کتاب وداع با پرولتاریا – نوشته آندره گورز (آن سوی سوسیالیسم)

کتاب وداع با پرولتاریا، کتابی است که توسط آندره گورز نوشته شده است. این کتاب که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، دگرگونی طبقه کارگر در جوامع صنعتی را بررسی میکند و دیدگاهی از سوسیالیسم را پیشنهاد میکند که فراتر از مفاهیم سنتی مبارزه طبقاتی است.
آندره گورز، فیلسوف و نظریه پرداز اجتماعی فرانسوی در زمینه کار و محیط زیست بود. در این کتاب خاص، او به بررسی ماهیت در حال تغییر کار در جوامع فراصنعتی میپردازد، جایی که مشاغل سنتی تولیدی با بخش خدمات و مشاغل مبتنی بر دانش جایگزین میشدند.
گورز بر این باور است که طبقه کارگر سنتی، در حال از دست دادن مرکزیت خود در جامعه است. او پیشنهاد میکند که اتوماسیون، پیشرفتهای فناوری، و ظهور اقتصاد مبتنی بر دانش منجر به فرسایش طبقه کارگر بهعنوان نیروی منسجم و انقلابی میشود.
گورز به جای تمرکز صرف بر پرولتاریا، دیدگاه جدیدی از سوسیالیسم را پیشنهاد میکند که پویایی در حال تغییر کار و ظهور گروههای اجتماعی جدید را در نظر میگیرد. او از شکلی فراگیرتر و مشارکتیتر از سوسیالیسم دفاع میکند که همه کارگران را بدون توجه به موقعیت آنها در ساختار طبقاتی سنتی در بر میگیرد.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
این کتاب دیدگاههای سنتی مارکسیستی و سوسیالیستی را به چالش میکشد و تحلیلی انتقادی از تأثیر سرمایه داری بر طبقه کارگر ارائه میدهد. گورز استدلال میکند که استراتژیها و ایدئولوژیهای سوسیالیستی سنتی باید با توجه به شرایط متغیر اقتصادی و اجتماعی مورد ارزیابی مجدد قرار گیرند.
گورز بر این باور است که طبقه کارگر سنتی، همانطور که با نقش آن در کار یدی و تولید تعریف میشود، دیگر پیشتاز تغییرات انقلابی در جوامع فراصنعتی نیست.
او پیشنهاد میکند که طبقه کارگر به طور فزایندهای از هم پاشیده شده و فاقد تجربه یکپارچه استثمار است که مشخصه دورههای صنعتی قبلی بود.
گورز دیدگاهی از سوسیالیسم را پیشنهاد میکند که فراتر از توزیع مجدد اقتصادی است. او برای یک رویکرد جامعتر که بر آزادی فردی و اجتماعی، از جمله استقلال بیشتر در کار، اوقات فراغت بیشتر، و تمرکز بر کیفیت زندگی به جای صرفاً بر تولید و مصرف، تأکید میکند، استدلال میکند.
گورز از دموکراتیک کردن محل کار و تمرکززدایی قدرت تصمیمگیری دفاع میکند. او استدلال میکند که کارگران باید کنترل بیشتری بر فرآیندهای کاری خود و سازمانهایی که در آن عضویت دارند، داشته باشند و خود مدیریتی و دموکراسی مشارکتی را تقویت کنند.
گورز همچنین در تحلیل خود از جامعه فراصنعتی به نگرانیهای زیست محیطی میپردازد. او نیاز به تغییر به سمت شیوههای تولید و مصرف پایدار، به چالش کشیدن منطق رشد محور سرمایهداری و پیشنهاد مدلهای جایگزین که تعادل اکولوژیکی و پایداری بلندمدت را در اولویت قرار میدهند، برجسته میکند.
گورز در این کتاب آیندهای را تصور میکند که در آن کار به جای نیازی برای بقا، وسیلهای برای بیان خود و تحقق شخصی میشود. او از جامعهای دفاع میکند که به فعالیتهای غیر کاری، از جمله هنر، اوقات فراغت، و توسعه شخصی ارزش میدهد و از آنها حمایت میکند.
گورز فرهنگ مصرف گرایی را که در جوامع سرمایه داری رسوخ کرده، نقد میکند. او استدلال میکند که مصرف گرایی، که به دنبال به چنگ آوردن دائمی اموال مادی توسط همه مردم است، نابرابریهای اجتماعی را تداوم میبخشد و منجر به تخریب اکولوژیک میشود. او از تغییر به سمت جامعهای حمایت میکند که رفاه، پایداری و ارضای نیازهای واقعی را بر انباشت کالاها اولویت میدهد. او استدلال میکند که رشد مستمر با پایداری زیست محیطی ناسازگار است و خواستار ارزیابی مجدد اهداف و معیارهای اجتماعی فراتر از تولید ناخالص داخلی است.
گورز مفهوم درآمد پایه را به عنوان وسیلهای برای افزایش آزادی و استقلال فردی مورد بحث قرار میدهد. او بر این باور است که تأمین درآمد تضمینشده برای همه اعضای جامعه میتواند افراد را از ضرورت کار مزدی رهایی بخشد و آنها را برای پیگیری فعالیتهایی که با منافع و ارزشهایشان هماهنگ است، توانمند میسازد.
گورز به عدم تعادل بین کار و زندگی شخصی در جوامع سرمایه داری میپردازد. او ساعات کار طولانی و محو شدن مرزهای بین کار و اوقات فراغت را نقد میکند و بر اهمیت بازیابی اوقات فراغت و ایجاد تعادل بهتر بین کار و زندگی تأکید میکند.
گورز پرورش تخیل آرمانشهری و کاوش در آیندههای جایگزین را تشویق میکند. او استدلال میکند که تصور و تلاش برای یک جامعه بهتر برای غلبه بر محدودیتهای موجود و ایجاد تغییرات اجتماعی دگرگونکننده ضروری است.
گورز بر نیاز به دموکراتیک کردن فناوری و اطمینان از اینکه پیشرفتهای فناوری به جای تقویت ساختارهای قدرت موجود، در خدمت منافع جامعه به عنوان یک کل است، تأکید میکند. او خواستار فرآیندهای تصمیمگیری جمعی در مورد توسعه و استقرار فناوری است.
گورز بر اهمیت خودشکوفایی و شکوفایی انسان به عنوان اهداف اصلی جامعه سوسیالیستی فراصنعتی تأکید میکند. او استدلال میکند که افراد باید این فرصت را داشته باشند که استعدادهای خود را شکوفا کنند، علایق خود را دنبال کنند و زندگی کاملی را فراتر از محدودیتهای کار سنتی داشته باشند.