چگونه هایائو میازاکی هنرمندانه و استادانه، فیلم انیمیشن شهر اشباح را ادبیات داستانی ژاپن اقتباس کرد؟

نوشته: مرضیه شمس الهی و سید نجم الدین امیر شاه کرمی
هایائو میازاکی با اقتباس از افسانهها و داستانهای فولکلور ژاپن فیلمهای سینمایی انیمیشن شاخصی را کارگردانی کرده است. به این منظور، فیلم شهر اشباح او به عنوان نمونه بررسی و نتایج تحلیل آن در قالب نکات محوری و تعیینکننده ارائه میشود. همچنین بیان میشود چگونه میازاکی از ظرفیتهای غنی ادبیات داستانی ژاپن و رویکردهای اقتباسی در ساخت آثارش در زمینههای روایتی تصویری، صوتی، و نمایشی بهرهمند شده است.
او نه تنها از متون آثار ادبی، بلکه از تصویرسازیهای مرتبط حاصل از تخیل تصویرگران ژاپنی هم بهرهمند شده است. رویکرد و راهکارهای میازاکی ظرفیتهای بالای ادبیات داستانی را برای پردازش داستان، شخصیت پردازی و همچنین ایده پردازی برای ایجاد فیلمهای سینمایی موفق و پر فروش انیمیشن آشکار میکند که میتواند راهنمای خلق آثار برتر ایرانی و اقتباسی باشد.
قدیمیترین تعامل ادبیات و سینما، اقتباس است. واژه اقتباس در ترجمه با تعبیر «اقتباس ادبی شناخته میشود که هدف آن بیان داستان برگرفته از منابع گوناگون ادبی به زبان روایی سینما است.
میازاکی درباره منابع مورد اقتباس آثارش ابراز میکند: بسیاری از آنچه من به عنوان اسطوره جذب کردهام بخشی از وجودم شده و تشخیص ریشه و اصل ماجرا که چه چیزی متعلق به اسطوره، تاریخ با خودم است، برایم دشوار است.
اما فرآیند اقتباس و بهرهمندی میازاکی از ادبیات در باز آفرینی مفاهیم در ساخت آثارش از چه شاخصهایی پیروی میکنند؟ همچنین متون نوشتاری چه قابلیتهایی برای تبدیل به نما و تصویر متحرک برای میازاکی دارند؟ و آثار میازاکی تا چه حد منطبق بر داستانهای مرجع هستند؟
فیلم انیمیشن سینمایی شهر اشباح (۲۰۰۱) – Spirited Away
ژاپنیها در مورد کوچکترین عناصر طبیعت داستان و افسانه دارند. این تنوع و فراوانی افسانهها و داستانها با آیین شینتو مرتبط است. در شینتو بسیاری از نمودهای طبیعت مانند آتشفشان، درخت هلو و انسان، روح یا «کامی» هستند. آمیختگی و پیوند عمیق آیین شیتو با افسانههای محلی و مناسبات فرهنگی ژاپنیها سبب خلق داستانهای تخیلی و فراطبیعی بیپایانی شده است. اثرات آیین بودا نیز بر اساطیر ژاپن با افسانههایی مانند ارواح خبیث در معابد بودایی یا گورکتانی به شکل راهبان بودایی دیده میشود
فیلم سینمایی شهر اشباح شهر اشباح موفقترین اثر میازاکی ساخته سال ۲۰۰۱ و یکی از بهترین آثار دهه ۲۰۰۰ میلادی شد. این فیلم با فروش جهانی بیش از ۲۸۹ میلیون دلار، جوایز متعددی از جمله اسکار را ربود. موضوع این فیلم درباره دختری است که در دنیای ارواح گرفتار و مجبور میشود برای نجات خود و والدینش در حمام شهر کار کند.
خلاصه داستان
چیهیرو دختر بچه نازپرورده به همراه والدینش در حال اسباب کشی به شهری جدید هستند. او با ناراحتی عقب ماشین دراز کشیده و دسته گلی را به همراه کارت خداحافظیاش در آغوش گرفته است. آنها به اشتباه وارد جاده جنگلی دورافتادهای میشوند و به ساختمانی قدیمی میرسند و به محض ورود خود را در شهری عجیب مییابند.
ابتدا به گمان اینکه پارک تفریحی متروکهای بافتهاند از بستر خشک رودخانه عبور کرده، در آنجا به گشت وگذار میپردازند. والدین چیهیرو در رستورانی پر از غذا بدون حضور صاحب آن مشغول خوردن غذا میشوند، اما چیهیرو از آنها جدا شده و با پسری وحشتزده مواجه میشود که به او هشدار میدهد که آنها باید سریعا آنجا را ترک کنند.
چیهیرو هراسان نزد والدینش باز میگردد، ولی آنها به خود تبدیل شدهاند. با تاریک شدن هوا ارواحی سایهگون پدیدار میشوند. چیهیرو به سمت رودخانه که حالا بر آب شده میرود و قایق بزرگی را میبیند که مسافران ارواحمانندش را پیاده میکند. پسر (هاکو) چیهیرو را نگران وگریان پیدا میکند و از دوستیاش او را مطمئن میکند. هاکو به چیهیرو میگوید که برای نجات خود و خانوادهاش باید در شهر ارواح کار پیدا کند وگرنه صاحب حمام او را هم به حیوان تبدیل میکند.
چیهیرو برای گرفتن کار پیش ایوبابا -جادوگر و رئیس حمام- میرود. یوبابا به او کار میدهد و با فریب، نامش را | به «سین» تغییر میدهد. چیهیرو به عنوان تنها انسان در حمام ارواح مشغول به کار میشود. هاکو هم مخفیانه کارت روی دسته گل را برایش میآورد تا اسم اصلیاش را فراموش نکند. چیهیرو از روی ترحم شیح بیچهره را به حمام راه میدهد که غوغا به پا میکند. بیچهره کارکنان حمام را میبلعد و آنجا را به کلی زیر و رو میکند. ولی چیهیرو با نیمی از قرص جادویی که پیشتر از خدای رودخانه هدیه گرفته او را به حالت اولیهاش باز میگرداند.
در این پین هاگو در حین مأموریتی مخفیانه در خانه زینباء” توسط خواهر وبابا به شدت زخمی شده و به حال مرگ میافتد. چیهیرو هم تیم دیگر قرص جادوییاش را به هاکو میخوراند ولی حالش خوب نمیشود. چیهیرو برای نجات هاکو به خانه زیبا میرود. در این بین هاکو خوب شده و دنبال چیهیرو میآید تا او را با بوبابا روبه رو کند و والدینش را آزاد کند. چیهیرو در مسیر بازگشت به حمام به یاد میآورد که در دوران کودکی در حال غرق شدن درون رودخانهای به اسم کوهاکو بوده است که روح همان رودخانه او را نجات داده است.
هاکو که توسط یوبابا طلسم شده تا نامش را فراموش کند با تکرار نام اصلیاش طلسم خود را باطل میکند و ازبند خدمت به یوبابا آزاد میشود. چیهیرو در مسابقه یوبابا برنده میشود و والدینش دوباره انسان میشوند. سرانجام او به همراه والدینش که این اتفاقات را به یاد ندارند آزاد شده به دنیای واقعی برمیگردند.
اقتباس در این اثر از عنوان آن آغاز میشود. نام اصلی فیلم «کامیکاکوشی» به معنای «ناپدیدی اسرارآمیز»، «پنهان شده توسط خدا» و «دور شده توسط ارواح است که به لشهر اشباح ترجمه شده است. کامیکاکوشی در باور عامیانه به معنای ناپدید شدن ناگهانی و مرموز افراد توسط موجودات فراطبیعی و خدایان خشمگین» است که یوناگیتو کونیو، پدر ادبیات فولکور ژاپن معتقد است، این رویداد در جاهایی پیکر مانند حواشی جنگلهای دور افتاده، مناطق کوهستانی و رودخانهها روی میدهد.
مرجع اساسی الهام و پیرنگ اصلی شهر اشباح اقتباس وفادارانه از مفهوم کامیکاگوشی است. خانواده چیهیرو در جادهای جنگلی و دورافتاده گم میشوند، از بستر رودخانهای خشک عبور میکنند، توسط ارواح و موجودات فراطبیعی دزدیده میشوند، از دید همه ناپدید میشوند و چیهیرو توسط هاکو خدای رودخانه از دید ارواح پنهان میشود
در اساطیر ژاپن، تنگو، موجودی فراطبیعی است که افراد را به جهان ارواح میبرد، اما ارواح آن جهان از آدمهایی با صفات منفی مثل حرص و طمع خوششان نمیآید، با اینکه حتی ممکن است شخص جان موجودات فراطبیعی جهان دیگر را نجات دهد. در این فیلم نقش تنگو را هاکو و اندکی بویای که شکل پرندهاش بسیار به تنگوها شباهت دارد به عهده دارند.
چیهیرو در ابتدای فیلم خلق و خوی منفی زیادی دارد و با رفتن به جهان زیرین به کمک هاکو و ماندن در آنجا به وسیله یوبابا به مرور آنها را تغییر میدهد. با اینکه او انسان و کودک است اما جان موجودات فراطبیعی مثل خدای رودخانه، هاگو (روح رودخانه کهربای تندرو) و بیچهره (شبح) را نجات میدهد که اقتباسی آزاد از داستانهای مرتبط با تگوها است.
اقتباس عناصر دیداری از متن ادبی داستان، با تعیین زاویه دید، کادربندی و طراحی حرکت دوربین متناسب، پردازش ذهنی و مراحل اجرایی پیچیدهای دارد. در این راستا رویکرد میازاکی برای دیداریسازی مفاهیم افسانهها وفاداری به متن آنها است، مثلا صحنه ورود ارواح (کرانه رودخانه) به شهر شباهت تصویری انکارناپذیری با ویژگیهای وآن جشن فانوسها دارد. ازمان بازگشت ارواح به جهان دیگر که میرسد، آنان را با قایقهای کوچک حصیری دارای فانوس نورانی باز میفرستند. قایقها مملو از هدایای خوردنی هستند و ابر کوچکی از بخور از سینه قایقهای شناور برمی خیزد. دورشدن صدها قایق بر پهنه دریا با فانوسهای درخشانی که مدام در مقابل امواج و باد نورافشانی میکنند، منظره بسیار زیبا و دلانگیزی پدید میآورد. توصیفاتی که عینا به تصاویر تبدیل شدهاند.
صوتی: سکوت بیچهره و سخنگو شدنش بعد از بلعیدن ارواح از نمونه رویکردهای بسیار ظریف شیوه اقتباس میازاکی است. بیچهره روح انسانی بدون خانواده، بینام و نشان با شخصیتی گم شده و تنها است که به مون بوتوکه یا «ارواح سرگردان» شباهت دارد. ارواحی که بدون دوست و خانواده در یک سفر با حادثه مردهاند و هیچ فردی بعد از مرگشان برایشان دعا نمیخواند یا خیرات نمیکند. بنابراین آنها ارواحی بیریشه، گرسنه، سرگردان و در اوج نومیدی به کمک و توجه دیگران امیدوارند.
مانند بیچهره که همیشه گرسنه است (چون کسی برایش خیرات نکرده)، انسانها را میخورد تا صدای آنها را داشته باشد (جبران بیهویتی شخصی) و میخواهد چیهیرو دوستش داشته باشد (چون دوستداری ندارد) اینها ویژگیهای اقتباسی ظریفی است که میازاکی از ارواح افسانههای ژاپنی برای ترسیم یکی از شخصیتهای فرعی خود در این اثر استفاده کرده است.
موسیقی این فیلم ترکیبی از موسیقی سنتی ژاپن با ارکستراسیون غربی است که از ادوات موسیقی سنتی ژاپنی برای ترسیم دنیای ارواح و ادوات موسیقی نوین و الکترونیک برای دنیای انسانی استفاده کرده است. میازاکی برای بازنمایی دنیای ارواح نیازمند سازهای سنتی و قدیمی بوده تا قدمت و ویژگیهای رمزگونه افسانهها و داستانهای ژاپنی را به خوبی نشان دهد و به دلیل تفاوت آن با دنیای غیر جادویی و واقعی جهان بالا سازهای الکترونیک انتخاب متناسبی بوده است.
طراحی مفهومی فیلم به منابع ادبی و تصویرسازیهای کلاسیک ژاپن بسیار وفادار است. ژاپنیها معتقدند دنیای خدایان و موجودات ماوراء طبیعی آن طرف آب است و خدایان از طریق درگاههای آبی (رودخانه، چشمه، برکه) بین دو دنیا رفت و آمد میکنند، همانطور که پل، تونل و تقاطع در فولکلور ژاپن نشانه و علامت آستانه گذر یا حد فاصل این جهان و جهان آخرت است
جدا کردن شهر زندگان از شهر مردگان با حائل رود نیز از همین افکار به وجود آمده. این تفکر به حالت موتیف در جای جای فیلم در قالب گفتگو، نشانههای تصویری در طراحی مفهومی فیلم تکرار میشود.
همانطور که خانواده چیهیرو از راهرویی مسقف به شهر میرسند، با گذر از بستر خشک رودخانه به دنیای ارواح و حمام در طرف دیگر یک پال وارد میشوند و برای آنکه به آن طرف رودخانه و شهر خدایان رفتهاند قادر به ترک آنجا نیستند. وقتی در شب رودخانه پر آب میشود ارواح و خدایان از طرف دیگر آن به شهر میآیند که طی روز در اختیار زندگان است.
الهام بخش ورود ارواح به شهر اشباح مراسم «ابن»، «اورابون»، «بن» یا «جشن فانوسها»، مراسمی بودایی-کنفسیوسی است که در کرانه رودخانه برگزار میشود. آیینی برای استقبال از ارواح نیاکانی که برای دیدار مجدد به این دنیا میآیند. در فیلم مانند جشن فانوسها جشن در کرانه رودخانه که مرز دو جهان است برگزار میشود و خدایان در وسط شب با کشتی وارد دنیای زندگان میشوند.
در صحنه مخفی شدن چیهیرو در شهر، پرندهای با چهره یوبابا بر فراز آسمان پدیدار میشود که از لحاظ طراحی ظاهر بسیار شبیه تنگوها با موجودات فراطبیعی در داستانهای مربوط به کامیکاکوشی است.
یکی از شکلهای فیزیکی هاکو اژدهایی سفید نقرهای رنگ، با بالهای سبز، دست و پای کوچک، شاخ، سبیل و دم بلند است که منبع آن اژدهای ژاپنی است. هاکو مانند اژدهای ژاپنی در آب زندگی میکند. خدای رودخانه است و قدرت دگردیسی به انسان با قدرتهای فراطبیعی دارد؛ مانند اژدهای ژاپنی که خدایانی بودند که با آب، رودخانه و بارش باران ارتباط داشتند، در آب زندگی میکردند و قادر بودند به شکل انسان در آیند؛ حتی در شکلی از باور شینتویی پرستش اژدها به عنوان کامی آب بسیار رایج بوده است.
کاماجی (به معنی پیرمرد دیگ بخار) شخصیت عنکبوت شکلی با شش دست است. ترکیب ظاهری آن برگرفته از شکل عنکبوت، خرچنگ و هشت پا است. او مسئول دیگ بخار حمام است. این شخصیت شباهت زیادی به یوشی نونی شخصیت گاو نر غول پیکر با دستان زیاد در کتاب «صد شیطان» در دوره ادو و تو چیگو مو، یوکای عنکبوت شکل زمین دارد.
عامل حرارت، بخار و رطوبت باعث جذب حلزونها به حمامهای قدیمی بوده است، برای همین کارگران زن حمام با «یونا»ها حلزون هستند. یوناها از لحاظ آرایش و چهره بسیار شبیه دستهای از ارواح رژه مخوف شب صد شیاطین هستند.
ابروهایی کوتاه و تیره، صورت رنگ پریده، موهایی بلند که از فرق وسط باز شده و لباسهایی با رنگ روشن. تعدادی از آنها از لحاظ لباس بیشتر شبیه میگوهای ساحره یا همان خدمتکاران معبد با کیمونوی سفید به همراه دامن قرمز و نوارهای قرمز هستند.
طراحی ظاهری آدمکهای کاغذی جاسوس و محافظ زینبا مشابه «شیکیگامی» است که در دوره معاصر معمولا به عنوان روح خدمتگزار و تحت کنترل اون میودو -جادوگر اعظم- شناخته میشود.
بررسی بخش تصویری شهر اشباح و درک نحوه اقتباس و ساخت میازاکی میتواند راهبردهای افزایش کیفی در خلق اثر اقتباسی باشد. بطوری که میازاکی تنها از ظاهر شخصیت داستانهای فولکور استفاده نمیکند بلکه مفاهیم نهفته در متن داستان آنها را هم در ساخت اثرش دخالت میدهد.
روایاتی که در شکل گرفتن متن اقتباسی این فیلم نقش داشتهاند شامل حکایتهای دنیای ارواح، خدایان و موجودات ماورائی در آن طرف آبها و مانند آن هستند که نموداقتباسی آنها شامل جداسازی دنیای زندگان از ارواح به وسیله رودخانه، پل، تونل و تقاطع؛ کشتی خدایان و ارواح، پدیدار شدن آنها در شب است . روایت دوم مربوط به مراسم این است که در یادمان ارواح نیاکان، سراسر ژاپن را با فانوس آذین میکنند و خدایان مانند شهر ارواح در وسط شب به وسیله کشتی و قایقهایی فانوس دار، وارد دنیای زندگان میشوند. روایت الهام بخش سوم، افسانه رژه مخوف شب صدا شیاطین»، مراسم هیاکی باگیوه یا شب خروج موجودات فراطبیعی از مخفیگاهایشان و رژه گروهی در خیابانهای ژاپن است که تمامی سکانسهای ابتدایی فیلم و از جمله مهمترین ماجرای آن، تبدیل شدن والدین چیهیرو به خوک برای بیاحترامی به خدایان، اقتباسی آزاد از روایتهای مربوط به این مراسم است
تنها راه زنده ماندن انسانها در این شب، در خانه ماندن و مناجات است. در یکی از روایتهای مربوط به این شب، نجیبزادهای در راه خانهاش با حمله صد شیطان مواجه میشود، او با ذکر مانترا به درگاه بودا و نور حاصل از طلوع خورشید، شیاطین را به تاریکی جنگل میراند. حتی ظاهر شدن ارواح و خدایان شهر اشباح در طول شب و ناپدید شدنشان هنگام روز از داستانهای هیاکی باگیو اقتباس شده است.
درباره انواع غذاها و قرصهای جادویی و تمام شادنی این اثر تکاتی وجود دارد که در افسانههای مربوط به «ایزاناکامی و ایرانامی، در عصر پادشاه دائه موسین» و «کی شیگون» آمده است. حتی وقتی چیهیرو در حمام استخدام شد، لباسها و متعلقاتش به جهان زندگان از او گرفته شد مانند جملهای در کتاب «آسوکا و پارس»: «چون به سرزمین ناپاکی قدم نهاد، خواست خود را تطهیر کند، پس آنچه بر تن داشت یکی یکی از خود دور نمود» . در آخر فیلم هم هاکو از چیهیرو میخواهد که دیگر پشت سرش را نگاه نکند.
در ادبیات فولکور ژاپن، نگاه به پشت سر، برابر با پذیرش سیطره ارواح است که در اینجا برابر با رد اجازه خروج و رهایی خانواده چیهیرو از شهر اشباح است.
از شخصیتهای افسانهای که در شکل گرفتن روایت اقتباسی این فیلم نقش داشتهاند، هاگو پسر بچهای با قدرتهای فراطبیعی است که در واقع ازدهایی به نام نی نی هانامی کوهاکو نوشی و «روح رودخانه کهربای تندرو است.
خدایان آب مانند «میزوچی» اژدهایی آبزی با توانایی دگردیسی (ویژگی مهم دیوها در افسانههای ایران و ژاپن) هستند . شخصیت مهم بعدی یوبابا ساحره و صاحب حمام است که با دزدیدن اسم اشخاص بر آنها مسلط میشود. دین، تاریخ و ادبیات ژاپن مملو از شمنهای زن قدرتمند است. یوبابا شمنی قدرتمند و صاحب مهمترین بخش شهر است، مانند هیمیکو ملکه شمنهای «یاما تا یکاگو» که به خاطر طلسمهای قدرتمندش معروف بود. از طرفی یو بابا به علت داشتن ویژگیهایی مانند قدرت دگردیسی، حفاظت و نگهداری از منابع طبیعی، سد کردن منابع آبی (فروش کوپن آب)، فریب انسانها (چیهیرو)، دزدی کردن (از زینبا)، محافظت از محل گنج (گنجهای حمام) به دیوها شباهت دارد.
از شخصیتهای فرعی میتوان به یوناها که قبلا به آنها اشاره کردیم نام برد. شخصیت «بیچهره» یا «کا ناشی» شبح نیمه مرئی با صورتی شبیه ماسکهای تئاتر نو است. او روح سرگردان انسانی بیخانواده، بدون چهره، بیهویت و تنها است که به علت ناپاکی درونش اجازه ورود به حمام خدایان را ندارد.
شخصیت دیگر پرندهای با چهره یوباباه است که وظیفه مشابه تنگوها را در قبال انسانهای دزدیده شده یا به دام افتاده در جهان زیرین مانند چیهیرو دارد. «کاماجی» (پیرمرد دیگ بخار) پیر مردی عنکبوتی شکل و مسئول دیگ بخار به «یو شیئونیه شخصیت «گاوتر غول پیکر با دستان بسیار در کتاب تصویری «صد شیطان» و «تو چیگومو» د یوگای عنکبوت شکل زمین شبیه است.
در بخشی از فیلم «شیکیگامی»ها با آدمکهای کاغذی محافظ و جاسوس زینیا به هاکو حمله میکنند. شینیگامیها در دوران کنونی معمولا به عنوان روح خدمتگزار و تحت کنترل «أون میودو» جادوگر اعظم شناخته میشوند. اکثر مهمانهای حمام از افسانهای الهام گرفته شدهاند و داستان آن افسانه به عنوان پیشینه شخصیت در فیلم نشان داده میشود. یکی از آنها «کاپا، اردک غول پیکر و «روح کشنده رود خانه» است اما آنها برخلاف کاپاهای مهربان میازاکی، کودکان را درون آب میکشند و غرق میکنند.
پیرنگ: مشابه آثار قبلی میازاکی پیرنگ اصلی و پیرنگهای فرعی این اثر هم اقتباسی ترکیبی از چندین افسانه مانند گم شدن انسانها (کامیکاگوشی)، پاکیزگی معنوی (حمام)، تولد دوباره چیهیرو با گذرش از رودخانه، تنگو (یوبابا)، مراسم آب داغ، رژه مخوف شب صد شیاطین و مراسم ابن است.
راوی ما در فیلم دانای کل (زاویه دید فیلمساز) است، چون شخصیتی با نقش راوی در فیلم وجود ندارد و مانند پرنسس مونونوکه (۱۹۹۷) صدایی خارج از صحنه (راوی) داستان را روایت نمیکند. دوربین به عنوان راوی بیطرف در حال نمایش موقعیتهای داستان است و از خود اختیاری ندارد، به این منظور که در جایی وارد نقطه دید اول شخص نمیشویم و دوربین همواره در حالت ختی حضور دارد. فقط در یکی از صحنهها که از طریق چشم سوم تصاویری را به ذهن چیهیرو انتقال میدهد که دوربین به نوعی درون ذهن چیهیرو قرار میگیرد.
شخصیت پردازی: میازاکی ظریفترین اقتباس از داستانهای ژاپنی را در قالبی نمادین و تجسم یافته در کنشهای شخصیتها به نمایش میگذارد، مانند ویژگیهای رفتاری و اخلاقی هاکو خدای رودخانه که اقتباسی از افسانههای مرتبط با خدایان رود و اژدهای ژاپنی است. تقریبا تمام شخصیتهای فیلم اقتباسی آزاد از افسانهها و داستانهای فولکلور هستند که اکثرا به صورت غیر مستقیم در فیلم نمایش داده میشوند. ببینده عام متوجه سابقه اقتباسی و تاریخی آنها از افسانهها نمیشود و این تصور را دارد که تمام اینها حاصل خلاقیت میازاکی است، در صورتی که میازاکی با پردازش ذهنی خود آنها را از ادبیات اقتباس کرده و به تصویر کشیده است.
زمان: زمان به صورت خطی میگذرد و فیلم مرحله به مرحله جریان مییابد ولی بیننده نوعی بیزمانی فیلم را تجربه میکند. فیلم به زمان خاصی متعلق نیست، اختلاف دورههای تاریخی دنیای ارواح و زندگان زیاد است و گذر زمان در جهان زندگان متفاوت از جهان ارواح است که با مقایسه میزان تغییرات مجسمه و ورودی ساختمان در ابتدا و انتهای فیلم مشخص میشود.
مکان: طراحی جهان ارواح و حمام متأثر از دوره تاریخی «ادو» است و جهان زندگان با توجه به زمان ساخت خودروها (Audi A۴ B۵ سال ۱۹۹۷) به قرن بیستم اشاره میکند.
حال و هوا: در ردیابی پایه و اساس ژانر فانتزی به افسانهها، اسطورهها و قصههای قومی (فولکلور) باز میگردیم. بیتردید انتخاب این ژانر توسط میازاکی برای ساخت فیلمهایش اتفاقی نبوده است. داستانهای اسطورهای و فضاهای فراطبیعی غالب در اکثر آثار میازاکی به خوبی بر ژانر فانتزی و ویژگیهای آن دلالت دارد. سبک آثار میازاکی را میتوان با یکی از تعاریف ژانر فانتزی معرفی کرد، آثاری که از دنیای واقعی، آگاهانه دور میشوند تا واقعیتها را در جهانی غیر واقعی بازسازی نمایند.
درونمایه: مهمترین درونمایه و اصلیترین پیام شهر اشباح پاکیزگی جسم و روح است. پاکیزگی جسم و روح در حوزههایی مثل آب، حمام و سلوک فردی در فرهنگ ژاپن مطرح شده است. آب در ژاپن عنصری مقدس و شستن به منظور دور کردن آلودگی و ارتقاء خلوص است. در کوجیکی اشاراتی به حمام کردن آیین خدایان برای تمیز کردن آلودگی معنوی و روحانی شده است.
حمام در ژاپن به دو صورت گرم مخصوص خدایان) و سرد (برای مردم عادی) مرسوم بوده است. در مراسمی به نام آب داغه ساکنان روستا حمامی برای خدایان آماده میکردند تا خود را بشویند و از آنها برای باران و محصول سال قبل قدردانی میگردند. حمام کردن خدایان در شهر اشباح برای زدودن آلودگیهای طبیعی (آلودگی رودخانه از زباله) اقتباسی آزاد از این داستان و مراسم است. در بخش سلوک فردی، تکامل فرد به فردی تازه و پویا با پاکسازی جسمی و روحی در ارتباط است، یکی از پیرنگهای مهم در فیلم همین اصلاح و تغییر اخلاقی و معنوی (روح و روان) چیهیرو به وسیله حضور و کار در حمام برای خدایان است که نمونه عمیقی از اقتباس از این باور داستانی و آیینی است.