فیلم همه چیز درباره مادرم – خلاصه و معرفی و نقد – All About My Mother

اسپانیا و فرانسه (اوگوستین آلمودوار). کوف: پدرو آلمودووار. فب: أفونسو بئاتو. مو: البرتو ایگلسیاس. ب: سسیلیا رات، ماریزا پاردس، پنه لوپه کروس، آنتونیا سان خوان، کاندلا پنیا، الوی آسورین و روسا ماریا ساردا، رنگی، ۱۰۶ دقیقه.


خلاصه کوتاه:

«مانوئلا» (رات)، مادر مطلقه‌ای است که پسرش، «استبان» (آسورین) را تا دوران بلوغ به تنهایی بزرگ کرده و به شدت از لحاظ احساسی به او وابسته است. یک شب، «مانوئلا» و «استبان» به دیدن اجرایی از نمایش‌نامه “تراموایی به نام هوس” می‌روند؛ پس از پایان نمایش، «استبان» که دویده تا امضایی از «اوما روخو» (پاردس) – بازیگر نقش «بلانش» – بگیرد، به اتوموبیلی در حال حرکت برخورد می‌کند و کشته می‌شود.

مانوئلا، که زندگی‌اش زیرورو شده، به امید یافتن شوهر سابقش (و پدر «استبان)، به بارسلون می‌رود و دوباره با دوست قدیمی‌اش «لاآگرادو» (سان خوآن) رابطه برقرار می‌کند و از طریق او با «خواهر روسا» (کروس)، راهبه‌ای مهربان آشنا می‌شود که با مادری بدقلق‌تر (ساردا) باید کنار بیاید. درحالی‌که «مانوئلا» دنبال کار می‌گردد، با اوما روخوا دوست می‌شود. «اوما» نیز از طرف دیگر، با مشکلات خاص خودش دست به گریبان است…


خلاصه از ویکی پدیا

داستان فیلم درباره مانوئلا، یک پرستار آرژانتینی است که بر پیوند اعضای اهدایی در بیمارستان رامون ای کاخال در مادرید نظارت می‌کند و مادری مجرد به استبان، نوجوانی که می‌خواهد نویسنده شود، می‌پردازد.

در هفدهمین سالگرد تولدش، استبان در حالی که در تعقیب هنرپیشه هوما روخو برای امضای خود پس از اجرای تراموا به نام هوس، که در آن او بلانش دوبوآ را به تصویر می‌کشد، با ماشینی برخورد می‌کند و کشته می‌شود. مانوئلا باید با همکارانش در محل کار موافقت کند که قلب پسرش به مردی در کورونیا پیوند‌زده شود. مانوئلا پس از سفر به دنبال دل پسرش، کار خود را ر‌ها می‌کند و به بارسلونا می‌رود، جایی که امیدوار است مادر پسرش، لولا، یک زن تراجنسیتی را بیابد که مانوئلا از پسرش مخفی نگه داشته است، همانطور که هرگز به لولا نگفت که پسری دارند. .

در بارسلونا، مانوئلا با دوست قدیمی خود آگرادو، یک تراجنسیتی گرم و شوخ، کارگر جنسی دوباره ملاقات می‌کند. او همچنین با چندین دوست جدید آشنا می‌شود و عمیقاً با آن‌ها درگیر می‌شود: رزا، راهبه‌ای جوان که در پناهگاهی برای کارگران جنسی کار می‌کند که خشونت را تجربه کرده‌اند، اما از لولا باردار است و HIV مثبت است. هوما روخو، بازیگری که پسرش آن را تحسین کرده بود. و نینا کروز معتاد به مواد مخدر، همبازی و عاشق هما. زندگی او با زندگی آن‌ها آمیخته می‌شود زیرا او از رزا در دوران بارداری خود مراقبت می‌کند و برای هوما به عنوان دستیار شخصی او کار می‌کند و حتی در نمایشنامه به عنوان یک دانش‌آموز اضطراری برای نینا در یکی از بحران‌های سوءمصرف مواد مخدر بازی می‌کند.

در راه رفتن به بیمارستان، رزا از تاکسی می‌خواهد که در پارکی توقف کند و سگ پدرش، ساپیک، و سپس پدرش را که از آلزایمر رنج می‌برد، می‌بیند. او رزا را نمی‌شناسد و سن و قد او را می‌پرسد، اما ساپیک رزا را می‌شناسد. رزا با به دنیا آوردن پسرش می‌میرد و لولا و مانوئلا در نهایت در مراسم تشییع جنازه رزا به هم می‌رسند. لولا (که نام مرده‌اش استبان است) که در حال مرگ بر اثر ایدز است، از این می‌گوید که چگونه همیشه پسری می‌خواست و مانوئلا از استبان خودش و نحوه مرگ او در تصادف می‌گوید. سپس مانوئلا استبان، فرزند رزا را به فرزندی قبول می‌کند و با او در خانه والدین رزا می‌ماند. پدر نمی‌فهمد مانوئلا کیست و مادر رزا می‌گوید این آشپز جدید است که با پسرش در آنجا زندگی می‌کند. سپس پدر رزا از مانوئلا سن و قد او را می‌پرسد.

مانوئلا استبان (پسر رزا) را به لولا معرفی می‌کند و عکسی از استبان خودشان به او می‌دهد. مادر رزا آن‌ها را از خیابان می‌بیند و سپس با مانوئلا مواجه می‌شود که اجازه می‌دهد غریبه‌ها بچه را ببینند. مانوئلا به او می‌گوید که لولا مادر استبان است. مادر رزا متعجب می‌شود و می‌گوید: این هیولایی است که دخترم را کشت؟ !

مانوئلا با استبان به مادرید می‌گریزد. او دیگر نمی‌تواند در خانه رزا زندگی کند، زیرا مادربزرگ می‌ترسد که از نوزاد مبتلا به HIV شود. او نامه‌ای به هوما و آگرادو می‌نویسد و می‌گوید که می‌رود و بار دیگر از خداحافظی نکردن مانند سال‌های قبل متأسف است. دو سال بعد، مانوئلا با استبان به یک همایش ایدز برمی‌گردد و به هوما و آگرادو، که اکنون یک نمایش صحنه را با هم اجرا می‌کنند، می‌گوید که استبان با عاری از HIV معجزه کرده است. او سپس می‌گوید که برمی گردد تا پیش پدربزرگ و مادربزرگ استبان بماند. وقتی مانوئلا از هوما در مورد نینا می‌پرسد، هوما مالیخولیا می‌شود و می‌رود. آگرادو به مانوئلا می‌گوید که نینا به شهر خود بازگشت، ازدواج کرد و صاحب یک پسر چاق و زشت شد. سپس هوما قبل از خروج از رختکن برای اجرای برنامه، برای مدت کوتاهی به گفتگو می‌پیوندد.


نقد و بررسی

پیدا کردن تفاوت بین ملودرام‌های احساساتی و واقعی با فیلم‌های دروغین و اشک‌انگیز چندان دشوار نیست. برای تمیز این دو نوع فیلم دو مشخصه اصلی داریم شخصیت‌های باورپذیر و فیلم‌نامه هوشمندانه. آثاری مثل همه‌چیز درباره مادرم این دو ویژگی را با قدرت تمام عرضه می‌کند. خط روایی فیلم بدیع است و شخصیت‌های تازه و تأثیرگذار فیلم مسیرهای غیر منتظره‌ای را طی می‌کنند که تجربه تماشای فیلم را لذت بخش می‌کند. فیلم حکایت زنان و مادران درگیر وظایف مادرانه و زنانه است و شخصیت‌های مرد کاملا حاشیه‌ای هستند. آلمودووار در این فیلم هم از شخصیت‌های نامتعارف و غریبی که همیشه در آستین دارد، استفاده و این بار بر فردیت و انسانیت آنان تأکید مضاعفی می‌کند. دیدگاه بصری فیلم با بهره‌گیری از رنگ‌های روشن، لباس‌های قرمز، رومیزی‌های زرد و پیراهن‌های نارنجی، جلوه آشنای سینمای آلمودووار است. همه‌چیز درباره مادرم نمایش بلوغ فیلم‌سازی آلمودووار است که نشان می‌دهد ملودرام و نمایش احساسات در سینما هنوز راه‌های تازه و بدیعی برای متأثر کردن تماشاگر چشم و دل سیر و با تجربه این سال هاست. اسکار بهترین فیلم‌نامه اریژینال و بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان با اقتدار به آلمودووار رسید که پیش از آن در عین ناباوری، نخل طلای کن ۱۹۹۹ را از دست داده بود.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]