فیلم اشباح اینیشرین – معرفی و بررسی و تحلیل – The Banshees of Inisherin 2022
مکدونا با در بروژ قدرتمندانه به سینما وارد شد و با سه بیلبورد بیرون از ابینگ میزوری مورد توجه محافل و جشنها قرار گرفت. اشباح اینیشرین چهارمین فیلم بلندش، یکی از آثار مهم امسال است.
مکدونا زوج موفق فیلم اولش را برگردانده و به سرزمین مادریاش ایرلند برگشته و البته فضایی را در جزیرهای سرسبز و خیالی ساخته که بیشتر ما را به یاد نمایشنامههایش میاندازد.
داستان دربارهی دو تا رفیق است. پادریک کالین) (فارل یک روز صبح از خواب بیدار میشود و میرود سراغ کولم (برندن) گلیسن رفیق قدیمی پسش میزند و میگوید که همه چیز بین آنها تمام شده و دیگر حرفی بینشان باقی نمانده پادریک که انتظار چنین واکنشی را ندارد خودش را به در و دیوار میزند تا بفهمد ماجرا از چه قرار است. فایده که ندارد ،هیچ واکنش بعدی کولم تندتر است اگر دوباره پیدایت شود هر بار یکی از انگشتان خودم را قطع میکنم و میاندازم جلوی خانهات، تهدید دیوانه وار و در عین حال مسخرهای که اگر با کارهای مک دونا آشنایی داشته باشید میدانید که قرار است به خون و جنون منجر شود و دامن بقیه مردم را هم بگیرد. در اشباح اینیشرین به دنیایی بدوی و مردانه پا میگذارد؛ اینیشرین جایی است که انگار هیچکدام از مردهایش قرار نیست عاقبت به خیر شوند و وقتی خبری از زنان عاقل بالای سرشان نباشد همه چیز به گند کشیده میشود. این بحرانهای مردانه در هر کس به یک شکل نمود پیدا کرده ولی اصل قضیه این است بقیه او را طوری ببینند و به یاد بیاورند که خودش دوست دارد، نه جوری که واقعا به نظر میرسد.
کل فیلم درباره معاشرتهای روزمره بین چند نفر است که معنای زندگیشان را باید از همین مناسبات بی اهمیت بیرون بکشند. تصورش را بکنید؛ بحران فلسفی شخصیتها با سئوالات به ظاهر سادهای شروع میشود که یکی میگوید «چرا نمیخواهی با من دوست باشی؟» و دیگری میپرسد چرا باید به دوستیام با آدم بیخاصیتی مثل تو ادامه بدهم؟ وقتی جواب قانع کنندهای پیدا نمیشود، نوبت به اقدامات دیوانه وار میرسد.
کالین فارل در نقش Pádraic Súilleabháin
برندان گلیسون در نقش کولم دوهرتی
کری کاندون در نقش Siobhán Súilleabháin
بری کیوگان در نقش دومینیک کرنی
گری لیدون در نقش گاردا پیدار کرنی
پت شورت در نقش باجگزار جانجو دیوین
شیلا فلیتون در نقش خانم مک کورمیک
برید نی نیچتین به عنوان خانم پست خانم اوریوردان
جان کنی در نقش گری
آرون موناگان در نقش دکلن
دیوید پیرس به عنوان کشیش
Lasairfhíona Ní Chonaola به عنوان خواننده زن
جان کارتی به عنوان نوازنده قدیمی
کالین فارل و برندان گلیسون در «بانشیهای اینشرین»، تحت سرپرستی نویسندگی و کارگردانی مارتین مکدونا، شیمی و بازی متقابل زیبایی را به نمایش میگذارند.
فیلم اشباح اینیشرین یا بنشیهای اینیشرین ، یک کمدی دلخراش و همچنین پر از خشم است. این فیلم با یک نما زیبا از جزیره ایرلندی شروع میشود، همه چیز سبز زیر آسمان آبی روشن (در این تصویر فقط شبها باران میبارد، که با توجه به الگوهای آب و هوایی واقعی در ایرلند، فیلم را در ژانر دیگری قرار میدهد، ژانر فانتزی! ). موسیقی کارتر بورول زمانهای شگفتانگیز را تداعی میکند، و ما میبینیم که زندگی برای پادریک (فارل) یک دامدار که با خواهرش در کلبهای ساده زندگی میکند و ظاهراً تقریباً هر روز با دوست قدیمیاش کولم (گلیسون) تماس میگیرد، آسان است. پادریک از اینکه به راه بیفتد، در مورد کولم به خواهرش سیوبهان ( کری کاندون ) سخنی میگوید، که به طعنه پاسخ میدهد: “شاید او دیگر تو را دوست نداشته باشد.”
معلوم می شود که این یک پیشگویی سهوی است. چون کولم پادریک را طرد می کند. او معتقد است که کارهای بهتری برای انجام دادن در زمان خود دارد، مانند آهنگسازی. وقتی کولم برای اعتراف به کلیسای جزیره می رود، نشان می دهد که از ناامیدی نیز رنج می برد.
داستان فیلم در سال 1923 می گذرد و چندین بار شخصیت های آن درباره شنیدن صدای اسلحه در سرزمین اصلی نه چندان دور صحبت می کنند. درگیری بین کولم و پادریک به عنوان یک استعاره مفید برای جنگ داخلی ایرلند در آن زمان عمل می کند، اما فیلم زمانی بهترین نتیجه را دارد که آن استعاره را برجسته نکند.
یکی از زیباترین ترفندهای فیلم این است که چگونه مک دونا بیننده را وادار می کند که در اوایل بیشتر با کولم آشنا شود تا با پادریک. یکی احساس میکند: بله، این یک قطع دوستی بیادبانه از طرف کولم است، اما چرا پدریک نمیتواند به آن مرد اجازه دهد؟
احتمالاً کولم برای پادریک بهتر از دومینیک است، پسر پلیس بسیار بیادبی که پدریک را شبیه یک مکالمهگر شهرنشین میکند.
فارل از بهترین بازی های خود را با ابروهای درهم کشیده اش انجام می دهد. گلیسون هم بازی خیره کننده ای دارد که در آن هم پرتو مرگ نهفته است و هم یک معما.
این نوشتهها را هم بخوانید