چگونه فناوری، صدای از دست رفته «راجر ایبرت» فقید را در دوران مبارزه او با سرطان تیروئید به او بازگردانده بود؟

کمتر علاقهمند سینما است که نام یک منتقد مشهور به نام «راجر ایبرت»، به گوشش نخورده باشد و نقدهای او را در وبلاگش نخوانده باشد، بسیاری از منتقدان در هنگام نوشتن مقالههای سینمایی نگاهی به وبلاگ او میاندازند و در موارد زیادی نظر او را در نوشته خود میگنجانند.
ایبرت، دههها ستونی ثابت در روزنامه «شیکاگو سان تریبون» داشت، این ستون با ورود پدیده اینترنت، به صورت آنلاین درآمد. به علاوه او سالهای زیادی برای تلویزیون شویی مختص بررسی فیلم اجرا میکرد.
او پانزده کتاب نوشته است که محتوای آنها را مجموعه نقدهایش تشکیل میدهند، ایبرت نخستین منتقد سینما محسوب میشود که در سال 1975، موفق شد جایزه پولیتزر را کسب کند.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
اما همه چیز با ابتلای ایبرت به سرطان تیروئید، تحت تأثیر قرار قرار گرفت:
– ایبرت از سال 2002 تا به حال در حال دست و پنجه نرم کردن با سرطان است. در سال 2002 تشخیص داده شد که مبتلا به سرطان پاپلیری تیروئید شده است. به همین خاطر تحت جراحی قرار گرفت.
– در سال 2003 مشخص شد که او سرطان غدد بزاقی هم دارد و در یک دوره زمانی چهار هفتهای تحت پرتو درمانی قرار گرفت. این دوره درمان صدای او را کمی تحت تأثیر قرار داد.
– اما در سال 2006، برای برداشتن بافتهای سرطانی نزدیک استخوان فک تحتانی چند روز قبل از جشن تولد 64 سالگی، یک جراحی دیگر در مورد او انجام شد و قسمتی از استخوان فک او هم برداشته شد.
– در جولای همان سال، به خاطر پاره شدن شریان کاروتید، نزدیک محل عمل او تحت یک جراحی دیگر قرار گرفت و تا آستانه مرگ پیش رفت و چندی بعد، تراکئوستومی شد. (ایجاد مجرایی در نای در ناحیه گردن برای کمک به تنفس)
در سال 2007، ایبرت نقد فیلمها را در ستون همیشگیاش در حالی شروع کرد که توانایی تکلم را از دست داده بود و حتی نمیتوانست چیزی بخورد و بیاشامد و مجبور بود از یک لوله تغذیه استفاده کند.
مشاهده هر معلولیت و ناتونیای در هر انسانی دردناک است، اما وقتی که این ناتوانی باعث شود که استعداد و تونایی خاص یک شخص که بعد از سالها تجربه و مداقه و تلاش و کوشش به دست آمده، هرز برود، این تأسف دو چندان میشود.
ایبرت برای به در آمدن از دنیای سکوت، مجبور شد از برنامههای کامپیوتری شبیهساز صدا استفاده کند. همسر راجر ایبرت -چاز- از صدایی با لهجه انگلیسی به نام صدای «لارنس» خوشش میآمد. بعد از آن ایبرت صدایی در مکینتاش به نام «الکس» پیدا کرد که خوبیاش این بود که طوری جملات را ادا میکرد، گویی که میداند دقیقا چه زمانی کاربر میخواهد جمله به اتمام برساند.
اما وبگردی و گوگل کردن، روزی سرنوشت راجر ایبرت را تغییر دادند. روزی راجر ایبرت در هنگام وبگردی ، شرکتی را در ادینبورگ پیدا کرد به نام CereProc، آنها ادعا میکردند که میتوانند برای مشتریان خاص خود، برنامههای شبیهساز صدای ویژه بسازند.
آنها دمویی از برنامه هم روی وبسایت ارائه کرده بودند که صدای جورج دبیلو بوش و آرنلود شواتزنگر را شبیه سازی میکرد، ایبرت حتی برای تست، آنها را به جان هم میانداخت تا با هم مشغول بحث شوند!
در آگوست سال 2009، ایبرت دل به دریا زد و ایمیلی برای این شرکت اسکاتلندی فرستاد، و پاسخی از رئیس این شرکت – پل ولهام- و همچنین از گراهام لیری، یکی از برنامهنویسان نابغه CereProc دریافت نمود.
از آنجا که ایبرت از سال 1975 در تلویزیون دهها ساعت فیلمها را نقد و بررسی کرده بود. آنها تصور میکردند که تکههای صوتی کافی برای کار دارند و از این حیث مشکلی ندارند.
اما در عمل کار به دشواری برخورد، چرا که شوهای تلویزیونی اشخاص دیگر وسط صحبت ایبرت میپریدند و صحبتش را بارها قطع میکردند. به علاوه موسیقی متن فیلمها در زمینه صحبت ایبرت هم شنیده میشد.
ایبرت ناامید شد، اما ناگهان به خاطر آورد که قبل از عمل جراحی سرطان، در DVD فیلمهای همشهری کین، کازابلانکا و شهر تاریک و چند فیلم دیگر، صحبت کرده است و این صداها به صورت ترکهای جداگانه ضبط شده است. آنها موفق شدند، نسخه اصلی و دیجیتال این صحبتها را پیدا کنند.
یک انسان عادی معمولا از پنج هزار کلمه استفاده میکند، یک استاد دانشگاه دایره لغاتی به گستردگی 15 هزار کالمه دارد، شکسپیر، اما، دامنه واژگانش 25 هزار کلمه بود، ولی CereProc برای شبیهسازی صدای ایبرت احتیاج نداشت که تک تک کلمات را پیدا کند و بعد برنامهای بنویسد که به صورت مصنوعی این کلمات را کنار هم بچینند، آنها کافی بود که الگوی کلی ادای کلمات را پیدا کنند.
در ماه فوریه، این شرکت نسخه بتای برنامه را برای تست نزد ایبرت فرستاد. ایبرت با استفاده از همین برنامه در شوی مشهور مجری معروف آمریکایی «اپرا وینفری» شرکت کرد، در این برنامه یک قطعه صوتی از پیش ضبط شده از ایبرت پخش شد که با استفاده از همین برنامه تهیه شده بود، در این قطعه صوتی او برندگان اسکار امسال را پیشبینی کرده بود.
پینوشت: راجر ایبرت بعد از مبارزهٔ ۱۱ ساله با سرطان تیروئید، در ۴ آوریل ۲۰۱۳ چشم از جهان فروبست.
یک قطعه از برنامه اپرا را با ایبرت دیدم، فناوری گرچه صدا را به ایبرت بازگردانده، اما دیدن چهره دفرمه ایبرت، چنان اپرا را تحت تأثیر قرار داده بود که بیاختیار اشک از چشمانش چاری شد.
البته هنوز این برنامه برای بهتر شدن نیاز به تغییراتی دارد و شاید اگر نمونههای بیشتری که صدای ایبرت در دسترس بود برنامه بهتر میشد. حالا ایبرت میتواند به راحتی با همسرو نوههایش صحبت کند، او خوشحال است، چرا که دیگر خود اوست که صحبت میکند، نه الکس! او میتواند در وبکستها صحبت کند و به نقد فیلمها بپردازد و برای رادیو و تلویزیون برنامه بسازد.
در حال نوشتن این پست، به این فکر افتادم که که این شرکت اگر بخواهد میتواند دامنه کارش را گسترش دهد: تصور کنید که نویسندگان فقید، کتابهایشان را برای شما بخوانند یا سیاستمداران درگذشته، بیوگرافیشان را روی یک فیلم مستند برای شما بخوانند. شاید تنها ملاحظات سود- هزینه، مانع چنین ایدهای باشد. شاید هم اصلا مقامات شرکت به فکر چنین کاری نیفتاده باشند. پس کپی رایت این ایده را همین جا پیش شما ضبط میکنم!
– سرطان پاپیلری تیروئید از سلولهای فولیکول تیروئید منتشر میگیرد و 70 تا 90 درصد سرطانهای تیروئید را تشکیل میدهد، این سرطان اغلب چند نقطه تیروئید را درگیر میسازد و انتشار لنفاوی دارد و به ریه و استخوان گسترش پیدا میکند (متاستاز)
تشخیص سرطان پاپیلری با انجام بیوپسی سوزن ظریف یا FNA از غدهها (ندولهای) مشکوک تیروئید صورت میگیرد، درمان آن جراحی است و میتوان از ید رادیواکتیو هم برای درمانش استفاده کرد.
منابع این نوشته: وبلاگ راجر ایبرت و ویکیپدیا
بد نیست یکی از آخرین نقدهای ایبرت را در مورد فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» تیم برتون را بخوانید و پیش چشم تصور کنید که با چه دشواریای از سینما برایمان مینویسد.
راجر ایبرت رو با بخش فیلمهای روز بیژن اشتری در دنیای تصویر شناختم و اینقدر این آقای اشتری نظرات ایشون رو می آورد گفتم برم ببینم کی هست و شاید نزدیک ۵ سال پیش سایتشو پیدا کردم و تقریباً براساس پیشنهادهای اون فیلمهامو انتخاب میکردم… این موضوع سرطان رو ولی نمیدونستم و خیلی ناراحتم کرد… شاید یکی از معدود منتقدهایی هست که وجوه تماشاگرپسندانه رو خورد نمیکنه و با هنری و تکنیکی نگاه کردن صرف، ارزشمندی آثار رو نمیسنجه … ستاره هایی که به فیلمها میده تقریباً همگی با میانگین استقبال عمومی برابر هستند… من لذت میبرم وقتی کسی هم همشهری کین رو بزرگ میدونه و هم ارباب حلقه ها رو (چون نود درصد منتقد ها فیلم و داستان ارباب حلقه ها رو احمقانه میدونن…) یا نقد شاهکار ایبرت روی قسمت سوم جنگ ستارگان و یا شوالیه تاریکی چیزی هست که به این راحتی از ذهن ها پاک نمیشه…
جالب بود. چه قدر قیافهش تغییر کرده.
پست خیلی حوبی بود روش نوشتنتون خیلی خوبه من به سهم خودم به خاطر این پست مفید و کم نقص از شما تشکر میکنم خسته نباشید
عجب …
چقدر شکسته شده .
اما ایده جالبیه اگه عملی بشه .
ممنون از این پست…
البته فکر کنم جراحی فک و دفورمیتی صورتش و لاغریش به خاطر سرطان غدد بزاقی و درگیری فکش باشه.چون معمولا پروگنوز PTC عالیه و اینقدر مهاجم نیست.
ممنون، من اصلا ایشون رو نمی شناختم. فکر کنم باید پیگیرش بشم.
واقعا سرگذشت دردناکی هست.
شاید خیلی دیر دارم این مطلبو می خونم،زمانی که ایبرت عزیز مرحوم شده.اما بزرگترین استاد نقادی فیلم ها و یکی از عوامل بالارفتن کیفیت و سطح فیلم ها شخص ایبرت عزیز بوده.