مسئله اخلاقی جدید در دنیای پزشکی: اهداکنندگان «زنده» دست و صورت!
تا حالا شاید اگر شما مطالبی را در مورد پیوند عضو میخواندید به اهداکنندگان کلیه و بافهای کبد یا اهداکنندگان مرگ مغزی قلب یا قرنیه فکر میکردید و مسائل مطرح شدن در مورد اخلاقیات این کار و معضلات اجتماعی و اقتصادی آن، به نوع خاصی ذهن شما را درگیر میکرد.
اما در چند سال اخیر، دنیای پزشکی با معمول شدن پیوند بافتهایی مثل صورت، رحم و دست بسیار متحول شده است. به این نوع پیوندهای پیچیده vascularized composite allographs یا به اختصار VCA گفته میشود.
در آمریکا از سال 2014، این نوع پیوندها هم مشمول همان مقررات و شبکه انتظار و تهیه بافت پیوندی شدهاند که در مورد دیگر پیوندها تا به حال معمول بوده است.
اما مسئله ظاهرا دور از ذهنی که حالا مطرح شده است، این است که از نظر اخلاقی اهدای بافت زنده از یک دهنده زنده چقدر میتواند درست باشد و آیا باید مقررات و محدودیتهای جدیدی در این مورد اندیشیده شود یا نه.
درست به همین خاطر بود که ماه پیش، در آمریکا قانونی وضع شد مبنی بر اینکه اهدای بافت زنده، در صورتی که منجر به آسیب و بدشکلی در اهداکننده شوند، اخلاقی و مجاز نیست.
در مارس سال 2012 در یک عمل جراحی 36 ساعته، یک پیوند کامل صورت انجام شد. در عکس سمت چپ، چهره دریافتکننده پیوند را در دوره دبیرستان قابل از بروز حادثه میبینید، در عکس وسط صورت او را بعد از حادثه میبینید و در تصویر راست، عکس او را 7 ماه بعد از پیوند میبینید:
در حال حاضر در سطح دنیا، کلا 140 پیوند صورت، انجام شده است. پیوندهایی مثل پیوند صورت و دست، طبق تحقیقات انجام شده، علیرغم مشکلاتی مثل عوارض جانبی داروهای پیشگیری از رد پیوند، کیفیت زندگی دریافتکنندگان را بیشتر کردهاند.
اما در مورد دیگر پیوندها چه؟
گرچه فعلا مورد از اهداکننده صورت وجود نداشته است، اما تعداد اهداکنندگان بافتهای دیگر رو به افزایش است. برخلاف اهداکنندگان کلیه و کبد، باید اقداماتی در مورد آگاهسازی عوارض و مشکلات اهداکنندگان بافتهای دیگر صورت بگیرد.
سال پیش یک زن، رحم خود را به دوستش اهدا کرد، بین دوقلوها هم مواردی مثل اهدای بافت دیواره شکم برای بازسازی پستان یا بازسازی پوست و بافت زیرجلدی سر وجود داشته است. اگر یک برادر حاضر شود که یکی از دستها خود را به برادری که از جنگ برگشته و هر دو دست خود را از دست داده، اهدا کند، از نظر اخلاقی آیا پزشکان مجاز هستند که تن به این چراحی بدهند؟!
از سال 1988، حدود 369 هزار پیوند کلیه در آمریکا صورت گرفته است، اما پیشرفتهای پزشکی و امکان پیوندهای پیچیدهای مثل پیوند دست و صورت، مسائل اخلاقی را حادتر میکنند:
– آیا اهداکنندهای که مثلا بافت استخوانی طویلی را اهدا میکند، از عوارض احتمال درازمدت کارش به درستی آگاه میشود؟
– آیا باید به گیرنده پیوند صورت، حق انتخاب داد؟ دریافت پیوند صورت چه تبعات روحی در مقابل رهایی از یک بدشکلی ناجور، دربردارد؟
به نظر میرسد که تا زمانی که در یک جهش علمی دور، بشر بتواند بافت و عضو برای بیماران کلون کند، چندین دهه باید با معضلات تکنیکی و اخلاقی دریافت و پیوند اعضا، دست و پنچه نرم کند.
یک سوالی چرا یک سری عضو ها اصلا حرفی از پیوندشون نیست
مثلا شش ها روده ها معده و مثلا شش های سالم یک نفر که مرگ مغزی شده به درد کسی نمیخوره ؟
یا مثلا کسانی که سرطان معده یا روده بزرگ دارند نمیشه پیوند زد کاری کرد ؟
ممنون
یک قانون کلی در پیوندها این است که هر چه عضوی از نظر تعداد عروق غنیتر باشد یعنی پررگ باشد، احتمال پس زدن آن توسط سیستم ایمنی گیرنده بیشتر میشود.
در این راستا قرنیه کمترین احتمال پس زدن را دارد، اما عضوی مثل رحم، احتمال پس زده شدن بسیار بیشتری دارد. پانکراس هم به همین ترتیب است.
در مورد کسانی که سرطان معده و روده بزرگ دارند، 3 مشکل وجود دارد: 1- سرطان آنها محدود به عضو نیست. 2- مشکلات تکنیکی برای پیوند وجود دارد. 3- به فرض پیوند زدن، عضو کارا نمیشود و یا به سرعت پس زده میشود.
فارغ از بحث های مطرح شده،درود بر پزشکانی که عمل هایی این چنین سخت را انجام میدن.
http://drsotoodeh.persianblog.ir/post/22/
جوابش به نظر من خیلی بدیهی میاد. به فرد اهداکننده باید اطلاعات کافی داده بشه و بعد از اون باید به نظر آدمها احترام گذاشت. مادری که چشمش رو به بچه ش اهدا می کنه هسچ پشیمونی ای نداره، چه بسا که خوشحالتر هم هست. پزشک فقط یک وسیله ست، نه تصمیم گیرنده.
چرا مثلا پیوند دست صورت نمیگیره یا پا این همه نیازمند هست،کسی ک اجازه میده ب پیوند اون پزشک باید صحبت کنه در مورد چیزهای دیگه هم،نه فقط کلیه و کبد