کتاب حق مادرزاد انسان و طبیعت در دنیای امروز
این کتاب توضیحی شیوا در مورد این است که چرا انسانها به ارتباط با طبیعت نیاز دارند و وقتی که از دنیای طبیعی جدا میشوند چه چیزی از دست میرود.
سلامت و رفاه انسان به طور جدایی ناپذیری با طبیعت پیوند خورده است. ارتباط ما با جهان طبیعی بخشی از میراث بیولوژیکی ماست. در این کتاب جذاب، یک پیشگام در زمینه بیوفیلیا – یعنی مطالعه میل ذاتی انسانها با طبیعت – اولین گزارش کامل از تأثیر قدرتمند طبیعت بر کیفیت زندگی ما را ارائه میدهد.
استیون آر. کِلرت ادعا میکند که ظرفیتهای ما برای فکر کردن، احساس کردن، برقراری ارتباط، ایجاد و یافتن معنا در زندگی همه به رابطه ما با طبیعت بستگی دارد و با این حال، قطع ارتباط و بیگانگی فزاینده ما از دنیای طبیعی نشان میدهد که چقدر نقش مهم آن را در زندگی خود کم ارزش ارزیابی کردهایم.
کلرت با در هم تنیدن یافتههای علمی با تجربیات و دیدگاههای شخصی، چگونگی انسانیت ما را در اساسیترین مفهوم – از جمله سلامت جسمانی، و ظرفیتهای محبت، بیزاری، عقل، کنترل، زیباییشناسی، بهرهکشی، معنویت و ارتباط عمیقاً مشروط به کیفیت ارتباطات ما با دنیای طبیعی به دلیل این وابستگی، نوع بشر در طول تکامل خود نیاز ذاتی به وابستگی به طبیعت را ایجاد کرده است.
اما، مانند بسیاری از معنای انسان بودن، این تمایل ذاتی باید آموخته شود تا کاملاً کاربردی شود. به عبارت دیگر، این حق تولدی است که باید به دست آورد. او بحث میکند که چگونه میتوانیم این تعادل را با استفاده از تغییر در نحوه تربیت فرزندان، آموزش خود، استفاده از زمین و منابع، توسعه طراحی ساختمان و جامعه، عمل به اخلاقیات و انجام زندگی روزمرهمان به طبیعت بازگردانیم. کتاب متحرک کلرت دقیقاً همان چیزی را ارائه میکند که اکنون مورد نیاز است: درک تازه از اینکه انسانیت اساسی ما تا چه حد به بخشی از دنیای طبیعی متکی است.
حق مادرزاد
انسان و طبیعت در دنیای امروز
نویسنده : استیون آر. کِلرت
نشر نو
۳۸۴ صفحه
چه کسی سوسک حمام را زیبا میبیند؟ حدس میزنم فقط قدیسان و رحیمان. بیشتر ما با آمیزهای از اکراه و نفرت به این موجودات مینگریم که البته همین مسأله سوسکها را در نظر ما به موجوداتی مشمئزکننده بدل کرده است. نفرت ما از این موجودات به قدری عمیق و پایدار است که اگر آنها را اتفاقاً در سینک ظرفشویی یا کشوی میز، ببینیم در کشتنشان درنگ و تأمل نمیکنیم. این واکنشهای نفرتآمیز صرفاً به حشرات و عنکبوتیان محدود نمیشود بیشتر ما در برابر موشها و مارها نیز که اغلب موجوداتی موذی شناخته میشوند واکنش مشابهی نشان میدهیم.
اما سوسکهای حمام که به نظر ما نفرت انگیزند از وابستگان نزدیک قاب بالان. اند برخی گونههایشان زیبا و جذاباند مثلاً کفشدوزکها و سوسکهای رز که با رنگهای جذاب و متالیک روشنشان برای ما الهام بخش زیورآلات و جواهرات و دیگر تزئینات ظریف اند. سوسکهای قاب بال فراوانترین گروه جانوری محسوب میشوند که تا کنون حدود چهارصد هزار گونه از آنها معرفی شده است و برآورد میشود که در حدود یک تا دو میلیون یا بیشتر گونهٔ قاب بال روی کره زمین وجود داشته باشد.
این تعداد حدود یک چهارم از کل گونههای جانوری را در برمیگیرد. چنین تعداد شگفتآوری سبب شد که حشرهشناس بریتانیایی قرن نوزدهم. جی. بی. اس. هالدیندر پاسخ به کشیشی بلندپایه که از او در ارتباط با تأثیر مطالعات علمیاش دربارهٔ وجود خدا پرسیده بود بگوید به نظر میرسد که خداوند عشق و علاقه خاصی به سوسکها داشته است.
گذشته از الطاف الهی و شوق خود ما برای شبیه شدن به خالق و خشنودی، او بیشتر افراد اکثریت عمده سوسکها را از نظر زیبایی جذاب نمیدانند و حشرات عنکبوتها و دیگر موجودات خزندهای را که پاهای زیاد دارند یکسان میپندارند. نفرت از بندپایان دلایل پیچیدهای دارد. عجالتاً میتوان گفت که بخشی از این فقدان جذابیت به عجیب و ناشناخته بودن آنها برای انسان و شیوهٔ به کلی متفاوت زندگیشان بر میگردد و فاقد صفاتی هستند که برای انسانها ستودنی است؛ صفاتی همچون احساس، خرد، فردیت آزادی، عمل توجه به انتخابهای اخلاقی به نظر میرسد که این موجودات هیچ وجه تشابهی با ما ندارند موجوداتی میان یک موجود غیر متحرک و بیجان و یک مخلوق دارای حس که در پی آزار ما هستند.
صرف نظر از برخی استثنائات مانند کفشدوزکها خرچنگها و پروانهها که دوستشان داریم این احساس اکراه نسبت به بقیه بندپایان باعث میشود که ما این موجودات را غیر جذاب و نامطلوب ببینیم. دلیل نفرت از بعضی مهرهداران مثل موشهای صحرایی و مارهای زنگی همین تصور چندشآور است در حالی که خویشاوندان این مهرهداران به ظاهر نفرتانگیز سگهای آبی و ایگواناها هستند که از دید ما با نمک و حتی دوست داشتنی تلقی میشوند.
از آنچه گفته شد چه نتیجهای میتوان گرفت؟ آیا میتوان فارغ از قضاوتهای زیبایی شناختی مردم در مورد طبیعت که برخی از آنها بیثبات و غیر عقلانیاند نتیجهگیری کلی متفاوتی داشته باشیم؟ اینکه نفرت و عشق ورزی زیبایی شناختی ما نسبت به سوسکها موشهای صحرایی، پروانهها، سگهای آبی و بسیاری از مخلوقات دیگر را تا حد زیادی میشود پیشبینی کرد و در طول تاریخ و فرهنگ مداوماً وجود داشته اهمیت چندانی ندارد. علاوه بر این چنین قضاوتهای زیباییشناسانهٔ فراگیر و پایدار در مورد بسیاری از ویژگیهای زیست محیطی فاقد حیات نظیر) رنگین کمان، آبشار، گلها کوههای مخروطی طلوع و غروب خورشید یا دشتهای ساوانا نیز وجود داشته است.
این نوشتهها را هم بخوانید