سریال پاچینکو Pachinko ، بهترین سریال جدیدی که میتوانید ببینید: تصور استادانه چند نسل کرهای از یک دهکده تحت اشغال ژاپن تا توکیو و نیویورک مدرن!
آنها زمین ما را به یغما بردند، برنج، سیب زمینی، ماهی ما را دزدیدند. باید سنگی در دست بگیرم و سر سربازی را با آن له کنم و دستان سردم را با خون او گرم کنم! فقط برای اینکه بدانیم یک سوسک کمتر در سرزمین ما سرگردان است. این به من شادی خالص میدهد.
شنوندگان این حرفها در یک دورهمی دوستانه نگران به نظر میرسیدند. چنین بیملاحظه صحبت کردن به قیمت جان انسانها تمام میشود.
دارم از بخشی از قسمت اول سریال دیدنی پاچینکو صحبت میکنم که پخش آن به تازگی از اپل تی وی پلاس شروع شده است.
مکان سریال کره در سال 1915 است، کرهای که تحت اشغال و مستعمره امپراتوری ژاپن است، اما میتوان داستان سریال را به هر جایی که در آن مردم ستمدیده علیه ظالمان در حال مبارزه باشند، تعمیم داد: دوبلین 1916، امریتسار 1919، نانکینگ 1937، ماریوپل 2022.
زمانی که رمان پرفروش مین جین لی، پاچینکو، در سال 2017 منتشر شد، به عنوان یک حماسه تاریخی غنی و ژرف که دورانی از تاریخ مدرن شرق آسیا را در بر میگیرد، مورد استقبال قرار گرفت. رمان سفر و سیری است در کره اشغال شده، جنگ جهانی دوم، اشغال ژاپن توسط متفقین، جنگ کره، تا دوره جهش اقتصادی و فناوری ژاپن. ما همه این رویدادها را از دریچه چشم یک خانواده میبینیم.
کتاب از یونگدو در سال 1910 به اوزاکا در سال 1931 به نیویورک و توکیو در سال 1989 میرود. این کتاب در فهرست 75 کتاب برتر در زمان انتشارش قرار گرفت، نامزد نهایی جایزه ملی کتاب آمریکا شد – و فهرست کتابهای مورد توصیه باراک اوباما، رئیس جمهور سابق ایالات متحده، قرار گرفت.
در رمانهای تاریخ – سیاسی این ترفند که شما یک یا چند خانواده را با اعضای متعدد تخیل کنید و بعد تحولات را به آنها بچشانید، یک ترفند قدیمی است. منتها هر نویسندهای توانایی و دانش متفاوتی نسبت به دیگران دارد. برخی این ایده خود را نمیتوانند پیاده کنند. مثلا خیلی شعاری میشوند، یا در مورد تاریخ خیلی سطحی تحقیق میکنند، بیجهت سانتی مانتال میشوند یا اینکه از بیم سانسور دولت حاکم، خودسانسوری میکنند و کتاب نهاییشان دارای ضعفهای عمده میشود، اما برخی هم در این راه، موفقیتهای خوبی کسب میکنند.
رمان پاچینکو را به عنوان “ادای احترامی ژرفی به مردمی که به نظر میرسد تاریخ قصد دارد آنها را فراموش کند” ستودهاند. منظور ما، شهروندانی به نام زینیچیها است، یعنی کرهایهایی که اغلب پس از از دست دادن معیشت خود تحت حاکمیت استعماری ، مجبور به ترک وطن خود میشوند.
لی وقتی در مورد پسر جوان کرهای-ژاپنی که به دلیل قلدری نژادپرستانه به سوی خودکشی سوق داده شد، شنید؛ تصمیم گرفت که پاچینکو را بنویسد. لی بیش از 20 سال را صرف تصور، نوشتن و بازنویسی پاچینکو کرد. یک نقطه عطف بحرانی زمانی برای او رخ داد که او و خانوادهاش در سال 2007 به توکیو نقل مکان کردند: «من با همه این افرادی آشنا شدم که دقیقاً مانند سلیمان هستند، این کرهای-ژاپنیها، که نسل سوم یا چهارم هستند، و آنها فوقالعاده مؤدب هستند، خیلی خوب لباس میپوشند.»
حالا اپل تی وی پلاس آمده و با اقتباس از رمان پاچینکو ، به صورت یک سریال، جنبه جدید و متفاوتی از فرهنگ این کشور را به ما نمایانده است. جنبهای که متفاوت از سریال Squid Game یا گروه موسیقی K-pop است.
پاچینکو یک مجموعه تلویزیونی سیاسی گسترده و مجلل است که این روزها کمتر ساخته میشود و موسیقی نیکو موهلی هم بر لطف ان افزوده.
دقایق اول سریال را که آدم میبیند یاد درامهای تلویزیونی تاریخی میافتد، چیزی مثل در چشم باد خودمان یا شاید هم مجموعه سالهای دور از خانه یا اوشین! در آن سریالها هم ما در طول یک گستره تاریخی طولانی، داستان یک یا چند خانواده را میدیدیم.
داستان پاچینکو به طرز پیچیدهای در قارهها و دورههای تاریخی متفاوت میگذرد، ما از یک دهکده ماهیگیری روستایی زیر یوغ ژاپن در سال 1915 به ناگاه به نیویورک و توکیو سال 1989 میرویم و بعد به تدریج متوجه میشویم که چند نسل یک خانواده چطور این فاصله بعید را پیمودهاند.
ما با افسران امپراتوری ژاپن مواجه میشویم که مثل عاملان دیکتاتورهای دیگر تاریخ قصد تغییر ذهنیتها به جبر دارند و یکی از آنها به یک روستایی ترسان از مجازات میگوید:
«ما تمام پیشرفت هایمان، مدارس و تحصیلاتمان را به این احمقها هدیه میکنیم و در مقابل دروغ میشنویم.»
داستان از تولد سونجا آغاز میشود. یک دختربچه باهوش. پدرش یک مرد مهربان با لب شکری است و مادرش از یک خانواده بسیار فقیر. پدر و مادری که تصمیم گرفتهاند به هر قیمت شده، دخترشان را از بدیهای دنیا دور نگاه دارند.
بعد ناگهان میبینیم که همین سونجا در اوزاکای 1989 ، مادربزرگ مهربانی شده و بعد سریال تلاش میکند به تدریج این شکاف زمانی را با روایتهایش برایمان پر کند.
ما میبینم نوه سونجا، به نام سولومون یا سلیمان، سعی میکند هتل بزرگی را برای شرکتش معامله کند. او در صورت موفق میتواند ارتقای شغلی و درآمدی قابل توجهی پیدا کند.
بعد دوباره سریال به گذشته میرود و این بار سونجا را میبینیم که تبدیل به دختر جوان زیبایی شده و جوان خوش پوش غریبهای ناگهان مبهوت او شده.
سریال ادای احترام به داستانهایی است که به کتابهای تاریخ راه پیدا نکردند، از جمله داستان زنانی که سعی کردند خانوادهها را زنده نگه دارند.
این سریال هشت قسمت حدود یک ساعته دارد. یکی از آن اقتباسهایی است که شما را به خواندن کتاب وادار میکند، زیرا اقتباسهای سینمایی یا سریالی به هر حال محدودیت خاص خود را دارند و برخی جنبههای آنها وارد اثر بصری نمیتواند بشود.
خوشبختانه کتاب به فارسی هم ترجمه شده:
کتاب پاچینکو
نویسنده: مین جین لی
مترجم: گیتا گرکانی
نشر هیرمند
در سریال میبینیم که پدر سونجا، دوست دارد که دخترش بداند بداند “در دنیا چیزی به نام مهربانی هم وجود دارد”، اما به هر حال در مقام عمل این مهربانی خیلی کم دیده میشود. سالها بعد در سلیمان، هم رؤیاها و گرسنگی نسلهای قبلی هنوز در قالبهای دیگری دیده میشودو
بخشی از هیجان تماشای «پاچینکو» به واسطه استادی دو کارگردان است: کوگونادا و جاستین چون.
کوگونادا یک فیلمساز پرمخاطب است که با مهارت از طریق نشان دادن رودهای آرام، بازارهای شلوغ ماهی، پانسیونهای عبوس و قرار دادن شخصیتهایش در لوکیشنها، احساسات ایجاد میکند.
جاستین چون دوست دارد ما احساسات کاراکترها را عمیقا درک کنیم. او اپیزودهای چهار، پنج، شش و هشت را کارگردانی کرده است. اپیزودهای او با موسیقی به خوبی ممزوج شده. مثلا در سکانسی که ما سلیمان را در توکیوی بارانی میبینیم.
پاچینکو خالی از اشکال نیست. شاید برخی حس کنند که نتوانسته عظمت اثر را درست بازتاب دهد، اما نقاط مثبتش بسیار بیشتر از ضعفش است.
این سریال نمره 8.4 در imdb دارد و فعلا 4 قسمت از 8 قسمت آن پخش شده است.
«هرجا بروی، آدمها فاسدند. خوب نیستند. میخواهی آدم خیلی بد ببینی؟ یک آدم معمولی را فراتر از تصورش موفق کن. ببین وقتی بتواند هر کاری که میخواهد بکند، چقدر خوب خواهد بود.»
از پیشنهادهای خواندنی و دیدنی خیلی خوب و سطح بالا است.