع فردی خود میاندیشیم.
تنها افرادی را میتوان از دایره عقل و منطق نظریهٔ بازیها کنار گذاشت که یا نوزادند، طفلند یا بیماری شیزوفرنی دارند و بر خلاف منافع خود عمل میکنند. بچهها به ویژه کودکان دو ساله و بیماران شیزوفرنی به گونهای رفتار میکنند که گویی منافع آنها دقیقه به دقیقه تغییر میکند.
در واقع با بهکارگیری نظریهٔ بازیها ما نهتنها میتوانیم به آینده نگاه دقیقتری بیندازیم، بلکه از آن مهمتر میتوانیم آینده را طوری مهندسی کنیم که نتایج مطلوبتر و پرثمرتری به همراه داشته باشد. البته این امر بسیار مهمتر و سودمندتر از آن است که محقق تنها به پیشبینی مسائل حال و آینده بپردازد.
در طول تاریخ خاورمیانه که مسلمانان به طور عمده بر این منطقه حاکم بودهاند تا تقریباً آغاز جنگ جهانی دوم یهودیان بهترین و امنترین زندگی را در میان مسلمانان تجربه کردهاند و چنین تجربهای را در سایر نقاط جهان نداشتهاند. زمانی که موروها (مسلمانان اسپانیا) قدرت را در اسپانیا به دست گرفتند یهودیان از تساهل و تسامح رهبران مسلمان آن دیار بسیار بهره بردند
برای پیشبینی و مهندسی آینده باید به درستی دریابیم چه مواقعی دیگران به احتمال زیاد دارند دروغ میگویند و چه زمانی واقعیت را با ما در میان میگذارند. در مهندسی نتایج مطلوب وظیفه ما یافتن انگیزههایی است که مردم را به راستگویی وا میدارد یا از زاویهای دیگر یافتن انگیزههایی است که بتوانیم دیگران را متقاعد کنیم دروغهای ما را باور کنند. یکی از راههایی که باعث میشود دیگران مجبور به راستگویی شوند آن است که هزینه دروغگویی مکرر را بسیار بالا ببریم.
این معیار در بارهٔ تروریستهای انتحاری امروزی نیز صادق است. آنها دیوانه یا مجنون نیستند، بلکه انسانهایی بسیار مصمم، حسابگر و عبوسند که در صدد یافتن راههاییاند تا از آن طریق توجه مردم را به دشمنان واقعی یا دشمنانی که آنها میپندارند دشمنان واقعیاند، جلب کنند. اگر آنها را صرفاً با اتهام جنون یا دیوانگی قضاوت کنیم نکته اصلی را مغفول گذاشتهایم و برای مهار و کاهش تهدیدات آنها تصمیمات بسیار اشتباه و مرگباری میگیریم. وقتی نمیتوانیم اهداف و منافع دیگران را در کاری که انجام میدهند درک کنیم آنها را مجنون میخوانیم، اما از اینکه آنها را با چوب دیوانگی بنوازیم چیزی عایدمان نمیشود و هیچ کمکی به ما نمیکند. بهتر است به این توجه کنیم که آنها چه میکنند، زیرا در آن صورت به احتمال قوی میتوانیم رفتار و اقداماتشان را تغییر دهیم یا از اثر آن بکاهیم، گیریم قادر نیستیم نظر آنها را نسبت به کاری که میکنند تغییر دهیم.
از آنجا که هر بازیکنی که به نحوی از انحا در رویدادی گرفتار میآید تنها به فکر حفظ منافع و مطالبات خویش است، بنابراین رفتارها و اولویتهای آنها را میتوان با درصد بسیار بالایی پیشبینی کرد. تکتک آن افراد به گونهای عمل میکنند که نتیجه نهایی تا حد ممکن به خواستهها، منافع و مطالبات آنها نزدیک باشد.
انتخابهای منطقی ما نهتنها بیانگر تفکرات و خطرپذیریاند، بلکه همواره در کش و قوس محاسبه و هزینه_ فایدهاند و این مسئله را نیز به خوبی نمایان میسازند.
اگر به این بیندیشیم که انسانها همواره به دنبال منافع شخصیاند بسیار کمتر از زمانی آسیب میبینیم که بخواهیم دائماً و به غلط به خیرخواهی و نیت خیر دیگران باور داشته باشیم و روند زندگی خود را بر آن مبنا قرار دهیم (مگر آنکه افراد با رفتار و کردار خود خلاف آن را ثابت کنند). اگر کسی به این گفته حکیمانه دونالد ریگان عمل کند که میگفت «اعتماد کن، اما دقت کن» کمتر ضرر میکند و کمتر در مکافات اقدام و تصمیمات شخصی خود آسیب میبیند.
رهبر دموکرات زمانی از قدرت بیرون میافتد که مردم احساس کنند رقیب او کمی بهتر است و میتواند منافع بیشتری برای آنها به ارمغان آورد.
برای آنکه بتوانیم به بهترین نحو بفهمیم به احتمال قوی مردم چه واکنشی نشان میدهند باید در وهله اول دریابیم آنها چه درکی از موقعیت خود دارند و قصد دارند از دل آن موقعیت به چه نتیجهای برسند. چنانچه بتوان به دقت از خواستهها، مطالبات و باور دیگران درک درستی حاصل کرد، هرکس قادر خواهد بود با دقت بالایی پیشبینی کند تکتک «دیگران» چه واکنشی از خود نشان خواهند داد. بنابراین اگر شما بتوانید پیشبینی کنید هرکس چه واکنشی نشان میدهد قدر مسلم میتوانید پیشبینی کنید اگر باور و درک آنها را نسبت به موقعیتی که دارند تغییر دهید رفتار آنها چه تغییری خواهد کرد.
رهبران اقتدارگرا در عمل و کمابیش برای حفظ قدرت خود تنها به بخش کوچکی از جامعه نظیر جمعی از ژنرالهای ارتش، مدیران عالیرتبه و همینطور فامیل و وابستگان خود متکیاند تا از حضور آنها در قدرت حمایت کنند. از آنجا که رهبران اقتدارگرا برای ماندن در قدرت تنها به حمایت جمع کوچکی از افراد جامعه محتاجند به راحتی و گشادهدستی میتوانند به آنها باج دهند و در مقابل نیز آن جمع کوچک به واسطه مزایا و ثروتی که از این طریق به دست میآورند هیچگاه حاضر نمیشوند رهبر اقتدارگرای آنها از حکومت خلع شود زیرا در آن صورت آنها نیز از آن مزایا محروم میشوند. آنها هر کار از دستشان برآید انجام میدهند تا رئیس همچنان در قدرت بماند. به همین جهت شهروندان را به شدیدترین وجه ممکن سرکوب، مطبوعات آزاد را ساکت و معترضان را به شدت تنبیه میکنند.
این راهبرد به ما نشان میداد باید دست از تهدید کیم جونگ ایل برداشت و در عوض راهی یافت که ضمن تأمین خواسته کیم جونگ ایل با منافع جامعه جهانی سازگار باشد. با اندیشیدن در بارهٔ منافع کیم جونگ ایل و همینطور غور کردن در منافع سایرین مشخص شد هر نوع سازش و مصالحه سازنده میان کره شمالی و شش کشور جهان مستلزم آن است جامعه جهانی مطمئن باشد مادام که کاری نکند قدرت سیاسی و نشستن کیم جونگ ایل بر مصدر قدرت به خطر افتد، او نیز دست به اقدامی نخواهد زد که به دنبال آن صلح و امنیت جهانی به خطر افتد. این امر در عمل به این معنا بود که ایالات متحد آمریکا به طور مستقیم یا از طریق یک کشور سوم باید ضمانت میداد. یک ضمانت واقعی، که به کره شمالی حمله نظامی نخواهد کرد و در آنِ واحد باید تضمین میداد تا جریان نقل و انتقال پول به این کشور تا حدی تسهیل شود. امری که بعدها از آن تحت عنوان کمکهای خارجی یاد شد. به این ترتیب کیم جونگ ایل میتوانست حامیان داخلی خود را مطمئن کند که از مواهب و برکات این دستاوردها به طور شخصی و مخفیانه برخوردار میشوند. پولهایی که از این طریق به عنوان پاداش به حسابهای مخفی حامیان صاحب نفوذ کیم جونگ ایل میرفت وفاداری آنها به رهبر سیاسیشان را به همراه داشت و کیم جونگ ایل با این کار میتوانست وفاداری و حمایت آنها را بخرد.
زلزله ۶.۷ ریشتری بم در ایران که بیستوسوم دسامبر ۲۰۰۶ روی داد به طور یقین خارج از اراده هر کسی بود. بیستوشش هزار نفر در این زلزله در عرض چند دقیقه جان خود را از دست دادند و این رقم بیست درصد جمعیت صدوچهل هزار نفری این شهر بود. جالب آنکه درست روز قبل از آن، یک زلزله به قدرت ۶.۵ ریشتر شهر کامبریا در جنوب کالیفرنیا را لرزاند و از جمعیت دویستوپنجاه هزار نفری کامبریا تنها سه نفر جان خود را از دست دادند. زلزله لوماپریتا در سال ۱۹۸۹ شصتوهشت نفر از اهالی لوکلند_ سانفرانسیسکو را کشت. منطقهای که بیش از پنج میلیون نفر جمعیت از سراسر جهان را در خود جای داده است. قدرت زلزله سال ۱۹۸۹ تقریباً برابر زلزله بم در ایران بود با این حال تنها کسر بسیار ناچیزی از جمعیت منطقه را به کشتن داد. هرچند همان نیز بسیار دردناک است. اما در بم تلفات انسانی سرسامآور بود. آیا تفاوت فاحش در میزان کشتهشدگان زلزله بم و کالیفرنیا یک اتفاق تصادفی است؟ آیا یک اتفاق اجتنابناپذیر است و تاریخ الزاماً باید از آن مسیر گذر میکرده است؟ یا میتوان آن را نتیجه تصمیمات راهبردی دانست که به موقع اخذ نشده است.
تنها چیزی که من را از سایر استادان بنام و پرآوازه متمایز میکند درسی بود که از آن لحظه طلایی و تصمیم جسورانه گرفتم: سیاست قابل پیشبینی است. برای انجام این کار به تنها چیزی که نیاز است یک ابزار است؛ ابزاری شبیه به مدل ریاضیای که طراحی کردم. این ابزار اطلاعات اولیه و خام را میگیرد و بر اساس این قانون که هرکس کاری را انجام دهد که بیشترین نفع را برای وی داشته باشد اطلاعات اولیه را پردازش میکند و تحلیل قابل دفاعی ارائه میدهد. این تحلیل مشخص میکند هر یک از بازیگران عرصه سیاست با توجه به آمار و اطلاعات اولیه و انتخابهایی که پیش رو دارند به چه اقدامی دست خواهند زد و چرا چنین میکنند.
یک پیشبینی موفق به هیچ روی به ویژگیهای خاص و نبوغ فردی محقق و پژوهشگر نیاز ندارد. نمیتوان قدمزنان به آینده رفت و از روی هوا پیشبینی کرد. برای پیشبینی رویدادهای سیاسی آینده نه نیاز به گرفتن فال قهوه است و نه نیاز است انسان به رمل و اسطرلاب روی آورد. مهمترین کلید پیشبینی موفق به دست آوردن منطق دقیق و حاکم بر آن رویداد است. پیشبینیهای دقیق کاملاً بر پایههای علمی استوارند و هیچ نیازی به شمّ هنری و ماورایی ندارد و یقیناً در این کار به ترفندهای شعبدهبازان هم نیاز نیست. یک پیشبینی دقیق نتیجه و بازتابدهنده یک منطق قوی و مبتنی بر دلایل و مستندات است. تنها راه پیشرفت در این عرصه اتفاقاً راززدایی کردن از دنیای پیرامون بشر است و باید دریابیم انسان چگونه فکر میکند و چگونه تصمیم میگیرد.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که میلیاردها دلار برای آمادگی در جنگها هزینه میشود. با این حال حتا یک دلار هم برای بهبود فرایندهای تصمیمگیری و تصمیمسازی نمیپردازیم تا دریابیم چه زمانی قرار است این همه سلاح و جنگافزار را به کار بگیریم یا اصلاً قرار است جنگی روی دهد تا ما به این همه سلاح محتاج باشیم، چه رسد به اینکه بخواهیم یک دلار صرف بهبود روشها و الگوی مذاکرات موفق کنیم. نتیجه آن میشود که آمریکا در دوردستترین سرزمینهای جهان و کیلومترها آنسوتر از کشور خود با هزاران گرفتاری دست به گریبان است بدون آنکه از خود سؤال کند من اینجا چه میکنم و هیچ درکی از این ندارد که چرا سربازان آمریکایی آنجا هستند. چطور میتوانیم اهداف خود را ارتقا دهیم و از آن بدتر هیچ بینش و درک درستی از موانع و مشکلاتی که سر راهمان قرار دارد، نداریم.