بیماری پنهانی به نام سندرم همیشه راضی نگاه داشتن همه!
این نوع فکر کـردن تـحت تـأثیر عبارات«باید»دار که از آن در قبال خود و دیگران استفاده میکنید به شما آسیب میرساند.کسی که عـادت به راضی کردن دیگران و مهر طلبی دارد،عزت نفسش به این بستگی دارد که بـرای دیگران چه میتواند بـکند.
در ایـن شرایط شما به نیاز همه توجه دارید جز به نیازها و خواستههای خودتان.بهایی که برای این خوب بودن میپردازید این است که دیگران از تمایل شما برای خدمت کردن به آنها سـوء استفاده میکنند.
بایدهای مهر طلبانه
1.من همیشه باید مطابق میل و خواستهی دیگران رفتار کنم.
2.من باید همیشه خواستههای دیگران را مقدم بر خواستههای خود بدانم.
3.من باید همیشه دیگران را راضی کنم و دل آنـها را شـاد نمایم.
4.هرگز به هیچ کس نباید جواب نه بدهم.هرگز نباید کسی را از خودم نومید کنم.
5.من همیشه و حتی اگر خشمگین باشم باید خوب و مهربان باشم.
6.دیگران باید مرا دوست بـدارند و پذیـرای من باشند زیرا من برای راضی کردن آنها به شدت تلاش میکنم.
7.دیگران باید مرا دوست بدارند زیرا من برایشان کارهای خوب انجام میدهم.
8.دیگران هرگز نباید از من انـتقاد کـنند زیرا همیشه سعی میکنم مطابق آنچه از من انتظار دارند ظاهر شوم.
9.دیگران نباید از من خشمگین شوند زیرا من برای احتراز و تعارض،خشم یا رویارویی همه کاری میکنم.
01.دیگران بـاید بـا مـن مهربان باشند برای اینکه مـن بـا آنـها به مهربانی رفتار میکنم.
نیاز به خوب بودن
1.من به خودم افتخار میکنم که آدم خوب و مهربانی هستم.
2.فـکر میکنم باید همیشه خوب و مهربان باشم حتی اگـر دیـگران از من سوء استفاده بکنند.
3.سعی میکنم با خوب رفتار کردن کنم کاری که دیگران مرا دوست بدارند.
4.میخواهم هـمه فـکر کـنند که من آدم خوبی هستم.
5.خوب بودن مانع از آن میشود تـا احساسات منفی خود را به دیگران ابراز کنم.
مقدم دانستن دیگران
1.من همیشه سعی میکنم که خواستههای دیگران را بـرآورده سـازم حـتی اگر این کار سببی باشد که من به نیازها و خواستههای خـودم نـرسم.
2.اگر نیازها و خواستههای دیگران را مقدم بر نیازها و خواستههای خودم به حساب نیاورم به یک خودخواه تـبدیل مـیشوم.
3.اگـر خواستههای دیگران را برآورده نسازم احساس گناه میکنم.
4.من در رابطهی خود با دیـگران بـیشتر یـک دهنده هستم تا گیرنده.
5.اغلب احساس میکنم دیگران از من انتظار بیش از اندازه دارند امـا هـمیشه سـعی میکنم آنها را مأیوس نکنم و خواستهشان را به زمین نگذارم.
شما را با کاری که میکنید قـضاوت مـیکنند
1.معتقدم ارزش من بستگی به کاری دارد که برای دیگران انجام میدهم.
2.بهندرت انجام دادن کـاری را بـه دیـگران محول میکنم.
3.معتقدم دیگران به خاطر کارهایی که برایشان انجام میدهم مرا دوست دارنـد.
4.اگـر همیشه به کسانی که در پیرامون من هستند خدمت نکنم احساس بدی پیدا مـیکنم.
5.احـساس مـیکنم با خدمت کردن به دیگران ارزشهایم را به آنها اثبات کنم.
اعتیاد به تأیید و تصدیق
تـوجه داشـتن و بها دادن به تأیید و تصدیق دیگران چیز بدی نیست.به خصوص اگر ایـن دیـگران کـسانی باشند که آنها را دوست بدارید.اما وقتی تأیید و تصدیق همه برای شما حکم ضرورت پیـدا مـیکند،وقـتی میخواهید به هر قیمتی که شده از تأیید نشدن اجتناب کنید،این هـرگز چـیز خوبی نیست.
اگر شما معتاد به تأیید و تصدیق دیگران هستید،دیگران به راحتی شما را مورد سـلطهجویی قـرار میدهند.سلطهجو تنها کاری را که باید بکند این است آن تأیید و تـصدیقی را کـه در هر لحظه به دنبال آن هستید به شـما بـدهد و در مـطابق خواستهی او عمل نکردید این تأیید را از شما دریـغ کـند.
مطلب به نمونههایی از این تأیید طلبی اشاره کردهام:
برای من مهم است کـه تـقریبا تمام افرادی که در زندگی مـن حـضور دارند، را دوسـت داشـته بـاشند.
2.من همیشه به تأیید و تصدیق دیـگران احـتیاج داشتهام.
3.وقتی کسی از من انتقاد میکند خیلی ناراحت میشوم.
4.برای اینکه احـساس کـنم ارزشمند هستم به تأیید دیگران نـیاز دارم.
5.عزت نفس مـن تـا حدود زیاد بستگی به ایـن دارد کـه دیگران دربارهی من چه فکر میکنند.
ترس از خشم،اختلافات و رویارویی
اگر از خشم،اخـتلاف و رویـارویی بترسید،کار سلطهجو را به شـدت آسـان مـیکنید.
سلطهجو میداند کـه شـما برای احتراز خشم یـا اخـتلاف به خواستههای او عمل کنید.
به چند نمونهی زیر توجه کنید: 1.سعی میکنم هرطور شـده از رویـارویی اجتناب کنم.
2.معتقدم که از رویارویی چـیز مـفیدی حاصل نـمیشود.
3.بـه اعـتقاد من اگر در رابطه مـیان من و دیگران خشم و اختلافی بروز کند حادثهی بدی اتفاق میافتد.
4.من به شدت مرعوب خـشم و رفـتارهای خصمانهی دیگران میشوم.
5.من فکر مـیکنم اگـر کـسی از مـن عـصبانی شد تقصیر خـود مـن است.
نبود قاطعیت و ناتوانی در جواب«نه»دادن
اگر نتوانید به خواستههای دیگران جواب نه بدهید،به راحـتی اسـیر چـنگال سلطهجو میشوید.شما با گفتن نه احـساس گـناه مـیکنید و یـا احـساس مـیکنید که خودخواه هستید زیرا جواب نه دادن را با نومید کردن دیگران یکی میدانید.
این امکان هم وجود دارد که فکر میکنید اگر جواب نه بدهید دیگران از شما خشمگین مـیشوند.
به چند نمونهی زیر توجه کنید:
1.اغلب وقت میخواهم جواب نه بدهم جواب آری میدهم.
2.وقتی نه میگویم احساس گناه میکنم.
3.نگران آن هستم اگر خواستهی دیگران را برآورده نسازم آنها از من عـصبانی مـیشوند.
4.اغلب اوقات به این دلیل که به درخواستهای کثیری از مردم جواب آری دادهام،خستهام و احساس کسالت میکنم.
5.برایم بسیار دشوار است که درخواست دوست،همکار یا اقوام را رد کنم.