کتاب همه مردان شاه، نوشته استفان کینزر: نوشتهای خوشخوان در مورد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

“در جهان هیچ چیز تازهای وجود ندارد ، مگر تاریخی که شما چیزی دربارهاش نمیدانید.”
هری ترومن
چند روز پیش در یکی از وبلاگها نقدی درباره کتاب “همه مردان شاه” خواندم. مشتاقان کتاب و تاریخ حتما با این کتاب آشنا هستند. “همه مردان شاه” عنوان کتابی است که توسط استفان کینزر نویسنده آمریکایی نوشته شده است. در ترجمههای فارسی غالبا به ادامه عنوان کتاب که “American coup and the roots of middle east terror” اشاره نمیشود. نویسنده کتاب درنظر داشته است با نوشتن حوادث حول و حوش مرداد ۱۳۳۲ ، ریشه نفرت کنونی اهالی خاورمیانه از آمریکاییان و غرب را بیابد.
در اعتبار نویسنده کتاب نمیتوان کوچکترین شکی کرد ، استفان کینزر یکی از خبرنگاران باسابقه روزنامه نیویورک تایمز است که هم اکنون رئیس دفتر نیویورک تایمز در برلین و استانبول و ساکن شیکاگو است.
نقطه قوت کتاب ، “روایت داستانی” و رمانگونه آن از تاریخ است ، به گونه ای که حتی مخاطب غیرعلاقمند به تاریخ هم با خواندن صفحات نخست کتاب ، وادار به خواندن همه کتاب میشود. این برتری کتاب ، بخصوص وقتی برجسته میشود که آن را با کتابهای تاریخ ملالانگیز و خستهکننده مشابه مقایسه کنیم.
حقیقت این است که ، کمتر نویسنده تاریخنویس ایرانی را سراغ دارم که هنگام نگارش کتاب اغراض شخصی خود را وارد کتابش نکند. گاه این موضوع تا به آنجا پیش میرود که شاهد یک هرج و مرج به تمام معنا میشویم ، چه شخصیتها و فصولی از تاریخ که حذف نمیشوند و چه واقعیتهایی که تعدیل نمیشوند. بر این باورم که “تاریخ نوشتن” یک علم است و همانند سایر علوم نیازمند آموزش و ممارست است. صد درصدی ندیدن ، سیاه و سفید نکردن اشخاص ، متکی بودن بر اسناد معتبر ، وارد نکردن حوزه”قضاوت” در نقل تاریخی ، همه و همه محتاج آموزش هستند.
مسلما کتاب”همه مردان شاه “بهترین” و “درستترین” کتاب درباره حوادث مرداد ۱۳۳۲ نیست، ولی سخت بر این عقیده استوارم که “جذابترین” آنهاست. نقدهای زیادی در روزنامهها و نشریات داخل کشور درباره این کتاب شده است و انتقاداتی هم نسبت به محتوای کتاب وارد آمده. مثلا بعضی کتاب را اثری غیرتحقیقی و غیرمستند میدانند که تا اندازهای درست است. البته گمان نمیکنم که قصد نویسنده ارائه کتابی از این دست بوده باشد و در مقایسه با دیگر کتابها ، نویسنده کتاب دیدی به مراتب منصفانهتر و بازتر داشته است ، هرچند خالی از اشکال و اشتباه تاریخی نیست. اما ترجمههای فارسی که از این کتاب انجام شده است ، به مراتب انتقادآمیزتر هستند. به عقیده من همه ترجمههای موجود در بازار کتاب ایران به نوعی دارای نقص هستند: بعضی مقدمه و مؤخره و فهرست اسامی را حذف کردهاند ، بعضی در ترجمه دست بردهاند و حتی در ترجمهای که من داشتم یک فصل تقریبا “بدون مشکل” بهکلی حذف شده بود.
به هر حال باید از خود پرسید که چرا “جذابترین” کتاب درباره گوشهای از تاریخ معاصرمان را یک آمریکایی نوشته و نه یک ایرانی و چرا کمتر شاهد نگارش کتابهای تاریخی مشابه در ایران هستیم.
عکس روی جلد: درب منزل دکتر مصدق (مقر نخست وزیری)
«… این دروازه شاهد چه تاریخی بوده است! سفرای آمریکا و انگلیس در ایران، همواره با فرستادگان ویژهای مثل اورل هریمن، به دفعات بیشمار از میان آن گذشته بودند تا مصدق را متقاعد به کنار گذاشتن یا تعدیل برنامه ملیسازی صنعت ایران کنند. دستههای اوباش در حالی که فریاد «مرگ بر مصدق! » سر داده بودند، طی شورش نافرجام زمستان ۱۳۳۰، بر آن کوبیدند. در طی همان شورش، یک جیپ حامل شعبان بیمخ، به این در برخورد کرد و در همان حال مصدق به سلامت و از روی دیوار پشتی فراری داده شد. هنوز اثر یک گودرفتگی در پایین این در بزرگ که احتمالا بر اثر همان ضربه به وجود آمده بود، دیده میشود….)
معرفی کتاب کتاب همه مردان شاه و نویسنده آن
نیم قرن پیش، ایالات متحده برای اولین بار دولت یک کشور در خاورمیانه را سرنگون ساخت. قربانی این عملیات، محمد مصدق، نخست وزیر ایران بود که با رأی مردم به قدرت رسیده بود. اگر چه کودتا در نگاه اول یک پیروزی به نظر میرسید اما امروزه آن را درس تکان دهندهای دربارۀ خطرات ناشی از مداخله در کشورهای خارجی تلقی میکنند.
در این کتاب، خبرنگار سابق نیویورک تایمز، استیون کینزر (Stephen Kinzer) اولین گزارش کامل از این عملیات سرنوشت ساز را ارائه میکند. گزارش وی حاوی شرح ساعت به ساعت وقایع ماه اوت ۱۹۵۳ (مرداد ۳۲) است و در پایان، میراث «شوم و هولناک کودتا را مورد ارزیابی قرار میدهد.
عملیات آژاکس، که نام این کودتا بود، تاریخ ایران، خاورمیانه و جهان را تغییر داد. این عملیات، محمدرضا شاه را دوباره بر تخت طاووس نشاند و به او اجازه داد که دیکتاتوری خود را دوباره اعمال کند که در نهایت منجر به بروز انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) شد. انقلاب اسلامی نیز به نوبه خود، الهام بخش بنیادگرایان در سراسر جهان اسلام شد. و…….
کینزر در کتاب خود میگوید: «اغراق آمیز نخواهد بود اگر خط مستقیمی را از عملیات آژاکس ترسیم نمائیم که از حکومت سرکوبگر شاه و انقلاب اسلامی گذر کند و به گلولههای آتشی منتهی شود که مرکز تجارت جهانی در نیویورک را در برگرفت.»
کینزر با استفاده از تحقیقات خود در ایالات متحده و ایران و همچنین مطالب بدست آمده از گزارش سیا که مدتهای مدید، محرمانه تلقی میشد، پشت صحنه کودتا را شرح میدهد و تعریف میکند که کودتا چگونه به وقوع پیوست. این کتاب یک داستان مهیج از فعالیت جاسوسان، خرابکاران و مأموران مخفی است. در مورد پرداخت رشوه، شورشهای ساختگی، چمدانهای پر از پول نقد و ملاقاتهای نیمه شب میان شاه و کرمیت روزولت، مأمور سیا، نیز که در صندلی عقب اتومبیل و در زیر پتو به دیدار شاه میرفت، همه چیز در این کتاب گفته شده است. روزولت، نوه رئیس جمهور تئودور روزولت در دورانی که مأموران سیا بیشتر به نبوغ
خود متکی بودند یک جیمز باند واقعی به حساب میآمد. پس از آنکه اولین اقدام وی به کودتا شکست خورد، أو دومین اقدام را سه روز بعد ترتیب داد و به موفقیت رسید. بازیگران پرشمار این نمایش عبارتند از شاه جوان و وحشتزده، که با اولین علامت خطر از کشور فرار کرد؛ ژنرال نورمن شوارتسکف، پدر فرمانده جنگ خلیج فارس که مخفیانه به تهران رفت و زمینه اجرای کودتا را فراهم ساخت و نخست وزیر آتشین مزاج ایران، محمد مصدق که با ملی کردن شرکت بسیار سودآور نفت ایران و انگلیس، غرب را خشمگین ساخت. انگلیسیها که از ملی شدن شرکت نفت خود به خشم آمده بودند، رئیس جمهور آمریکا آیزنهاور را متقاعد ساختند که مصدق ایران را به سمت کمونیسم هدایت میکند. آیزنهاور و نخست وزیر بریتانیا، وینستون چرچیل به حامیان اصلی کودتا مبدل شدند.
این کتاب با ارائه اطلاعات مفید از تاریخ خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا، چشمان خواننده را نسبت به واقعهای که آثار ناخواسته آن – یعنی انقلاب اسلامی و بروز احساسات خشن ضد آمریکائی – دنیای مدرن را دگرگون ساخت، باز میکند. با توجه به گسترش روزافزون نقش ایالات متحده در خاورمیانه، مطالعه این کتاب یک ضرورت است.
استیون کینزر، خبرنگار بازنشسته نیویورک تایمز است که در دوران کار خود، گزارشهایی را از بیش از پنجاه کشور در چهار قاره جهان برای این روزنامه ارسال نمود. در دهه ۱۹۸۰ او پوشش خبری انقلابها و تحولات اجتماعی در آمریکای مرکزی را برعهده داشت. در دهه ۱۹۹۰ او به عنوان رئیس دفتر تایمز در برلین منصوب شد و شش سال از عمر خود را صرف پوشش اخبار مربوط به ظهور اروپای بعد از کمونیسم نمود.
بعدها کینزر اولین رئیس دفتر تایمز در استانبول شد. کتابهایی که وی تاکنون به رشته تحریر درآورده عبارتند از: «میوه تلخ: داستان کودتای آمریکا در گواتمالا»، «خون برادران: زندگی و جنگ در نیکاراگوئه» و «هلال و ستارہ: ترکیه در میان دو جهان.» کینزر در حال حاضر خبرنگار نیویورک تایمز در شیکاگو است.|
روزی در یک مهمانی شرکت کردم که به مناسبت انتشار خاطرات یک زن مسن ایرانی برگزار شده بود. او برای مدت یک ساعت از زندگی پرماجرای خود سخن گفت. اگر چه او در صحبتهای خود وارد سیاست نمیشد، به طور گذرا اشاره کرد که خانواده وی با محمد مصدق، که در اوایل دهه ۱۹۵۰ به مدت بیست و شش ماه [۲۸ ماه نخست وزیر ایران بود و در نتیجه کودتای طراحی شده توسط سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) برکنار گردید، نسبت دارند.
پس از خاتمه صحبتهای وی نتوانستم از طرح یک سؤال خودداری کنم. «شما به مصدق اشاره کردید. از کودتایی که علیه وی به وقوع پیوست چه خاطرهای دارید، یا چه میدانید؟ » او فورا احساس ناراحتی کرد و برافروخته شد. فریاد زد: «چرا شما آمریکاییها این کار وحشتناک را انجام دادید؟ ما همیشه آمریکا را دوست داشتیم. برای ما آمریکا یک کشور بزرگ، یک کشور کامل بود، که به ما کمک میکرد، آنهم در زمانی که دیگر کشورها ما را استثمار میکردند. اما از آن لحظه به بعد هیچ کس در ایران به آمریکا اعتماد نداشت. من با اطمینان به شما میگویم که اگر این کار را نکرده بودید بعد با مشکل گروگانگیری در سفارت خود در تهران مواجه نمیشدید. تمام مشکلات شما از سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲) شروع شد. آخر چرا اینکار را کردید؟ »
این خشم نشانه شکاف ادراکی عمیقی است که اکثر ایرانیها را از غیرایرانیها جدا میسازد. در ایران، تقریبا همه در چند دهه گذشته آگاه بودهاند که ایالات متحده مسؤول از بین رفتن حکومت دموکراتیک در سال ۱۹۵۳ و روی کار آمدن دیکتاتوری طولانی مدت محمدرضا شاه بود. دیکتاتوری وی منجر به انقلاب ۱۹۷۹ شد که موجب روی کار آمدن یک حکومت مذهبی شدید ضد آمریکایی گردید و…. بنیادگرایی حکومت ایران، تعصبات ضد آمریکایی را در بسیاری از کشورها برانگیخت، که بارزترین آن افغانستان بود که به پناهگاه القاعده و بسیاری از گروههای تروریست دیگر مبدل شد.
این وقایع، برای آمریکا و برای هر کشور دیگری که بخواهد اراده خود را بر یک کشور بیگانه تحمیل نماید، اخطاری جدی محسوب میشود. حکومتهایی که از کودتا، انقلاب و تجاوز مسلحانه در کشورهای دیگر حمایت میکنند معمولا با این اعتقاد که برنده خواهند شد به چنین کارهایی دست میزنند و اغلب نیز برنده میشوند. با این حال، آثار پیروزی آنها روزی گریبانشان را خواهد گرفت و این آثار و نتایج، بعضأ هولناک و مخرب خواهد بود. این موضوع خصوصا در فضای بسیار پیچیده و متشنج خاورمیانه امروز صدق میکند که سنتها، تاریخ و مذهب در آن به گونهای به حیات سیاسی شکل میدهد که برای بسیاری از خارجیها غیرقابل درک است.
احساسات خشن ضد آمریکایی که پس از سال ۱۹۷۹ از ایران برخاست بسیاری از مردم ایالات متحده را شگفتزده نمود. آمریکاییها قادر به درک این امر نبودند که چه عاملی موجب این نفرت عمیق از آنان در کشوری شده که تصور میکردند کم و بیش به آنان علاقمند است. علت آن بود که تقریبا هیچ کس در ایالات متحده از این حقیقت آگاهی نداشت که سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) در سال ۱۹۵۳ مرتکب چه عملی شده است.
محمد مصدق در زمان خود شخصیت عظیمی به شمار میرفت. او یک امپراتوری را به لرزه درآورد و دنیا را عوض کرد. مردم در همه جا نام او را میشناختند. رهبران جهانی ابتدا تلاش کردند تا بر او تأثیر بگذارند و سپس در براندازی وی کوشیدند. هنگامی که مجله تایم در سال ۱۹۵۱، علیرغم وجود مردانی چون هری ترومن، دوایت آیزنهاور، و وینستون چرچیل، وی را به عنوان مرد سال خود برگزید هیچکس متعجب نشد.
عملیات آژاکس (Ajax – که از سوی سیا با این رمز نامگذاری شد – زخم بزرگی بر پیکر ایران، خاورمیانه و دنیای استعمارزده به حساب میآمد. این اولین باری بود که ایالات متحده اقدام به براندازی یک حکومت خارجی میکرد. این عملیات الگویی برای سالهای پس از آن گردید و تصویری را که میلیونها نفر از ایالات متحده در ذهن دارند شکل داد.
این کتاب ماجرایی را تعریف میکند که گویای بسیاری از حقایق در خصوص ریشههای جریانهای خشن معاصر در سراسر جهان است. این کتاب بیش از آن که حاوی یک داستان پر ماجرا باشد، پیامی است از گذشته و درسی است برای آینده.
چند صفحه از فصل یک کتاب: شب به خیر آقای روزولت
هنگامی که یک کاروان مرموز حرکت خود را پیش از نیمه شب ۱۵ اوت ۱۹۵۳ [۲۵ مرداد ۱۳۳۲] در تاریکی آغاز نمود، اکثر مردم تهران در خواب بسر میبردند. در جلوی این کاروان یک خودروی زرهی با علایم نظامی حرکت مینمود. به دنبال آن دو جیپ و چند کامیون نظامی مملو از سرباز به پیش میرفتند. آن روز هوا بینهایت گرم بود اما فرارسیدن شب تا حدودی گرما را تخفیف داد. هلال ماه در آسمان میدرخشید. برای برانداختن یک دولت، شب مناسبی بود.
در اتومبیل جلودار کاروان، سرهنگ نعمت الله نصیری، فرمانده گارد شاهنشاهی، برای اطمینان خود به پیروزی، دلیل داشت. در جیب او فرمانی از شاه ایران بود که مصدق را از نخست وزیری خلع میکرد. نصیری برای ابلاغ فرمان نزد مصدق میرفت و دستور داشت چنانچه مصدق از خود مقاومت نشان دهد وی را بازداشت نماید.
عوامل امنیتی آمریکا و بریتانیا که این توطئه را تدارک دیده بودند تصور میکردند که مصدق فورا برای مقابله با آن از ارتش کمک خواهد خواست. برنامه آنها این بود که وقتی مصدق با ارتش تماس میگیرد، کسی برای پاسخگویی به وی در آنسوی خط حاضر نباشد. قرار بود سرهنگ نصیری ابتدا با توقف در منزل رئیس ستاد مشترک ارتش او را بازداشت نماید و سپس برای تسلیم فرمان نزد مصدق برود.
سرهنگ همان کاری را انجام داد که از وی خواسته شده بود. اما وقتی به ایستگاه اول رسید با صحنه بسیار غیر منتظرهای مواجه شد. در آن ساعت از شب، رئیس ستاد مشترک، ژنرال تقی ریاحی در منزل نبود. کس دیگری هم در خانه وی حضور نداشت. حتی یک خدمتکار یا دربان هم در منزل پیدا نشد.
این وضعیت میتوانست برای سرهنگ نصیری هشداری باشد که جایی از کار ایراد دارد، اما او به این موضوع توجه نکرد، بلکه برگشت و سوار اتومبیل خود شد و به راننده دستور داد که به سمت مقصد اصلی یعنی منزل نخست وزیر، محمد مصدق حرکت نماید. تمام امید در سازمان برجسته اطلاعاتی جهان نیز به موفقیت وی در اجرای این مأموریت بود.
سرهنگ نصیری تا آن اندازه احمق نبود که چنین کاری را سر خود انجام دهد. مشروعیت فرمان صادره محل تردید بود زیرا در نظام دموکراتیک ایران، عزل و نصب نخست وزیر تنها با اجازه مجلس امکان پذیر بود. اما این عملیات شبانه حاصل چندین ماه برنامه ریزی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و سرویس امنیتی مخفی بریتانیا به شمار میرفت. دستور انجام کودتا از سوی پرزیدنت دوایت آیزنهاور و نخست وزیر انگلستان وینستون چرچیل صادر شده بود.
در سال ۱۹۵۳ ایالات متحده هنوز برای ایرانیها تازگی داشت. بسیاری از مردم ایران آمریکاییها را دوست خود میپنداشتند که از دموکراسی شکننده ایران که برای ایجاد آن نیم قرن تلاش صرف شده بود حمایت میکرد. کشوری که از سوی ایرانیها به عنوان یک استعمارگر ظالم شناخته میشد و از ایران بهره کشی مینمود، بریتانیا بود، نه ایالات متحده
از اولین سالهای قرن بیستم، یک شرکت بریتانیایی که در مالکیت دولت بریتانیا قرار داشت، در زمینه تولید و فروش نفت ایران از حق انحصاری برخوردار بود که برای آن شرکت سود فراوان به همراه داشت. ثروتی که از دل سرزمین ایران خارج میشد نقش تعیینکنندهای را در حفظ جایگاه بریتانیا به عنوان یک قدرت جهانی ایفا مینمود، در حالی که اکثر مردم ایران در فقر زندگی میکردند.
بالاخره در سال ۱۹۵۱ (۱۳۳۰) آنها به مصدق روی آوردند که بیش از هر رهبر سیاسی دیگر مظهر خشم مردم ایران از شرکت نفت انگلیس و ایران بود. او سوگند خورد که این شرکت را از ایران اخراج نماید، منابع عظیم نفتی ایران را به این کشور بازگرداند و ایران را از انقیاد یک قدرت خارجی آزاد سازد.
مصدق، سوگند خود را با ارادهای مصمم به اجرا در آورد. وی در میان شوق و حمایت ملت خود، شرکت نفت انگلیس و ایران را که سودآورترین تجارت بریتانیا در جهان محسوب میشد
ملی اعلام کرد. اندکی بعد، ایرانیها پالایشگاه عظیم آن شرکت در آبادان و در کنار خلیج فارس را به کنترل خود درآوردند.
این واقعه ایران را غرق در عواطف میهن دوستانه کرد و مصدق را به یک قهرمان ملی مبدل ساخت. در عین حال، بریتانیا از این اقدام به شدت برآشفت و مصدق را به سرقت داراییهای آن کشور متهم کرد. آنها ابتدا از دیوان بین المللی دادگستری و سازمان ملل متحد خواستند که وی را مجازات کند و سپس ناوهای جنگی خود را به خلیج فارس اعزام نموده تحریم اقتصادی خشنی را علیه ایران به اجرا درآوردند که اقتصاد این کشور را به نابودی کشاند. علیرغم این اقدامات، شجاعت مصدق ملت ایران را بیش از پیش تهییج مینمود و رهبران ضداستعمار در آسیا و آفریقا را نیز تحت تأثیر قرار میداد.
مصدق در مقابل فعالیتهای بریتانیا علیه خود، کوچکترین واهمهای به دل راه نداد. یک روزنامه اروپایی نوشت که «مصدق ترجیح میدهد در آتش نفت ایران کباب شود ولی کوچکترین امتیازی به بریتانیا ندهد.»
در یک مقطع، بریتانیا حمله مسلحانه به ایران و بازپسگیری میادین نفتی و پالایشگاه را مدنظر قرار داد ولی به دلیل خودداری پرزیدنت ترومن از این طرح، آن را کنار گذاشت. تنها دو امکان باقی مانده بود: مصدق در قدرت باقی بماند و یا از طریق یک کودتای نظامی از قدرت خلع گردد. نخست وزیر چرچیل، که یکی از محصولات پرغرور سنت امپریالیسم به شمار میرفت در انتخاب راه حل کودتا چندان به خود تردید راه نداد.
بلافاصله پس از ملی اعلام شدن شرکت نفت توسط مصدق، عوامل امنیتی بریتانیا توطئه جهت براندازی وی را آغاز نمودند. آنها برای رسیدن به هدف خود اشتیاق و عزم فراوانی از خود نشان میدادند. مصدق از توطئه آنها آگاهی یافت و در اکتبر ۱۹۵۲ (۱۳۳۱) دستور بسته شدن سفارت بریتانیا را صادر نمود. تمامی دیپلماتهای بریتانیایی در ایران، و از جمله مأموران مخفی امنیتی که در لوای فعالیت دیپلماتیک در سفارت به کار مشغول بودند مجبور به ترک ایران شدند. دیگر کسی باقی نمانده بود که کودتا را سازماندهی کند.
بریتانیا بلافاصله از پرزیدنت ترومن درخواست کمک نمود. اما ترومن قلبا با جنبشهای ملی از قبیل جنبش تحت رهبری مصدق همراهی داشت. او امپریالیستهای پیری را که شرکت نفت انگلیس و ایران توسط آنها اداره میشد بدید؛ تحقیر مینگریست. به علاوه، سبا تا آن زمان در براندازی یک دولت خارجی شرکت نکرده بود و ترومن میل نداشت سابقهای در این زمینه ایجاد کند.
با انتخاب دوایت آیزنهاور به ریاست جمهوری ایالات متحده، رویکرد آمریکا نسبت به اجرای کودتا در ایران تغییر یافت. ظرف چند روز پس از انتخابات، یکی از مأموران ارشد
سرویس امنیتی بریتانیا، به نام کریستوفر مونتاگ وودهاوس (Christopher Montague Woodhouse) برای ملاقات با مقامات ارشد سیا و وزارت امور خارجه به واشنگتن آمد. وودهاس با تیزهوشی تصمیم گرفت برای قانع کردن آمریکاییها از استدلال همیشگی دولت بریتانیا، یعنی اینکه چون مصدق اموال بریتانیا را ملی اعلام کرده باید برود، استفاده نکند. این استدلال در واشنگتن چندان خریدار نداشت، اما وودهاس میدانست، چه حرفی در آمریکا خریدار خواهد داشت.
او بعدها نوشت، «چون نمیخواستم متهم به این شوم که برای بیرون کشیدن انگلیس از مخمصه دارم از آمریکا سوء استفاده میکنم، تصمیم گرفتم بیشتر بر تهدید کمونیسم علیه ایران تأکید نمایم تا ضرورت به دست گرفتن دوباره کنترل صنعت نفت»
هدف از این نقشه، تحریک دو برادری بود که پس از به قدرت رسیدن آیزنهاور، زمام سیاست خارجی آمریکا را در دست داشتند جان فاستر دالس (John Foster Dulles)، وزیر تازه وارد امور خارجه، و آلن دالس (Allen Dules) رئیس تازه منصوب شده سیا، که از تندروترین سردمداران جنگ سرد به حساب میآمدند. در نظر آنان، جهان عرصه یک جنگ ایدئولوژیک بود و هر درگیری محلی به نوعی به رویارویی شرق و غرب ربط داده میشد. در نگاه آنها، هر کشوری که قاطعانه با ایالات متحده همسو نشده بود یک دشمن بالقوه بشمار میرفت. آنها خصوصا ایران را از این لحاظ خطرناک میدانستند.
ایران از ثروت نفتی عظیم، مرز طولانی با اتحاد شوروی، یک حزب کمونیست فعال و یک نخست وزیر ملی گرا برخوردار بود. برادران دالس عقیده داشتند که خطر افتادن ایران به دام کمونیسم جدی است. احتمال تبدیل شدن ایران به «چین دوم» آنها را به وحشت میانداخت. هنگامی که بریتانیاییها طرح خود برای براندازی مصدق و جایگزین نمودن یک نخست وزیر قابل اعتماد طرفدار غرب را ارائه نمودند، آمریکاییها بلافاصله به آن طرح علاقمند شدند.
اندکی پس از آغاز ریاست جمهوری پرزیدنت آیزنهاور در ۲۰ ژانویه ۱۹۵۳ (۳۰ دی ۱۳۳۱)، جان فاستر دالس و آلن دالس به همتایان بریتانیایی خود گفتند که آماده اقدام علیه مصدق هستند. کودتای طراحی شده، عملیات آژاکس یا به روش معمول نامگذاری سیا، TPAJAX نامگذاری شد. سیا برای رهبری این عملیات، یکی از افسران آن سازمان را که تجربه قابل ملاحظهای در زمینه خاورمیانه داشت، یعنی کرمیت روزولت (Kremit Roosevelt) نوه پرزیدنت تئودور روزولت را برگزید.
کرمیت روزولت همانند دیگر اعضای خانواده سرشناس خود، اشتیاق زیادی به مداخله مستقیم داشت و معروف بود که در شرایط بحرانی از خود قاطعیت نشان میدهد. او در آن زمان سی و هفت ساله و مدیر بخش خاورمیانه و آسیای سازمان سیا بود و در عملیات سری تبحر فراوان داشت. کیم فیلبی (Kim Philby)، جاسوس شوروی او را به عنوان یک آمریکایی آرام نمونه توصیف کرده است و در مورد وی میگوید: «یک فرد مبادی آداب و متشخص از شرق آمریکا، با ارتباطات سالم اجتماعی؛ بیشتر از آن که یک روشنفکر باشد فردی با تحصیلات بالاست، و چه در مقام میهمان و چه به عنوان میزبان خوشایند و دلنشین است. همسر بسیار خوبی نیز دارد. در واقع، آخرین فردی است که میتوان انتظار داشت تا گریبان، در قصههای کثیف فرورفته باشد.»
در مأموران سیای آن دوران، نوعی آرمانگرایی عمیق و مشترک به چشم میخورد که باعث میشد همگی اعتقاد داشته باشند، کارهای کثیفی که انجام میدهند برای آزادی از اهمیت حیاتی برخوردار است. بسیاری از آنها خصوصیات یک متفکر و یک ماجراجو را در خود ترکیب کرده بودند و هیچیک به اندازه کرمیت روزولت سمبل کامل این ترکیب نبود.
او در اوایل ماه ژوئیه ( تیرماه)، توصیه پزشک سازمان سیا برای جراحی فوری کلیه را نادیده گرفت و مأموریت سری خود را آغاز کرد. وی ابتدا با هواپیما در بیروت فرود آمد و از آنجا با اتومبیل و از مسیر صحرا به سوی سوریه و عراق حرکت نمود. پس از ورود به ایران از یک نقطه مرزی دورافتاده، نتوانست شگفتی خود را پنهان کند:
من خاطراتی را که پدرم از سفر به آفریقا در کنار پدرش، تئودور روزولت در سال ۱۹۰۹ تعریف کرده بود به یاد داشتم. «تجربه بزرگی بود و همه دنیا جوان بود! » من همان احساسی را داشتم که پدرم در آن زمان داشت. در حالی که از جادههای کوهستانی عبور میکردیم، هیجان وجودم را فرا میگرفت و روحم به پرواز درمی آمد … در ۱۹ ژوئیه ۱۹۵۳ (۲۸ تیر ۱۳۳۲) با یک مأمور مهاجرت و گمرک بسیار تنبل، کودن و کم سواد در خانقین مواجه شدیم. در آن زمان، برخلاف امروزه، پاسپورتهای آمریکایی حاوی شرح مختصری از خصوصیات و مشخصات ظاهری مهم دارنده گذرنامه بود. پس از تشویقها و کمکهای من، مأمور مزبور بالاخره نام مرا به عنوان «آقایی که سمت راست پیشانی او جای زخم است» ثبت نمود. من این ماجرا را به فال نیک گرفتم…
پینوشت : شما میتوانید در لینکهای زیر مصاحبههایی را که با کینزر درباره کتاب همه مردان شاه انجام شده ، بخوانید : – مصاحبه سایت buzzflash
آقا خیلی لطف کردی از گذاشتن این لینک. برای ما که اینجا دسترسی به کتابهای فارسی کمه نعمتیه.
خدا خیرت بده،چه کار خوبی کردی
دانلودش کردم رفتم که پرینتش را هم بگیرم
مرسی
آنچه مسلم است رمان تارخی الزاما تاریخ نیست.معدود مثل مسعود بهنود قادرند صحت و جذابیت را با هم ارائه دهند.
سلام. هیچ کدوم از لینک ها جواب نداد برای من.
mamnoonam… be rahatee download shod…
دستت درد نکنه
خیلی ممنون
آقا من همان روز دانلود کردم ولی ای نتعطیلی دارم می خونم . . بسیار ممنونم از شما . . دستتان درد نکند
خیلی ممنون
خیلی عالی بود
با سلام من دارنده ارشیو کاملی از کتابهای این نویسنده هستم در صورت نیاز شما مایل به همکاری هستم ممنون آدرس من:silence_after2love@yahoo.com
عالی بود ممنون از زحماتی که میکشید به امید روزهای بهتر
agajan kheylı mamnun. damat garm.
با سلام. کار بسیار جالبی کردید به خصوص برای ما که به کتابهای فارسی دسترسی نداریم. کوشش می کنم پس از مطالعه ی کتاب نظر خود را بنویسم. خوشحال می شوم اگر وبلاگ مرا نیز بازدید کنید.
پیروز باشید
نمی دونستم که این کتاب در ایران ترجمه و چاپ شده من ۳ سال پیش خوندمش همونموقع هم توی وبلاگم د موردش نوشتم . فقط امیددارم که در ترجمه جاهائی که از شیخ فضل نوری گفته سانسور نشده باشه
با سلام/ ممنون از گذاشتن کتاب ×همه مردان شاه× در این سایت/ اطمینان دارم خیلی از ایرانیان خارج از کشور مایل به خواندن این کتاب بودند/ باتشکر ۲باره از شما/طاهری از آلمان
باسلام.از تلاش شما صمیمانه سپاس گذاری می کنم وار خداوند بزرک ارزوی توفیق شمارا دارم
سلام کتاب های جدید برای دانلود در سایت بگذارید
lotfan az asare duma ham ketab bogzarid
سلام.. هرچند دیره اما خوب من تازه این صفحه رو توسط دلیشس پیدا کردم، لینک های سوم و چهارم و ششم کار نمیکنه… امکانش هست همه رو یک جا مثلا توی rpaidshare آپلود کنید؟