وب 2.0 و چالشهای پیش رو
مقدمه : این روزها معرفی سایتهای متوع وب 2.0 به نوعی
سوژه همیشگی بسیاری از وبلاگنویسهای آیتی شده است. هر وقت این سرویسهای عجیب و
غریب که گاه ایدههای ابتکاری دارند را میبینم ، ناخودآگاه خودم را جای به وجود
آورندگان آنها میگذارم و مخارج و درامد آنها را سبکسنگین می کنم و از خودم
میپرسم ، چه کسانی با چه اهدافی این سرویسها را درست میکنند!
قیمتهای میلیارد دلاری خرید وفروش سرویسهای موفق اینترنتی ،
گاه واقعا غیر قابل باور هستند. هضم اینکه سه نفر با ایده اشتراک فایلهای ویدئویی
، یوتیوب را به وجود میآورند و بعد با قیمتی معادل فروش میلیونها بشکه نفت خام آن
را به گوگل واگذار میکنند ، شاید چندان ساده نباشد.
در غوغای وب 2.0 ، هستند کسانی که گسترش و موفقیت کنونی سایتها
و سرویسهای وب 2.0 را همچون حبابی در حال بزرگ شدن میبینند که دیر یا زود از بین
خواهد رفت. آیا حباب دومی هم در کار است؟
مقاله چند روز پیش نیویورک تایمز که ترجمه خلاصهشدهاش اینجا
میآید ، میکوشد این موضوع را تحلیل کند:
این روزها شرکتهای اینترنتی با نامهای عجیب و غریب ، و درآمد
کم ، قیمتهای بسیار بالا و غیر قابل تصوری پیدا کردهاند.
ظاهرا اوضاع طوری شده که خبرگان و کارشناسان فن ، متوجه شدهاند
که علایم و نشانههای زمانی که برای اولین بار «حباب دات کام»
ترکید ، مجددا در حال تظاهر است.
مثلا فیس بوک را در نظر بگیرید ، این شبکه اجتماعی با
اینکه بسیار محبوب است ولی کارایی اقتصادیاش هنوز ثابت نشده است. با این وجود ،
کارشناسان ارزش آن را پانزده میلیارد دلار تخمین میزنند. به عبارت دیگر فیس بوک
ارزشی به اندازه نصف ارزش یاهو دارد. در حالی که یاهو ، تعداد کارمندانش 38
برابر بیشتر است و درآمدی که به دست میآورد 32 برابر فیس بوک است!
مثال دیگر را میتوان در مورد گوگل زد ، ارزش سهام این
شرکت هماکنون 600 دلار به ازای هر سهم است و ارزش آن بیشتر از شرکت IBMی
است که درآمدش ، 8 برابر گوگل است.
به عبارت دیگر ارزش سایتهای نوپای اینترنتی مدتی است که بر
اساس توانایی آنها در جلب مخاطب سنجیده میشود و نه درآمدی که به دست میآورند.
گاهی قیمت شرکتهای نوپای اینترنتی آنقدر بالا میرود که باعث
تعجب شرکتهای کارگشایی میشود که از محل این سایتها و سرویسها ، منفعت میبرند.
مثلا یک سال پیش یاهو ارزش یک شبکه تبلغاتی آنلاین به نام
Right Media را 200 میلیون دلار برآورد کرد ، 6 ماه پیش قیمت فروش این سرویس به
850 میلیون دلار رسید. حتی رئیس قسمت فناوری این شرکت تبلیغاتی هم نمیتواند
استدلالی در مورد این افزایش قیمت ، بیاورد و توجیه کند که چگونه یاهو و رقبایش
-مایکروسافت و گوگل- با چکهای میلیارد دلاری قصد خرید این شرکت را داشتهاند و
یاهو مجبور شده هر قیمتی را بپذیرد.
در حالی که آدمهای شکاک ، وضعیت این روزهای اینترنت و «سیلیکون
ولی» را بازگشت به دیوانگی میدانند برخیها هم این وضعیت را ناشی از فرصتهای
بیشماری میدهند که اینترنت فراهم میسازد.
شاید هیچ کس به اندازه آقای اُریلی O’Reilly برای ابراز نظر در
این مورد ، صاحب صلاحیت نباشد. چرا که آقای اُریلی شخصی بود که اصطلاح وب
2.0 را باب کرد ، اصطلاحی که به نسخه جدید اینترنت اشاره میکند ،
نسخه جدیدی از اینترنت که کاربرانش را به مشارکت بیشتر فرامیخواند.
آقای اُریلی در مورد وضعیت این روزهای اینترنت که مملو از
شرکتهای مقلد با طرحهای تجاری ناقص شده و همچنین خریدهای با قیمتهای غیرواقعی
میگوید : «وقتی به ناچار حباب بترکد ، عده زیادی از مردم مجددا بیکار خواهند شد.»
بیش از 1.3میلیارد نفر در سراسر جهان
از اینترنت استفاده میکنند که بسیاری از آنها اتصالهای با پهنای باند بالا دارند
و تمایل زیادی برای غوطهور کردن خود در جامعه دیجیتال دارند. این واقعیت همراه با
سیل دلارهای حاصل شده از آگهیها ، باعث شده شرکتها تمایل رامنشدنی برای پولسازی
پیدا کنند.
برخیها میگویند که نشانههایی از ترکیدن حباب اینترنت را
یافتهاند. ایبی در سال 2005 ، شرکت تلفن اینترنتی اسکایپ را به
قیمت 3.1میلیارد دلار خرید ولی مجبور شد ، ماه گذشته
اسکایپ را با قیمتی بسیار کمتر ،به قیمت 1.43 میلیارد دلار
بفروشد.
سال گذشته گوگل ، یوتیوب را با قیمت 1.65 میلیارد دلار
خرید. با توجه به اینکه یوتیوب یکی از رسانههای برتر سرگرمی دنیا محسوب میشود ،
چنین خریدی شاید ارزشش را داشته باشد ، هر ماه 205 میلیون نفر از یوتیوب بازدید
میکنند.
تخمین زده میشود ، یوتیوب سال آینده 135 میلیون دلار درآمد کسب کند ولی این درآمد
تنها 5 درصد درآمد 12 میلیارد دلاری گوگل را شامل خواهد بود.
یک تحلیلگر اینترنت در این مورد ابراز نظر کرده است که در حال
حاضر به جای سود و درآمد ، این تعداد کاربر است که مورد توجه قرار میگیرد و بر
اساس آن خریدها انجام میشود.
توییتر ، شرکتی که مقر آن در سانفرانسیسکو است ،
میتواند مثال دیگری از این دست شرکتها و سرویسهای اینترنتی باشد. کاربران به کمک
این سرویس میتوانند به وسیله موبایل به دیگر دوستان خود اعلام کنند که در هر لحظه
در حال انجام چه کاری هستند. مؤسس این شرکت هم میگوید که این سرویس در حال حاضر بر
درآمدزایی تمرکز نمیکند و تنها گسترش شبکه و افزایش تعداد کاربر است که اهمیت دارد.
سایت تعیین شجره Geni.com که ارزش آن 100 میلیون دلار
تخمین زده میشود ، مثال دیگری از شرکتهای نوپای اینترنتی است.
سایت Ning که ارزشی معادل 200
میلیون دلار دارد و کاربران با آن میتواند سایت شخصیای مشابه MySpace بسازند ،
200 میلیون دلار قیمتگذاری شده که شاید بیشتر به خاطر کارنامه موفق مؤسسش مارک
اندرسن در نت اسکیپ باشد.
با این همه خود آقای اندرسن معتقد نیست که حبابی وجود داشته
باشد و عقیده دارد که این مبالغ بالا نشاندهنده اشتیاق زیاد و عقلایی افراد برای
داشتن سهم در بازار بزرگ فرداست.
پینوشت : رضای عزیز ، یک کامنت جالب
گذاشته ، چیزی که من به خودم اجازه میدهم و اصطلاح «تنازع بقای» اینترنتی را رویش
میگذارم!
حالا یه سوال.
چرا وبسایت های ایرانی به چنین ارزش هایی نمی رسند؟
آیا از نظر تکنیک های پیاده سازی، کدر های ما چیزی کم دارند؟
آیا تحلیلگرهای خوبی نداریم؟
آیا طراحی های زیبا و جذابی نمی توانیم انجام دهیم؟
آیا راه اندازی چنین ایده هایی هر چند کوچک اما گیرا و موثر با ذائقه ملی و یا جهانی به سرمایه گذاری هنگفتی احتیاج دارد؟
و اینکه آیا هیچ ایرانی مقیم ایرانی ریسک چنین سرمایه گذاری احتمالی ای را نیم پذیرد؟
دکتر جان عیب کار ما کجاست؟
آیا حقیقتا مشکل فونت فارسی باعث شده که ما اینقدر در این ایده های کهنه و تکراری و تقلیدی دست و پا بزنیم. تازه در شرایطی که همون ها رو هم یا به دلیل فراهم نبودن زیرساخت ها و یا نبود فرهنگ مناسب استفاده از اونها، کامل پیاده نکردیم؟
دکتر شما مقاله ای می شناسید که این مطلب رو تحلیل کرده باشه و به این سوالات پاسخ گفته باشه؟
خودتون مایل به نگارش چنین مطلبی نیستید؟ برام جالبه شنیدن تحلیل خود شما در این خصوص.
عجیبه که امروز بعد از ظهر داشتم موقع دویدن و ورزش عصرگاهی دقیقا به همین موضوع یعنی ترکیدن حباب وب 2.0 فکر میکردم و اگر شما این پست رو ننوشته بودین احتمالا من الان درباره اش نوشته بودم.
کلا این ذات اینترنت هست که به صورت دوره یی دچار رکود میشه و از سرویس های زائد پاکسازی میشه. یعنی الان تعداد زیادی سرویس و سرویس دهنده وارد عرصه ی وب 2.0 میشن چون برای همشون جا هست و این عرصه نوپاست و در آمد زا و البته وسوسه انگیز، خیلی از اینها ایده هایی نو و ابتکاری دارن برخی از ایده ها با استقبال بالایی روبرو میشه و برخی ها حذف میشن. توی مرحله دوم ایده های موفق مقلد پیدا میکنن و مقلدها برخی هاشون تبدیل به رقیب میشن و ایده ی اولیه رو تکامل میدن و حتی در برخی موارد از ایده و سرویس دهنده ی اولیه جلو میزنن نمونه اش Jaiku که توییتر رو دور زد و تونست نظر گوگل رو جلب کنه، به هر حال این روند پیش میره تا بازار از سرویسهای گوناگون اشباع میشه مثلا بیشتر از 50 تا سرویس میکرو بلاگ موفق که 15 تا از اینها رو شرکتهای بزرگتری مثل یاهو گوگل مایکروسافت و میبلعن… حالا از اینجا سیر نزولی شروع میشه 35 شرکت باقی مونده شانس کمی دارن که بتونن نظر یه سرمایه دار سطح بالا رو جذب کنن بی انگیزه میشن و تعدادی شون از بازی خارج میشن یا سعی میکنن بازار یا سرویس دیگه یی رو امتحان کنن. این وسط شرکتهایی که قبلا خودشون رو با سرمایه گذار های سطح بالا ادغام کردن هم باز همه شون برنده نیستن معمولا شرکتی برنده میشه که دائم خلاقیت به خرج بده و در خودش تغییرو تحول ایجاد کنه و در نهایت میکروبلاگ رو که یک سرویس وب 2.0 هست رو بتونه به یک سرویس جدید تر یا شاید وب 3.0 بدل کنه که برای کابران تنوع طلب اینترنت جذاب باشه اینجا دقیقا شاید همون نقطه ای هست که حباب میترکه و ممکنه نزدیک به 45 سرویس شانسی برای بقا نداشته باشن.
چیزی که در اوج جریان .com اتفاق افتاد کمپانی های بسیاری به خاطر اینکه پولهای باد آورده شون رو در جریانات و ایده هایی بی سرانجام خرج کرده بودند به یکباره از جریان رقابت خارج شدن یا بهتر بگیم کاربران اونها رو پس زدن و به یکباره این کمپانی ها ریزش کردن. در اصل این کمپانی ها دست به ارائه سرویس هایی زده بودند که یا اصلا نیازی بهشون نبود یا هنوز براشون تقاضای کافی نبود عدم وجود متقاضی یا عرضه بیش از تقاضا معمولا نقطه ی انفجار حباب و نابودی کمپانی های میلیونی و میلیاردی هستش.
مقاله عالی و به جایی بود…
ممنون از ترجمه خوبتون…
آقای مجیدی در مورد خریداری اسکایپ توسط ebay شنیده بودم اما در مورد فروشش من خبری در این مورد نیافتم. احتمالا من اشتباه مطلب شما را تفهیم شدم یا اینکه واقعا eBay ، اسکایپ را فروخته.
به این ترتیب که حتی “ویکی پدیا” نیز از مالکیت ebay در مورد اسکایپ صحبت می کند.
پاسخ : از دقت نظر شما ممونم. مورد را اصلاح میکنم.
((چرا وبسایت های ایرانی به چنین ارزش هایی نمی رسند؟
آیا از نظر تکنیک های پیاده سازی، کدر های ما چیزی کم دارند؟
آیا تحلیلگرهای خوبی نداریم؟
آیا طراحی های زیبا و جذابی نمی توانیم انجام دهیم؟
آیا راه اندازی چنین ایده هایی هر چند کوچک اما گیرا و موثر با ذائقه ملی و یا جهانی به سرمایه گذاری هنگفتی احتیاج دارد؟
و اینکه آیا هیچ ایرانی مقیم ایرانی ریسک چنین سرمایه گذاری احتمالی ای را نیم پذیرد؟
دکتر جان عیب کار ما کجاست؟
آیا حقیقتا مشکل فونت فارسی باعث شده که ما اینقدر در این ایده های کهنه و تکراری و تقلیدی دست و پا بزنیم. تازه در شرایطی که همون ها رو هم یا به دلیل فراهم نبودن زیرساخت ها و یا نبود فرهنگ مناسب استفاده از اونها، کامل پیاده نکردیم؟
دکتر شما مقاله ای می شناسید که این مطلب رو تحلیل کرده باشه و به این سوالات پاسخ گفته باشه؟))
هر چند از ما نپرسیدید ولی دوست دارم جوابی بدم:
از نظر علمی مشکلی نداریم… تنها مشکل در زمینه ی طراحی معنی نداشتن کار تیمی…
سرمایه گذاری هم اونقدرها نمی خواد.اگر بگیره راحت در میاد.
مشکل بعدی تنها شباهت ما با دیگر کشور ها داشتن اینترنته! دیگه هیچ چیزمون شبیه به هم نیست. نه سرعت اینترنت،نه فرهنگمون و نه…
ولی کلا ما عقب نیافتادیم.ما مگه چند تا طراح سایت درست و حسابی داریم تو ایرانی که 10% هم کامپیوتر ندارن؟! چیز عجیبی نیست که سایت خوبی نداشته باشیم! کل جهان همین 100 تا سایت خوب رو دارن.حالا خیلی غیر عادیه که ما سایت مشهوری نداریم؟! اونم با این زبون گندمون؟