فیلم هانسل و گرتل: شکارچیان جادوگر – خلاصه داستان، نقد و بررسی – Hansel & Gretel: Witch Hunters 2013
نویسنده و کارگردان: تامی ویر کولا
بازیگران: جرمی رنر (هانسل)، جما آرترتون (کرنل)، فمکه جانسون (موریل)، پیلا ویتالا (مینا)، درک میرز (ادوارد)، پیتر استورمیر (کلانتر برینگر). ۸۸ دقیقه درجه نمایشی:. R
هانسل، اولین بیمار دیابتی قرون وسطایی!
یاکوب گریم (1863-1875) و ویلهلم گریم (1859-1786)، معروف به برادرانگریم، قصهٔ هانسل و گرتل را در سال ۱۸۱۲ چاپ و منتشر کردند. این قصه، همانند بقیهٔ داستانهای برادرانگریم از حکایتهای مردمی (قصههای فولکلوریک) اقتباس و جمعآوری شده است. هانسل و گرتل که خواهر و برادرند، روزی از خانه دور میشوند تا در جنگل به جستجوی توت فرنگی بروند، آنها به قصر عجیبی میرسند که از شیرینی و شکلات ساخته شده. آنها نمیدانند که این قصر اقامتگاه ((نان گردویی)) است؛ ساحرهای که کودکان را به طمع شیرینیها به قصر میکشاند و سپس آنها را در تنوری جادویی میسوزاند تا به شکل مجسمههای کوچکی از نان گردویی در آیند. هانسل و گرتل هم فاصلهٔ چندانی تا سوزانده شدن ندارند اما آنها از یک لحظه غفلت ساحره استفاده میکنند و خود او را به داخل تنور میاندازند که نتیجهاش انفجار قصر و باقی قضایاست…
در سالهای اخیر، سینمای آمریکا به ساختن فیلمهایی از روی قصههای فولکلوریک با یک رویکرد تجدیدنظرطلبانهٔ افراطی رو آورده است که از جملهٔ آنها میتوان به شنل قرمزی و ون هلسینگ اشاره کرد. این تجربهها ناموفق بودهاند. هانسل و گرتل: شکارچیان جادوگر هم در ردهٔ همین فیلمهای شکست خورده قرار میگیرد فیلم به ویژه در پانزده دقیقهٔ آغازیناش نشانههایی از ابداع و خلاقیت را آشکار میکند. برای مثال، تبدیل کردن هانسل بزرگسال به یک بیمار دیابتی ایدهٔ جذاب و بامزهای است.
این اولین کاراکتر قرون وسطایی مبتلا به بیماری قند است، هانسل نوعی آمپول قرون وسطایی هم دارد که با آن انسولین به بدناش تزریق میکند. ایدهٔ چسباندن پوسترهای بچههای گمشده بر روی بطریهای حاوی شیر نیز بامزه است. اما خلاقیتهای تامی ویرکولا، کارگردان و نویسنده فیلم، در همین جا خاتمه مییابد و فیلم پس از پشت سر گذاشتن پانزده دقیقهٔ نویدبخش آغازیناش، در یک مسیر کلیشهای و فرمولی قرار میگیرد. اما قصهٔ فیلم: ومواجههٔ وحشتناکشان با ساحرهٔ نان گردویی، حالا به مرد و زن جوانی تبدیل هانسل (جرمی رنر) و گرتل (جما آرترتون) پس از پشت سر گذاشتن دوران سخت کودکی دستمایهای برای حرفهای تازهشان کردهاند: شکار جادوگران تحت تعقیب و گرفتن جایزهٔ شدهاند.
این برادر و خواهر، آسیبهای روحی و روانی دوران کودکیشان را حالا تبدیل به نابودی آنها. در ادامهٔ ماجرا، هانسل و گرتل فراخوانده میشوند تا به موضوع ناپدیدشدن بچهها در جنگل اطراف یک روستای جنگلی رسیدگی کنند. آنها پس از ورود به روستا صانع از شکار یک ساحرهٔ جادوگر میشوند و همین باعث میشود که آنها با کلانتر روستا (پیتر استورمیر) درگیری پیدا بکنند. به زودی معلوم میشود که ساحرهٔ مورد اشاره یک ((جادوگر سفید)) (پیلا ویتالا) است، همزمان سروکلهٔ یک جادوگر بدذات (فمکه جانسون) از جنگلهای اطراف پیدا میشود. این زن جادوگر که زمانی فوق العاده زیباست و زمانی فوق العاده زشت و کریه، اهالی روستا را حسابی میترساند. هانسل و گرتل که مجهز به سلاحهای اتوماتیک، منتهی از نوع قرون وسطاییاش، هستند با کمک از ((جادوگر سفید)) دست به کار میشوند تا جادوگر بدذات را نابود کنند و…
فیلم پر از سهوهای تاریخی است و دیالوگهای کوچه بازاری امروزیاش هیچ ارتباطی با قرون وسطا ندارد. لازم به یادآوری است که ویل فرل و آدام مککی از جمله تهیهکنندگان فیلم هستند. این به معنای آن است که فیلم هرگز قصد نداشته موضوع خود را چندان جدی بگیرد. فیلمنامه بد نوشته شده و طرح داستانی کم و بیش آشفته است. بازیگران هم نتوانستهاند بهترین تواناییهای بازیگری خود را به نمایش بگذارند. جرمی رنر بازیگر توانمندی است که نامزدی جایزهٔ اسکار را در کارنامهٔ حرفهایاش دارد. بازیهای خوب رنر در دو فیلم گنجهٔ رنج و شهر را از یاد نبردهایم.
متأسفانه هانسل و گرتسل بدترین نقش آفرینی رنر تا این زمان است و کاملا پیداست است که او بازی در این فیلم را صرفا برای پر کردن حسابهای بانکیاش پذیرفته است. جما آرترتون که نقش گرتل را بازی کرده یک بازیگر انگلیسی است که با ایفای نقش تس در یک اقتباس سینمایی از روی اثر معروف تامس هاردی به شهرت رسید. از بین بازیگران فیلم، احتمالا فمکه جانسون از همه جالب توجهتر است. پس از جولیا رابرتز و چارلیز ترون حالا نوبت به فمکه جانسون زیبارو رسیده تا هیولای دروناش را در معرض نمایش عموم بگذارد، در آیندهٔ نزدیک باید منتظر ستارگان دیگری هم بود که در همین مسیر گام بردارند.
فیلم درجهٔ R دارد که به معنای ممنوعیت ورود بچههای زیر سیزده سال به سالنهای سینماست؛ هر چند که مخاطب اصلی فیلم همین قشر سنی است. دلیل اعطای درجهٔ R به فیلم، بدزبانی و ناسزاگویی کاراکترها و نیز خشونت موجود در فیلم است. تامی ویرکولا، کارگردان نروژی فیلم، که ساختن فیلم برف مرگ را در پیشینهٔ حرفهایاش دارد، علاقهٔ زیادی به متلاشی کردن سروکلهٔ آدم بدهای فیلماش دارد. در واقع میتوان گفت که خشونت وجه ممیزهٔ این اقتباس شکست خورده از قصای فولکلوریک هانسل و گرتل است.
فیلم هانسل و گرتل دو سال پیش آمادهٔ نمایش عمومی بود اما کمپانی پارامونت به دلیل ضعفهای بنیادین فیلم ترجیح داد در اکران عمومی آن تعلل کند تا اینکه سرانجام تصمیم گرفته شد فیلم در ماه ژانویه، که شرکتهای فیلمسازی محصولات تهانباری و ضعیف خود را در آن اکران میکنند، به روی پرده فرستاده شود.