زنانی که در تاریخ ایران ماندگار شدند ( بخش دوم )

زنان از قرن های گذشته تا به امروز در تلاش بودند که پا به پای مردان در مقابل مشکلات ایستادگی کرده و جایگاه واقعی خودشان در اجتماع را بدست آورند. در دهه های گذشته فضای کمتری برای ایفای نقش خانم ها در مقام های رسمی هر کشوری وجود داشت و هر روزی که گذشت توانستند پیشرفت های قابل ملاحظه ای را در این زمینه بدست آورند. امروزه زنان هم مانند مردان می توانند در زمینه های دلخواه شان فعالیت داشته باشند و محدودیت های فراوانی را پشت سر گذاشته اند ولی جایگاه امروزی خودشان را باید مدیون زنانی بدانند که خودشان را قربانی کردند تا به هموار شدن این راه سخت کمکی کرده باشند. زنانی که برای اولین بار و برخلاف عقاید اکثریت مردم, خواهان حقوق طبیعی خودشان شدند و به موقعیتی که می خواستند رسیدند. در اینجا می خواهیم زنانی را به شما معرفی کنیم که برای اثبات لیاقتشان هرگز ناامید نشدند و جزء زنان برتر در تاریخ ایران محسوب می شوند.
توجه : از بعضی شخصیت ها تصویر موثقی وجود ندارد و برای آنها از عکس های تزیینی استفاده شده است
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
معصومه ابتکار – اولین معاون رییس جمهور
معصومه ابتکار فرزند تقی ابتکار است. معصومه ابتکار به همراه والدین خود شش سال در شهرهای فیلادلفیا و ماساچوست در آمریکا اقامت داشت. پدرش، تقی ابتکار، دومین رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران پس از انقلاب اسلامی، دانشآموخته دانشگاه پنسیلوانیا بود. او تحصیلاتش را در ایران در مدرسه بینالمللی ایران زمین ادامه داد و در سال ۱۳۵۶ وارد دانشگاه پلی تکنیک در رشته مهندسی پتروشیمی شد اما در سال ۶۰ تغییر رشته داد و لیسانس خود را از دانشگاه شهید بهشتی در تکنولوژی پزشکی، فوقلیسانس و دکترا را در رشته ایمنیشناسی (ایمونولوژی) از دانشگاه تربیت مدرس گرفت. بعداً عضو هیئت علمی همین دانشگاه شد. معصومه ابتکار با مهندس سید محمد هاشمی ازدواج نموده وحاصل ازدواجشان دو فرزند میباشد.
خوشههای شهریور مجموعهای از وقایع و اتفاقات حضور اولین زن عضو دولت جمهوری اسلامی ایران است که به وسیله انتشارات روزنامه اطلاعات به چاپ رسیدهاست. معصومه ابتکار در این کتاب خاطرات دوران مسئولیتش را بیان کرده و در ۳۶ فصل به فراز و نشیبهای هشت سال دولت اصلاحات به ویژه در حوزه محیط زیست پرداختهاست. در ۱۶ آبان ۱۳۹۲ در حالی که سپ بلاتر به ایران سفر کرده بود، معصومه ابتکار به عنوان رئیس سازمان محیط زیست به بلاتر پیشنهاد کرد که از نماد یوزپلنگ ایرانی روی پیراهن تیم ملی در جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ استفاده شود و اظهار داشت: «هدف ما این است تا از انقراض یوزپلنگ ایرانی جلوگیری کنیم. ضمن اینکه میخواهیم نماد این یوز ایرانی را روی لباس تیم ملی ایران در مسابقات جام جهانی برزیل به کار ببریم و از آن استفاده کنیم.» بلاتر نیز از این پیشنهاد استقبال کرد و یوزپلنگ ایرانی بر لباس تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ نقش بست.
عفت تچارتچی – اولین خلبان زن ایرانی
وی نخستین کارآموز و زن خلبان ایرانی است که در سال ۱۳۱۸ پس از تأسیس باشگاه هواپیمایی برای آموزش فنون خلبانی نامنویسی کرد. تاریخ شروع کار تجارتچی ۵ مهر ماه ۱۳۱۸ بود و نخستین پرواز مستقل او ۲۷ آبان ماه ۱۳۱۹ انجام گرفت. عفت تجارتچی در دفتر خاطراتش اینگونه نوشتهاست: سال ۱۳۱۳ بود که از دبیرستان آزرم دیپلم گرفتم و مدتی در بانک ملی و بعد در کتابخانه دانشکده پزشکی به عنوان مترجم زبان فرانسه مشغول کار شدم، اما از همان کودکی شوق پرواز آرام و قرارم را گرفته بود و بزرگترین آرزویی که در دل داشتم این بود که روزی خلبان شوم. به خاطر دارم زمانی که محصل دبستان بودم روزی برای تماشای فیلم به یکی از سینماهای تهران رفتم. در این فیلم خلبان هواپیما هنگام پرواز در دریا سقوط کرد سپس عدهای به کمکش شتافتند و با زحمت بسیار او را از درون کابین هواپیما وآب بیرون کشیدند اما وقتی خلبان کلاه مخصوص خود را از سربرداشت متوجه شدند که او یک زن است. یک زن خلبان! مشاهده این فیلم روزنههای امید را در دلم روشن کرد و باورکردم من هم میتوانم روزی خلبان شوم. در سال ۱۳۱۸ باشگاه خلبانی تأسیس شد و جراید وقت اعلام کردند جوانان علاقهمند میتوانند فنون خلبانی را در این باشگاه آموزش ببینند؛ بنابراین به ساختمان باشگاه در خیابان سعدی رفتم اما عضو آن نشدم. وقتی به خانه آمدم و جریان را به پدرم گفتم او با حیرت گفت چرا برای خلبانی نامنویسی نکردی؟ در جواب گفتم چون هنوز هیچ زنی داوطلب این کار نشدهاست.
پدرم در پاسخ گفت: چه اشکالی دارد که تو اولین زن خلبان ایرانی باشی! برو هرچه زودتر در باشگاه خلبانی ثبتنام کن و من هم پذیرفتم. فردای همانروز به باشگاه خلبانی رفتم و به عنوان اولین زن داوطلب نامنویسی کردم. در آن زمان ۲۲ یا ۲۳ سال بیشتر نداشتم. وقتی مسؤولان باشگاه مرا داوطلب خلبانی دیدند سخت متعجب شدند و تحسینم کردند. جراید وقت هم عمل مرا ستودند و خبر آن را با لحنی غرورآمیز درج کردند. همین موضوع باعث شد خانمها اینا اوشید، قدسیه فرخزاد، فخرالتاج منفردی، عذرا رحیمی، درخشنده ملکوتی و صفیه پرتوی نیز در باشگاه خلبانی نامنویسی کنند. این ماجرا بیشتر در جراید وقت سروصدا به پاکرد و روزنامهنگاران مرا مدیون خود کردند. وقتی به شمار داوطلبان این فن افزوده شد مسؤولان باشگاه ما را به فرودگاه «دوشان تپه» دعوت کردند. در آنجا پس از مراسم پذیرایی به هریک از ما لباسی دادند که شامل یک کلاه مخصوص، روپوش خلبانی، گوشی تماس با مربی، کمربند پرواز و چتر نجات بود. در ابتدای کار مربی طرز استفاده از این وسایل را به ما آموخت، ناگفته نماند چون این لباس تا آن زمان فقط برای آقایان تهیه میشد و به تن خانمها بسیار گشاد و بدقواره بود به هرحال بعد از دو سه جلسه، لباسهایی به اندازه خود دوختیم و پوشیدیم. در این روز هریک از ما با معلم خود سوار هواپیمایی ساده شدیم و پرواز تفریحی کوتاهی انجام دادیم. هواپیماهای تمرینی آن زمان «تایگرموس» نامیده میشدند و روباز بودند. به طوری که نیمی از بدن سرنشینان از کابین بیرون بود و مربی به همراه سرنشین یا تعلیمگیرنده با دو کمربند که از روی شانهها عبور میکرد به صندلی خود بسته میشدند تا هنگام پرواز و عملیات آکروباتی به بیرون پرت نشوند.
لیلی تقی پور – نخستین زن گرافیست ایران
نخستین کار او تصویرگری برای یکی از شعرهای نیما یوشیج بود. پس از آشنایی با صبحی مهتدی، کتاب «داستانهای ملل» را که زیرنظر او چاپ میشد، مصور کرد. سپس تصویرگری “داستانهای کهن” و “حاجی ملا زلفعلی” صبحی را انجام داد. این آثار از نخستین کارهای تصویری برای کتابهای جدید کودکان در دوران خود به شمار میروند. تقی پور، از سال ۱۳۲۸ کار خود را در وزارت فرهنگ وقت آغاز کرد و در هنرستان بانوان به کار آموزش طراحی و خیاطی پرداخت. او هشت کتاب از گردآوردههای انجوی در گسترهی فرهنگ مردم را مصور کرد.
وی سالها در ادارهی نگارش وزارتخانه آموزش و پرورش کار میکرد و برخی تصویرهای کتابهای درسی دههی سی از آثار اوست. این نقاش پس از استخدام در آموزش و پرورش به شغلهای گوناگونی ازجمله فعالیت در موزه علوم طبیعی، هنرستان بانوان و موزه ایران باستان برای تهیه نقوش پرداخت و به عنوان تصویرگر و همچنین به عنوان گرافیست با مجلات دانش آموز، کتابهای کودکان و مجله “سخن” و “هنرومردم” همکاری مستمرداشت. تقیپور را میتوان از پیشگامان نقاشی رنگ و روغن در ایران دانست. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۷۰ به تقیپور درجه دکترای هنر داد.
برخی دیگر از کتابهایی که او تصویرگری کرده است، عبارتند از: الفبا، بادکنک، خواندنیها و سرگرمیها، عروسان کوه، عروسک سنگ صبور، قصه های ایرانی و … . بیشتر آثار او برای بازدید همگانی به شهرداری تهران و کاخگلستان واگذار شدهاند. در ضمن تقی پور همکاری با باستان شناسان در ترسیم نقوش سفالینه و سکه ها و الواح و متون باستانی را نیز درمجموعه فعالیت های خود دارد. یکی از خصوصیات بارز آثار او استفاده از ترکیب بندی های تصویری و رنگی شاد، پرجلا و پرکنتراست است. آثار او بی هیچ ادعایی به شکلی ساده فهم و به دور از اشارات و ایهام های متنی پیچیده، تصویرگر لحظه های گوناگون زندگی در ایران است. تابلوهایی که نمایی از قهوه خانه های قدیم و یا آنهایی که زنان را درلباس های قدیمی نشان می دهد. او همیشه از رنگهای غیرترکیبی و یکدست برای خلق آثارش استفاده می کرد تا غنای بصری خاصی به آنها ببخشد که این مورد خود به درخشان بودن جلوه نور بر تابلوهای او بسیارکمک کرده است.
لیلی تقیپور در سال ۱۳۸۰ در پی سکته قلبی، در تهران درگذشت.
سیمین دانشور – نخستین رمان نویس معاصر ایرانی
دانشور در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در شیراز زاده شد. او فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت (مدیر هنرستان دخترانه و نقاش) بود. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسی مهرآیین انجام داد و در امتحان نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور شد. سپس برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت. دانشور، پس از مرگ پدرش در ۱۳۲۰ خورشیدی، آغاز به مقالهنویسی برای رادیو تهران و روزنامه ایران کرد. او از نام مستعار شیرازی بینام استفاده میکرد.
در ۱۳۲۷ مجموعه داستان کوتاه آتش خاموش را منتشر کرد که نخستین مجموعه داستانی است که به قلم زنی ایرانی چاپ شدهاست. تشویق کننده دانشور در داستاننویسی فاطمه سیاح، استاد راهنمای وی، و صادق هدایت بودند. او در همین سال، در حالی که در اتوبوس از تهران راهی شیراز بود با جلال آلاحمد نویسنده و روشنفکر ایرانی آشنا شد و دو سال بعد با او ازدواج کرد. در ۱۳۲۸ با مدرک دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. عنوان رسالهٔ وی «علمالجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود (با راهنمایی سیاح و بدیعالزمان فروزانفر). دانشور در ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در آنجا دو سال در رشتهٔ زیباییشناسی تحصیل کرد. وی در این دانشگاه نزد والاس استنگر داستاننویسی و نزد فیل پریک نمایشنامهنویسی آموخت. در این مدت دو داستان کوتاه که دانشور به زبان انگلیسی نوشته بود در ایالات متحده چاپ شد.
پس از برگشتن به ایران، دکتر دانشور در هنرستان هنرهای زیبا به تدریس پرداخت؛ تا این که در سال ۱۳۳۸ استاد دانشگاه تهران در رشتهٔ باستانشناسی و تاریخ هنر شد. اندکی پیش از مرگ آلاحمد در ۱۳۴۸، رمان سَووشون را منتشر کرد، که از جملهٔ پرفروشترین رمانهای معاصر است. در۱۳۵۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی نخستین زن ایرانی است که به صورتی حرفهای در زبان فارسی داستان نوشت. مهمترین اثر او رمان سووشون است که به ۱۷ زبان ترجمه شده و درباره رخدادهای زمان رضاشاه است. این بانوی پیشکسوت داستاننویس پس از یک دوره بیماری، در سال ۸۶ کار نوشتن را دوباره از سر گرفت و داستانی با نام برو به شاه بگو نگاشت که درباره حضرت علی (ع) و مظلومیتهای ایشان است. از سیمین دانشور همواره به عنوان یک جریان پیشرو و خالق آثار کمنظیر در ادبیات داستانی ایران نام میبرند. سیمین دانشور در هجدهم اسفندماه سال ۱۳۹۰ در خانهاش در تهران درگذشت.
طاهره جوهرچی – اولین زن گردشگر قطب جنوب
طاهره جوهرچی از 15 تا 24 بهمن ماه امسال با یک تور امریکایی از ایران به قطب جنوب سفر کرد تا به گفته خودش متفاوت ترین سفرش را با صرف هزینه ای که گاه برابر با سفر برخی ایرانیان به اروپا است، تجربه کند. به گفته ی خودش یکبار که در اینترنت دنبال اطلاعاتی درباره سفر به برزیل بود، به صورت خیلی اتفاقی با تور قطب جنوب آشنا شد. تا قبل از آن حتی نمی دانست چنین توری وجود دارد. وقتی به همسر و دوستانش گفت، همه استقبال کردند و قرار شد 9 نفره به قطب سفر کنند اما در نهایت هر کدام از آنها به دلایلی منصرف شدند و فقط وی باقی ماند.
برای سفر به قطب جنوب سه منطقه در دنیا وجود دارد؛ یکی در شیلی، یکی در جزایر فاکلند و دیگری که معروف تر از همه است، اوشوایا، جنوبی ترین شهر آرژانتین. سفر وی از ایران از 11 بهمن به مقصد فرانکفورت شروع شد. از آنجا به بوئنوس آیرس رفت و بعد از یک فرودگاه محلی به سمت اوشوایا پرواز کرد. پانزدهم بهمن تور وی حرکتش را به سمت قطب جنوب با کشتی آغاز کرد. در مدت دو روزی که در راه بود به وی آموزش های لازم داده شد تا در غروب روز دوم کوه های یخی را توانست از دور ببیند. 9 روز سفرش طول کشید و در نهایت 26 بهمن در ایران بود.