قطعه شعری از محمدعلی سپانلو به مناسبت درگذشت ایشان

9

تبرّک مرد کور

شب

در اتاق تنهایش

مرد

ناگاه، بی‌مقدمه‌ای

کور می‌شود.

بیهوده دست می‌برد پی کبریت

تا چراغ بیفروزد

امّا چراغهای‌ سرا

از اول‌ غروب برافروخته است

دیوار

در انتهای آینه لبخند می‌زند.

یک استکان چای،هنوز

در دسـت او بـخار می‌کرد

آوازهء سکوت

آهسته می‌تراوید

آن قـدر گوش داد

تا شمع‌ها،یکایک،در خاطرش شکفت

آن سوی جرزها،محلهء ساکت را دید

بر تخته‌های میوه‌فروشان

توفانی از سحابهای نباتی وزید

و پیشخوان‌ روزنامه‌فروشان را

سیب گلاب سوزان آراست.

این حالت حضور

یک لحـظه بیش نپایید

ناگاه،صحن خانه

از میهمان خوانده و ناخوانده سبز شد

از پلکهای پرده

شب لرزه‌ای درون آمد

که با روایت هیجانش

زبان شمع

لکنت گرفت.

عینا شبیه دورهء تبعید است!

مشّاطه گـفته بود.

(مشّاطه‌ای ظریف‌ که سایه‌های احساسش را

پیوسته شـانه می‌زد

می‌دید بـارها،که در آیینهء اتاقـ

آهسته محو می‌شد

خطهای پیکرش…)

اکنون گروه مهمانان

باهم ترانه‌ای می‌خوانند

که در زمان کودکی‌اش

او را به خواب می‌برد:

افسانه‌ای مصوّر

درباره حضور پری‌ها

که بچه‌های گمشده‌ را

به خانه می‌رسانند

توضیح می‌دهند چرا دیر کرده‌اند

و این‌که خانه در این ساعت

باغی شناور است

از امنیّت و چراغ

و ماه،در تمام جهاتش،مکرّر است.

از چند لحظه پیش

ولی مرد کور

که چای را به لب می‌برد

انگشتهاش،در طلب‌ قند

کورمال

می‌گشت و می‌گذشت

تا آن‌که روزی ماه

یک قنددان نـقره به دست آورد

با حبّه‌ای سپید…

مهتاب روی حلقه انگشتریش

تقدیم یک نگین درخشان بود

یک چشم روشنی

آن وقت

بی‌اعتنا به نغمهء خواب‌آور پری

و شهپری که‌ از‌ سر دلدادگی

گاهی به گونه‌ها و لبش می‌وزید

و شعر سیمگون سرش را

می‌بافت یا می‌آشفت

روی ملافه خفت

سرمست روشنایی، می‌دانست

که قنددان او پس از این

گنجینهء شفای محله است.

20/11/1369


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

یادآوری داستان تصویر تولیدشده زنی که در اینترنت وحشت آفرید و تفسیر کنونی آن ماجرا در عصر انفجار…

او در جایی بیرون است و در جهان موازی احتمالا به کمین شما نشسته. تنها کاری که باید انجام دهید تا او را به وجود بیاورید این است که دستور درست را در یک تولید‌کننده تصویر هوش مصنوعی تایپ کنید!مانند یک طلسم دیجیتالی، کلمات شما مانند یک «ورد…

اولم، یکی از عجیب‌ترین جانداران روی زمین – شبیه جنین نارس یا موجودات سری فیلم‌های بیگانگان

جانداری به نام Proteus anguinus که همچنین به عنوان اولم olm شناخته می‌شود، گونه‌ای سمندر است که بومی آب‌های زیرزمینی آلپ در جنوب شرقی اروپا است. این جاندار از معدود مهره‌داران غارنشین است و به دلیل شکل سر و دست‌ها  رنگ سفید مایل به صورتی و…

خودکشی دسته جمعی در دمین آلمان در پایان جنگ جهانی دوم

خودکشی دسته جمعی در دمین به رویداد غم‌انگیزی اشاره دارد که در پایان جنگ جهانی دوم در شهر دمین آلمان رخ داد. در اواخر‌آوریل و اوایل ماه مه 1945، هنگامی که نیرو‌های شوروی در حال پیشروی به سمت شهر بودند، بسیاری از ساکنان آن، از جمله زنان،…

جستجو برای جیمز باند بعدی – طرفداران جیمز باند یکی از این 11 نفر را جیمز باند بعدی می‌دانند

جیمز باند یک شخصیت خیالی است که توسط نویسنده بریتانیایی یان فلمینگ خلق شده. باند یک مامور سرویس مخفی بریتانیایی ظریف و پیچیده است که با کد 007 نیز شناخته می‌شود. او اولین حضور خود را در رمان «کازینو رویال» فلمینگ در سال 1953 انجام داد و از…

برآورد میزان موفقیت قرارهای عاشقانه زوج‌ها با هوش مصنوعی و اندازه‌‌گیری میزان همسانی پاسخ‌های سیستم…

در حین یک قرار آشنایی پاسخ‌های فیزیولوژیکی دو نفر حین گفتگو و دیدار با هم هماهنگ می‌شود، این پدیده‌ای است که از آن با نام همسانی فیزیولوژیکی یاد می‌شود.درجه این همگامی با تعامل در مکالمه و کیفیت همکاری همبستگی دارد و بنابراین می‌تواند…

ربات‌هایی که در دنیای سینما و تخیل دوستشان داشتیم یا در مواردی از آنها می‌ترسیدیم!

انسان‌ها همیشه از تحولات تازه می‌ترسند و از زمانی که تخیل آدم ماشینی ایجاد شد، ترس از این توده‌های آهنی هم ایجاد شد. شخصیت ربات‌ها در ابتدا در داستان‌ها خیلی سطحی و بیشتر هراس‌‌انگیز بود، اما بعدا ربات‌ها دارای شخصیت شدند تا جایی که حتی…
آگهی متنی در همه صفحات
9 نظرات
  1. امیرحسین می گوید

    خیلی بیخود بود با عرض پوزش (شعرش)

    1. پیام می گوید

      من هم با شعر زیاد ارتباط برقرار نمیکنم ولی خیلی بیشتر از اون کسایی مثل امیرحسین رو درک نمیکنم.
      این حق و این اعتماد به نفس کاذب از کجا میاد که به راحتی چیزی که بعضیا دوست دارن رو به راحتی و با کلمات تند بکوبیم؟!

    2. shaian می گوید

      ادبیات در یک تقسیم بندی کلی به دو بخش عامه‌پسند یا عوامانه و نخبه‌پسند یا تخصصی تقسیم می شود. در پدید آمدن آثار عامه پسند، موازین هنری و خلاقیت ادبی نقش چندانی ندارد. مخاطبان اشعار و داستان های عامه پسند، تودهٔ مردمی هستند که هدف اصلی آنان از خواندن متون ادبی، سرگرم شدن است. این افراد در عین حال که مشتریان ثابت اشعار و داستان های سطحی یا فیلم ها و سریال های بازاری هستند، معمولا در برخورد با آثار تخصصی دچار کسالت می شوند زیرا نمی توانند جنبه های زیبایی شناختی چنین آثاری را درک کنند. با این حال گروه اندکی از مردم عادی در برخورد با آثاری که فراتر از درک آنهاست، به تمسخر روی می آورند.

  2. پریسا می گوید

    شعر زیبایی بود.من رو یاد داستان کوری انداخت.ممنون از انتخاب زیباتون

  3. فرشاد می گوید

    اونقدر دغدغه ‌ی‌فکری و گرفتاری تو زندگیم دارم که خوندن این شعرها حالم رو خوب نمی‌کنه.
    نمی‌دونم؛ شاید لذت بردن از اشعار واسه آدم‌هایی هست که تو زندگیشون استرس ندارن، درد ندارن و آرامش دارن و لذتش رو می‌برن…

  4. ا ر ف می گوید

    سلام .اقا امیر حسین شما یک شعر با ربط یا باخود مینوشتید همین جا .غرض ادای احترام است .همین .حرمت ها راحفظ کنیم .همین .

  5. مهدی می گوید

    دیشب بازی بارسا و بایرن بود برام جالب بود که حتی حوصله فک کردن به یک چیز ساده مثل نحوه محاسبه گل زده توی خونه حریف رو هم نداشتم!
    فکر میکنم دیگه دوره شعرایی مثل صائب تبریزی که مشهور به داشتن استعاره های عجیب و دور از ذهن هست گذشته! شاید دیگه مثل قدیم حوصله فک کردن و کشف و لذت نیست!من جوون میخام بخونم، گوش بدم، لذت ببرم، همین. بعدشم برسم به هزار کاری که چه تو واقعیت چه خیال ذهنمو مشغول کرده.
    به صورت کلی میگما!منظورم این شعر نیست.
    حتما این شعرم برا کسایی که مدل من نیستن لذت بخش بوده!خوشبحالشون

  6. siamak gol می گوید

    چه قشنگ!!!!
    لحضه مرگ بود… مُرد!!!
    خودشم مُرد… خِعلی قشنگ بود… مثلِ داستان بود..

  7. mehdi می گوید

    خدایش بیامرزد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.