از محصولات کمکیفیت تا تسخیر فضا و ژرفای اقیانوسها: دو روی سکه چینیها
چینیها را به تقلید کردن از محصولات و برندهای معروف و تولید انبوه آنها با کیفیتی نازل میشناسیم. البته این تلقیای است که ما در ایران داریم وگرنه گفته میشود که چینیها محصولات با کیفیت قابل قبول و ارزان هم دارند که عمدتا راهی بازار اروپا و آمریکا میشود.
اگر شما دسترسی به مجلات خیلی قدیمی هم داشته باشید، میبینید که اقتصاد ژاپن هم در دورهای به تولید اجناس کمکیفیت مشهور بود، این حرف ممکن است الان باورنکردنی به نظر برسد، اما تولیدات ژاپن بعد از دورهای متحول شدند و دیگر همه دنبال جنسهای ساخت خود ژاپن و نه مثلا بازار مشترک بودند.
مشخص است که من سررشتهای از اقتصاد و بازار ندارم، ولی خوب تصور میکنم همه اقتصادهای رو به رشد، در بازهای به تولید انفجاری اجناس با استفاده از نیروی ارزان کار روی میآورند، زمانی که بازارهای خارجی قبضه کردند و سرمایه و فناوری لازم را به شیوههای مختلف کسب کردند، با تغییرات پایهای، اجناسی با کیفیت برتر تولید میکنند.
یادم میآید که زمانی تولیدات شرکت گلداستار کره بسیار بیکفیت بودند، از نوار کاست گرفته تا اجناس الکترونیکی، این شرکت هم ظاهرا بعد از کسب سرمایه لازم، تغییر ماهیت و تغییر نام داد، این شرکت هماکنون الجی نامیده میشود و موفقیتاش را همه شاهد هستیم.
اگر نظری در مورد این بخش از صحبتم در مورد دوره گذاری که همه اقتصادهای رو به رشد و غولهای اقتصادی دنیا دارید، در قسمت کامنت با من و خوانندگان در میان بگذارید.
اما چیزی که باعث شد، سطور بالا را بنویسم، خواندن سه خبر در مورد چین در سایتهای مختلف بود. خواندن این سه خبر ما را متوجه جنبههای مختلف فعالیت چینیها میکند، خبر اول، همان خبر اول کپیکاریهای همیشه چینیهاست، اما در خبر دوم و سوم متوجه میشویم که سیاستهای اقتصادی کلان چینیهای، آنها را به چه جایگاه ویژهای رسانیده است.
خبر اول: فروشگاههای تقلبی اپل:
چندی پیش خبری در وبسایتهای فناوری سر و صدا به پا کرد، گویا یک بلاگر خارجی به چین رفته بود و از مشاهده یک فروشگاه تقلبی اپل شگفتزده شده بود. او که در ابتدا تصور میکرد فروشگاهی که در «کونمینگ» دیده واقعی است با دقت بیشتر متوجه شد، فروشگاه غیر اوریجینال است.
او عکسهایی از این فروشگاه گرفت و در وبلاگش منتشر کرد. این فروشگاه تقلید نسبتا خوبی از فروشگاههای رسمی اپل بود: همان پلکانهای پیچ در پیچ را داشت و کارمنانش تیشرتهای آبی مرسوم فروشندگان اپل را بر تن کرده بودند.
اما او با دقت بیشتر متوجه کیفیت بد رنگامیزی و دقت کم در طراحی پلکانها و همچنین درج نشدن نام کارمندان روی تیشرتها -آن طور که در فروشگاههای رسمی اپل معمول است- شد.
این مطلب روز چهارشنبه هفته قبل در وبلاگ BirdAbroad منتشر شد و باعث شد اداره صنایع و تجارت کونمینگ، 300 فروشگاه لوازم الکترونیک را در کونمنیگ بازرسی کند و پنج فروشگاه تقلبی اپل را پیدا کند.
اپل در چین، جمعا چهار فروشگاه رسمی دارد که دو تای آنها در پکن و دو تای دیگر در شانگهای هستند.
فعلا به دستور این مقامات، جلوی کار دو فروشگاه گرفته شده است، اما جلوی کار سه فروشگاه دیگر که از نشان و لوگوی اپل استفاده میکردند گرفته نشده است، چون آنها گرچه فروشگاه رسمی اپل نبودند اما محصولاتشان تقلبی نبود.
البته تولید محصولات تقلبی اپل در چین و فروشگاههای غیررسمی، خللی در موفقیتهای درخشان اپل ایجاد نکرده است، مثلا در در سه ماه گذشته خود اپل تخمین میزد که 17 تا 18 میلیون آیفون بفروشد، اما میزان فروش بالغ بر 20.34 میلیون دستگاه شد که باعث شد.
بد نیست همین جا به نمودار جالبی که میزان فروش گوشیهای هوشمند را در سه ماه اول سال 2011 با سه ماه اول سال 2010 مقاسه میکند، ببینیم:
همان طور که میبینید میزان فروش نوکیا به شدت پایین آمده است، در حالی که سهم اپل، سه درصد بیشتر شده است ، اما بیشترین موفقیت را سامسونگ داشته است، طوری که توانسته میزان سهم خود را از بازار گوشیهای هوشمند از 3 درصد به 13 درصد برساند.
داخل پرانتز: این تبلیغات گوشیهای غیراصل در نشریههای ما هم به پدیدهای تبدیل شده است. گرچه مجلهها و روزنامههای وظیفه ندارند که در مورد کیفیت خدمات و اصالت اجناس در تبلیغات خود تحقیق کنند، اما وقتی آگهیای را میگیرند که به وضوح به فروش محصولات تقلبی اشاره دارد، باید احتمال بدهند که ممکن است این تبلیغات دستهای از خوانندههای ناآشنا را فریب بدهند. مثلا به قسمتی از این آگهی که در یکی از هفتهنامههای پرتیراژ کشورمان چاپ شده است. باز هم جای شکرش باقی است که در این تبلیغ به غیر اصل بودن گوشی اشاره شده است:
حتما فکر میکنید که این محصولات تقلبی فروشی ندارند، اما دست کم دو نفر از همکاران من سابقه خرید چنین محصولاتی دارند. البته آنها به تقلبی بودن محصولات آگاهی داشتند ولی تصور میکردند که آنها چندان هم کیفیت بدی نداشته باشند، چیزی که البته اصلا درست نبود!
خبر دوم: چینیها و ایستگاه فضایی اختصاصی:
منبع خبر بعدی، سایت space است. سال 2003، چین به فضا فرستادن نخستین فضانورد خود، سومین کشوری در جهان شد که خود اقدام به اعزام فضانورد میکند.
اگر تصور میکنید که فناوری چینی مترادف با فناوریهای سطح پایین است، سخت در اشتباه هستید، چون چین در حال آماده کردن نخستین واحد از ایستگاه فضایی خود است. نخستین بخش ایستگاه فضایی که «تیانگونگ یک» نام دارد، 8.5 نیم تن وزن دارد. این قسمت به تازگی به مرکز پرتاب ماهواره «ژوییکویان» در استان گانسو برده شده است و در مرحله کنترل نهایی است و قرار است در اواخر امسال به فضا پرتاب شود. این ایستگاه از فضاپیماهای سرنشیندار و بیسرنشین چین میزبانی خواهد کرد.
تلاش چین، برای استقرار ایستگاه فضایی از سپتامبر سال 2008 شروع شد، همان زمانی که نخستین راهپیمایی فضایی توسط یکی از فضانوردان چینی انجام شد.
بد نیست، این اینفوگراف را هم در مورد ایستگاه فضایی چینیها ببینید.
خبر سوم: چینیها و ژرفای اقیانوسها:
اما اگر فکر کردهاید چینیها فقط در فکر تسخیر فضا هستند، سخت در اشتباه هستید، آنها به فکر اکتشاف اعماق اقیانوسها هم هستند، آنها زیردریایی ویژهای با نام ژیائولانگ درست کردهاند که این هفته به عمق بیشتر از پنج کیلومتری دریا رفت. سال بعد این زیردیایی تیتانیومی که حدودا هشت متر طول دارد، به عمق هفت هزار متری خواهد رفت.
البته توجه داشته باشید که رکورد نفوذ به عمق اقیانوس از پنجاه سال پیش تا به حال دستنخورده باقی مانده است. در سال 1960، یک زیردیایی به نام Trieste که ساخت سوئیس و ساخته شده در ایتالیا بود، توانست به عمق 10911 متری سطح دریا برود. این زیردریایی که دو سرنشین هم داشت، برای انجام این مأموریت به منطقهای نزدیگ گوام رفت که در آن اقیانوس، بیش از هر جای دیگر ژرفا دارد ، این منطقه موسوم به Challenger Deep است.
موفقیت زیردریایی چینی باعث شده است که حتی نظر جیمز کامرون -کارگردان مشهور هالیوود – هم جلب شود، او که قصد دارد صحنههایی از ادامه فیلم آواتار را در زیر دریا فیلمبرداری کند، در نظر دارد از همین زیردریایی استفاده کند.
سلام
پدر من تعریف می کند در حدود سالهای 1340 برای خرید به بازار رفته اند تا برای فولکس صفحه کلاچ بخرند ، فروشنده اعلام می کند جنس آلمانی با کیفیت خوب هست و جنس ژاپنی بدون کیفیت و با قیمت پایین ، یعنی همان حالت جنس چینی اکنون
در مورد کره نیز دقیقا همان مسیر طی شد ، یادش بخیر زمانی که اینترنتی وجود نداشت سرگرمی ما مکاتبه با شرکتهای خارجی و در یافت کاتالوگ بود ( دکتر حتما یادش هست تمبر های 50 ریالی )
یکبار به شرکت گلد استار نامه نوشتم و آنها هم کاتالوگ تلویزیون های 14 تا 20 اینچ را که خیلی هم زشت بودند ارسال کردند ، ان موقع ها بازار مطلقا دست سونی ، پارس و گروندیک بود
اما حالا ببینید سامسونگ و ال جی ( گلد استار سابق ) به کجا رسیده اند
به نظر من استراتژی تولید بی کیفیت برای به دست آوردن ثروت و تکنولوژی و … در ایران نمیتواند سرانجام خوشی داشته باشد. چرا؟ چون به دلیل دین و مذهب اکثریت جامعه ایرانی و نوع قضاوت ها و روش زندگی کردن همیشه در یک برزخ تصمیم گیری بین منفعت و روش درست انجام یک کار چه در بین مسئولین و چه در جامعه مطرح بوده. بنابراین جتی اگر بعضی مسئولین هم خواهان انجام چنین کاری باشند بقیه مایل نخواهند بود و یکپارچه و درست کار پیش نخواهد رفت.
(البته اگر در ایران همچنین استراتژییی به کار برده شود)
خیلی ممنون آقای دکتر، مطلب جذابی بود
البته لزوماً مسیر پیشرفت یک کشور چنین چک پوینت هایی ندارد (تولید انبوه بی کیفیت و سپس تولید های تک) بلکه با توجه به زیرساخت ها و توانمندی های و ویژگی های منابع انسانی، هر کشوری یک ساختار منحصر بفرد و نقشه راه بومی خود را میطلبد. گو اینکه مشابهت هایی نیز در این بین وجود دارد.
علیرغم تمام تفاوتها، دو کشور در دو بخش راه خود را تقریباً با ایران آغاز کردند و میبایست دید که با سیاست های آغازین کاملاً مشابه با ایران چه نتایجی (نسبت به ایران) بدست آوردند: کره در صنعت فولاد و خودروسازی تقریباً همزمان با ایران آغاز به کار کرد و نروژ نیز تقریباً همزمان و با پلنی مشابه با ایران به توسعه و استخراج میادین نفتی خود پرداخت!!!
یعنی اینکه لزوماً یک استراتژی موفق در یک کشور، رمز موفقیت برای کشور دیگر نمی باشد.
دوستان کلمه اینفوگراف معادل فارسی همان نمودار اطلاعاتی است. بار ها گوشزد کردم متاسفانه این وبلاگ اصلا پاسخی نمیدهد و بکار بردن این کلمات برای برخی از جوانان جنبه تشخص دارد.
همینطوره
قابل توجه دوست و خواننده عزیزمون آقای زمانی در کشور دموکراتیک نروژ پایداری سیاسی و قوام نهادها و افق روشن سرمایه گذاری طولانی مدت وجود داردو سازوکاری کاملا شفاف در بخش نفت حکمفرماست که با پوپولیسم نفتی جاری در کشورهای خاورمیانه بخصوص بعضیییی از اونها! قابل مقایسه نیست. از جمله مکانیزم بیخودو دست وپاگیری شبیه آنچه ما در ایران بعنوان صندوق ذخیره ارزی داشتیم و شکر خدابساطش برچیده شد!! نکته دیگر اینکه در بین محصولات چینی محصولات بسیار مرغوبی وجود دارد که بازار کشورهای اتحادیه اروپا را با کیفیت قابل مقایسه با برند اروپایی ولی با هزینه کمتر تولید، لرزانده .سیاسی کاری و به بنجول بسنده کردن و باج دهی ضمانت بقای خریداراست که تا گردن فرو در مشکل است.
دکتر غلط املایی داره اصلاح کن
و کارمنانش تیشرتهای آبی
دوستانی که با کار بازگانی بین المللی آشنا هستند میدانند که مقررات صادرات و واردات هماهنگ با استانداردهای ویژه میباشد که با تایین بازرس مخصوص هنگام باز کردن ال سی در بنکهای دو طرف قرارداد تایین میگردد، متاسفانه بخاطر مسایل سیاسی گریبانگیر کشور عزیزمان اکثر خریدهای تجاری از چین به صورت حضوری تجار در محل صورت میگیرد که بنابراین بازرس مربوطه از این میان برداشته شده و البته خود چینی ها هزاران راه برای فروش و صادرات اجناس بیکیفیت دارند که بخش زیادی از آن سرازیر کشورهایی امثال ما میگردد، من در اکثر سفرهای کاری که به این کشور داشتم متوجه شدم که کالاها با کیفیتهای درجه یک تا پنج وجود دارد البته باقیمتهای متفاوت ، خرید کالای باکیفیت از فروشگاه ها برای ما مقرون به صرفه نیست و کمپانی های معتبر هم بدون ال سی به ما نمیفروشند، درصد معدودی از تجار ما توانایی خرید با ال سی را دارند بنا بر این خرید و ارسال جنس بی کیفیت به خاطر سود زیاد و سهولت خرید و ارسال باب شده، خوشبختانه چینی ها اعلام کرده اند از سال 2014 جنس بیکیفیت تولید نخواهند کرد، از 2 سال آینده باید منتظر تولید اجناس بیکیفیت با مارک هندی باشیم، این سیاست جدید نیروی کار ارزان است که از مدتها قبل با سرمایه گذاری در هند شروع شده و در آینده نزدیک نتیجه آن را خواهیم دید، با دید وسیعتر به جنس چینی خواهید دید بین باکیفیت ترین اجناس و بیکیفیت ترین آنها ساخت چین به چشم میخورد و تنها راه مبارزه با آن نخریدن جنس بیکیفیت است. با آرزوی موفقیت برای همه دوستان.
ما سال ٧۴ یک تلویزیون گلداستار خریدیم که هنوز هم بسیار بسیار عالی کار میکند؛)