فیلم عجیب تر از قصه – معرفی و نقد و بررسی – Stranger than Fiction 2006
▪ کارگردان؛ مارک فورستر- فیلمنامه نویس؛ زاک هلم – بازیگران؛ ویل فرل، اما تامسن، داستین هافمن، مگی جیلنهال، کویین لطیفه
«عجیب تر از قصه» یک بار دیگر اثبات می کند که پرداخت از سوژه مهمتر است و با پرداخت خوب می توان هر ماجرای عجیب و بی منطقی را هم به نحوی جذاب روایت کرد. فیلمنامه «عجیب تر از قصه» یک جزء منطقی و یک جزء بی منطق دارد که در هم تنیده شده و به همراه یکدیگر پیش می روند. پیرنگ اول، ماجرای تکراری و کلیشه یی مردی است با اخلاق و اعتقادات عجیب و غریب که دل به زنی با خصوصیات کاملاً متضاد می بندد و به این ترتیب در دیدگاه و روش زندگی اش تجدید نظر می کند. فیلمنامه در روایت این داستان هیچ خلاقیت و ایده جدیدی ندارد و همان داستان همیشگی را می گوید که – طبق سنت – به پایان خوش هم می رسد.
اما عامل اصلی موفقیت و جذابیت «عجیب تر از قصه»، پیرنگ دوم و غیرمنطقی فیلمنامه است؛ مردی در سرش صدای یک زن را می شنود که داستان زندگی او را روایت می کند. او بعداً می فهمد که شخصیت اصلی داستان یک نویسنده است و صدایی که می شنود هم صدای نویسنده است که دارد داستان او را می نویسد. اینجا است که فیلمنامه زاک هلم آن چیزی را ارائه می کند که جایزه بهترین فیلمنامه مجمع ملی نقد و نامزد شدن برای جایزه بهترین فیلمنامه مجمع نویسندگان امریکا را نصیبش کرده است.
زاک هلم در اولین فیلمنامه سینمایی اش با نگاهی که به رابطه نویسنده با اثرش و نویسنده با شخصیتش دارد، خواه ناخواه با چارلی کافمن و وودی آلن مقایسه می شود. هر چند دیدگاه او در «عجیب تر از داستان» تفاوت اساسی با شاهکارهای چارلی کافمن دارد، اما اساس تداخل نویسنده با داستان (خالق با مخلوق) یک بار دیگر به نحوی هوشمندانه به کار گرفته شده و جواب هم داده است.
هر چقدر که آشنایی یک ممیز مالیاتی وسواسی با یک آشپز آنارشیست و بعد تحول او در اثر این ارتباط، تکراری است و به جز چند ایده کوچک (مثل خرید گیتار) هیچ چیز جدیدی برای ارائه ندارد، اما ماجرای مواجهه یک نویسنده با اینکه شخصیت اصلی داستانش یک انسان واقعی و زنده است به فیلم سرزندگی می دهد.
در این میان دو ایده فرعی هم داریم که هر دو جذابیت قابل توجهی دارند؛ یک متخصص «رفع گیر نویسندگان» که از طرف ناشر فرستاده می شود (با بازی کویین لطیفه) و پروفسور خل وضعی که نقشش را داستین هافمن ایفا می کند. پروفسور هیلبرت علاوه بر شخصیت بامزه و غریبش، با رویکرد جالبی که در جست وجو برای نویسنده داستان دارد تبدیل به یکی از نقاط قوت فیلمنامه شده است.
مارک فورستر کارگردان هم یک بار دیگر توانسته در اجرا اثری قابل قبول ارائه کند و دوباره خودش را به عنوان یکی از کارگردان های همیشه عالی امروز اثبات کند. فیلم به خوبی بین کمدی و درام تاب می خورد و نمایش تصورات و شمارش های هرولد کریک (ویل فرل)، چه در ایده و چه در اجرا و چه در جلوه های ویژه بسیار خوب از آب درآمده است.
ویل فرل هم این بار در یک نقش جدی، بسیار بهتر از تمام نقش های کمدی قبلی اش است و کاملاً شایستگی جایزه گلدن گلوبی که نامزد دریافتش شد را دارد. اما باز هم درخشان ترین اجرایش را در صحنه های کمدی، مثل شنیدن خبر قریب الوقوع بودن مرگش، ارائه می کند.
«عجیب تر از قصه» نتوانست از نظر موفقیت هنری و جوایزی که گرفته، موفقیت آثار قبلی مارک فورستر مثل «پیدا کردن نورلند» و «مجلس هیولا» را تکرار کند، اما باز هم یکی از بهترین فیلم های سال اخیر و تداوم موفقیت های قبلی کارگردانش است.
این نوشتهها را هم بخوانید