فیلم پادشاهی – نقد، تحلیل و خلاصه داستان – The Kingdom 2007
کارگردان: پیتر برگ. بازیگران: جیمی فاکس، کریس کوپر، جنیفر گارنر، جیسون باتمن و علی سلیمان. 111 دقیقه.
روابط میان پادشاهی عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا پیچیدهتر از آن است که یک فیلم سینمایی هالیوودی در حد و اندازهٔ پادشاهی قادر به بررسی یا حتی طرح موضوع آن باشد. مسایل این چنینی بیشتر مناسب طرح در کتابها هستند.
فیلم پادشاهی با یک سکانس خوب تدوین شدهٔ جذاب شروع میشود. این سکانس دربردارندهٔ تاریخچهٔ هفتاد و چند سالهٔ کشور عربستان سعودی از اواسط دههٔ 1930 (مصادف با کشف نفت در زیر صحاری خشک این کشور) تا 11 سپتامبر 2001 (حملهٔ 15 تروریست عرب به نیویورک و واشنگتن) است. سپس زنان و مردان و کودکانی را میبینیم که در یک فضای باز مشغول تفریح و شادمانی هستند. این افراد همه آمریکاییاند و این صحنه میتواند در هر جایی از آمریکا اتفاق بیفتد. اما اینجا، ریاض است؛ پایتخت عربستان سعودی. این افراد، آمریکاییانی هستند که در صنعت نفت عربستان سعودی کار میکنند. آنها به اتفاق خانوادههایشان در این محیط به ظاهر امن و حفاظت شده مشغول تفریح هستند اما این آرامش عمر کوتاهی دارد. تروریستهای عرب تصمیم گرفتهاند که با کشتن این آمریکاییها توجه مردم جهان را معطوف خود کنند.
تروریستها در حالی که لباس نیروهای پلیس را به تن دارند وارد محوطه شده، خود را و همهٔ آمریکاییها را منفجر میکنند. بر اثر این انفجار بیش از یکصد نفر کشته میشوند که دو نفر آنها نیز از ماموران FBA هستند. دولت آمریکا در واشنگتن به شدت واکنش نشان میدهد. رونالد فلوری (جیمی فاکس) که از ماموران امنیتی زبدهٔ آمریکاست بلافاصله یک گروه بازرسی و تحقیق تشکیل میدهد تا در محل وقوع حادثه سرنخها را بیابند. اعضای این گروه عبارتند از: ژانت میز (جنیفر گارنر) آسیب شناس، آدام لویت (جیسون باتمن) متخصص کامپیوتر و گرانت اسکایز (کریس کوپر) متخصص مواد منفجره. دولت عربستان سعودی تمایلی به پذیرش متخصصان آمریکایی ندارد و مایل است که قضیه را به تنهایی حل کند. اما نهایتاً این دولت مجبور به پذیرش آمریکاییها میشود. رونالد و یاراناش به سوی کشور پادشاهی عربستان پرواز میکنند. آنها در بدو ورود به مشکلات تازهای مواجه میشوند.
سرهنگ القاضی (اشرف برهام)، مقام بلند مرتبهٔ پلیس سعودی مایل است که آمریکاییها زیر نظر او کار کنند. سعودیها تمایلی به کشف حقایق ندارند. آنها دوست دارند که موضوع هر چه سریعتر خاتمه یافته تلقی شود. در همین حال تروریستها تصمیم میگیرند که به این آمریکاییهای تازه وارد حمله کرده و آنها را از بین ببرند … فیلم پادشاهی گام و ضرباهنگ یکدستی ندارد. قسمتهای آغازین و پایانی فیلم بسیار تند و پرشتاب (با فیلمبرداری روی دست و تدوین سریع) و قسمتهای میانیاش بسیار کُند و آرام است. البته تنش در تمامی قسمتهای فیلم، حتی در قسمتهای به ظاهر آرام آن، جاری و ساری است. با این حال سی دقیقهٔ پایانی فیلم، تماماً اکشن و پر حادثه است. از این حیث نمیتوان فیلم پادشاهی را همطراز سیریانا قلمداد کرد.
سیریانا یک فیلم سیاسی بود که اکشن در آن نقش مسلطی نداشت اما در پادشاهی اکشن جایگاه مهمی دارد. مشکل اصلی من با فیلم طرز نگرش آن به مسایل سیاسی روز است. این نگرش خیلی ساده انگارانه و تک بُعدی است؛ هر چند که ظاهر معقول و قانع کنندهای دارد. فیلم با ترس تماشاگر غربی از حملات تروریستی آتی «بازی» میکند و این یکی از عوامل «جذابیت» فیلم است. بازیگران فیلم با وجودی که در ابتدا نامناسب نقشهایشان به نظر میرسند اما در کار خود موفق هستند. جیمی فاکس و کریس کوپر، هر دو از برندگان جوایز اسکار به شمار میروند و کار خود را خوب بلدند.
پادشاهی فیلم چندان ارزشمندی نیست. این فیلم با قطبی کردن خوب و بد، تماشاگر را به سوی مسیرهای از پیش تعیین شده سوق میدهد. اما به نظر من چیزها نه مطلقاً سفید است نه مطلقاً سیاه، بلکه خاکستری است. تا نظر شما چه باشد؟