آیا واقعا لو دادن داستان یک فیلم، کار بدی است؟!
ما به صورت پیشفرض و بدیهی و مطلق، بسیاری از کارها را ناشایست یا مضر میدانیم، در دنیای ادبیات یا سینما، یکی از بدترین کارها از نظر بسیاری از ما لو دادن داستان است. چه بسیار اوقاتی شده که وقتی کسی جلوی ما در حال تعریف داستان یک فیلم است، به سرعت حرفاش را قطعکردهایم و به او گفتهایم که بس کند، چرا که هنوز خود ما فیلم را ندیدهایم و میترسیم، تعریف او، لذت تماشای فیلم را برای ما از بین ببرد. به علاوه سایت لو دهنده یا اصطلاحا «اسپویلر» زیادی در اینترنت وجود دارند، بسیاری از ماها از این سایتها میترسیم و به آنها نزدیک نمیشویم.
در این پست، بر آن هستم که کمی بیشتر و دقیقتر و متمرکزتر در مورد اسپویلر کردن فیلمها صحبت کنم.
سازندگان بعضی از فیلمها واقعا دلیلی ندارد که نگران لو رفتن داستنان فیلمشان باشند. برای مثال قرار است به زودی فیلمی با عنوان One Day با بازی «آن هاتاوی» و «جیم استرگس»، در سینماها به نمایش گذاشته شود. این فیلم اقتباس سینمایی رمان پرفروشی با همین نام، اثر دیوید نیکلاس، است که در سال 2009 منتشر شده است و بیش از یک میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است. بنابراین انتظار داریم، خیلیها کمابیش داستان فیلم را بدانند. اما حتی اگر کسی رمان One Day را هم نخوانده باشد، تماشای تریلر سه دقیقهای آن هم میتواند، تا حدی ما را متوجه داستان فیلم کند: دو قهرمان داستان در دانشگاه با هم آشنا میشوند، اما هر یک راه خود را میروند و ازدواج میکنند و چندین سال بعد، دوباره به هم میرسند.
بله! هم اقتباسهای سینمایی آثار مشهور ادبی و هم تریلرها داستان یک فیلم را لو میدهند. اما آیا واقعا دانستن اطلاعات جزئی یا کلی در مورد داستان یک فیلم، شوق ما را برای تماشای فیلم کم می کند؟
خود من خیلی از فیلمها را بعد از خواندن رمانشان خواندهام، در سالهایی که امکان دسترسی به فیلمها با کیفیت خوب مثل این روزها آسان نبود، من رمانهایی مثل بربادرفته، پدرخوانده، دکتر ژیواگو، ایتی، جنگ و صلح، آناکارنینا و … را خواندم و در مورد بعضیها از آنها سالهای سال طول کشید که فیلمشان را ببینم، اما دانستن داستان فیلم در خیلی از اوقات بیش از آنکه آزاردهنده باشد، برای من لذتبخش بود، چون من بر جنبههایی از فیلم متمرکز میشدم که حتم داشتم کسانی که رمان را نخواندهاند، نمیتوانند بر آنها تمرکز داشته باشند.
«راجر ایبرت» -منقد مشهور سینما- میگوید که وقتی شما تریلر یک فیلم را میبینید، اصلا متوجه نمیشوید که تریلر چقدر داستان یک فیلم را لو داده است، اما وقتی در حال دیدن فیلم هستید تازه متوجه میشوید که بر اساس همان تریلر، میتوانید بگویید در فیلم چه اتفاق خواهد افتاد! به همین خاطر بعضیها ترجیح میدهند که اصلا تریلرها را تماشا نکنند.
اما این فقط تریلرها نیستند که داستان یک فیلم را لو میدهند، ترس دیگر ما نقدها و مرور فیلم در روزنامهها، مجلهها و وبلاگهاست. من ترجیح میدهم قبل از دیدن یک فیلم اصلا نقدش را نخوانم، البته ترس از لو رفتن داستان، فقط یکی از دلایل من برای نخواندن نقدهاست. دلایل دیگر من برای اجتناب از نقدها، واهمه از تأثیر نظر منقد روی نظر شخصی و برداشتی است که من می توانم به صورت مستقل از یک فیلم داشته باشم.
در دنیای آنلاین، یکی از دشواریهای وبلاگنویسهای سینمایینویس، نوشتن نقد و مرور فیلمهاست. از آنجا که خیلیها، به لو رفتن داستان فیلم، حساس هستند، وبلاگنویس باید خیلی در کارش خبره باشد تا بتواند ضمن در امان ماندن از گزند دشنام این دسته از خوانندههای حساس، کار خودش را بکند و فیلم را نقد کند.
ما ایرانیها، البته در زمینه اسپویلر دشواریهای خاص خودمان را هم داریم، مثلا از آنجا که تازه بعد از تمام شدن چند سیزن یک سریال، تازه شروع به تماشای آن میکنیم، همواره دلشوره داریم که نکند در وبلاگ یا حتی در قالب یک توییت، کسی داستان کلی سریال را لو بدهد و لذت تماشای سریع را از ما بگیرد.
زمانی که تماشای لاست را شروع کرده بودم، بارها و بارها در فورومها میخواندن که به هیچ عنوان به سایتهایی که درمورد لاست نوشتهاند، نزدیک نشوم، چون حتی دیدن یک عکس از اپیزودها یا سیزن بعدی میتواند، لذت تماشای مجموعه را کم کند.
اما خبر جالبی که چند روز پیش خواندم و تا امروز فرصت نکرده بودم برایتان بنویسم این است که به تازگی پژوهشی در مورد اسپویلر صورت گرفته است:
«نیکولاس کریستنفلد» -استاد روانشناسی اجتماعی دانشگاه کالیفرنیا- و همکارش «جوناتان لیویت»، در یک تحقیق جالب، 12 داستان در ژانرهای اسرارآمیز و ادبی و هچنین داستانهایی با چرخش آشکار انتهایی در خط داستان انتخاب کردند، کلاسیکهای از چخوف، آگاتا کریستی، ریموند کارور و جان آپدایک در میان این آثار بودند. هر کدام از این آثار برای مطالعه به دستکم 30 نفر داده شد. در این میان آنها در بعضی از موارد با قرار دادن پاراگرافهایی در میانه کتابها که داستان کلی را لو میداد، مبادرت به فاش کردن داستان کتاب کردند و در بعضی از موارد هم این کار نکردند.
در پایان میزان محبوبیت کتابها در بین دو گروهی که اثر اصلی را خوانده بودند و گروهی که داستان کتاب برایشان لو رفته بود، با هم مقایسه شد:
ستونهای تیره: رمانهای لو رفته – ستونهای سفید: رمانهای لو نرفته – محور عمودی: امتیاز و رتبهبندی رمانها
در کمال تعجب مشخص شد که فقط در مورد یکی از داستانهای چخوف به نام «شرطبندی»، لو دادن داستان باعث شده بود که داستان اصلی محبوبتر از داستان لو رفته از آب دربیاید.
خود محقق هم از نتیجه تحقیقاش شگفتزده شد. گرچه تحقیق کریستنفلد در مورد کتابها و رمانها بود، اما او تصور میکند که این نتایج را بشود به فیلمها هم تعمیم داد.
اما چگونه میشود چنین چیزی را توجیه کرد؟
یک کارگردن فرانسوی موج نو، عقیده دارد که بسیار مضحک است که یک فیلمساز تنها بر ابزار داستان فیلم تکیه داشته باشد. قائدتا محبوبیت یک فیلم به عوامل زیادی بستگی دارد و اطلاع از داستان کالی نباید باعث نابودی یک پروژه سینمایی شود.
کاری که یک اسپویلر میکند این است که شما را قادر میکند که به جای صرف انرژی برای کشف خطوط داستانی، بر جنبههایی دیگر فیلم تمرکز کنید و متوجه زیرکی و هوشمندی و یا وضعیتهای انسانی نهفته در فیلم شوید.
منتقد روزنامه گاردین -پیتر برادشاو- عقیده دارد که گرچه منتقدان نباید با لو دادن داستان فیلم لذت را از حوانندهها دریغ کنند اما بدون نوشتن مختصری از داستان فیلم، یک منتقد همیشه در حال خودسانسوری است.
چیز دیگری که ثابت میکند، دانستن داستان فیلم، نمیتواند لذت دیدن آن را کم کند، فیلمهای محبوبی است که ما اگر بارها و بارها نگاه کنیم، باز هم از تماشای آنها لذت میبریم. به علاوه هیچ فکر کردهاید که چرا ما با اینکه سرانجام فیلم مصائب مسیح مل گیبسون را میدانستیم، باز هم تماشایش کردیم؟!
اگر دانستن داستان فیلم، باعث دلزگی ما زا یک فیلم میشود، پس بازسازیهای فیلمهای مشهور چه توجیهی دارد؟ ایا هالیوود، وقتی یک فیلم مشهور مثل سیاره میمونها را بازسازی میکند، نمیداند که عده زیادی داستان آن را میدانند؟ آیا هالیوود نگران بازدهی مالی سرمایهگذاریای نیست؟
حقیقت این است که دیدن بازسازیهای فیلمها هم لطف خاص خودش را دارد و همه ما با اینکه داستان آنها را میدانیم، باز هم در پی دیدن آنها هستیم، مثلا من منتظر هستم که بازسازی جدید «جین ایر» را با بازی «میا واسیکوسکا» ببینم!
از زمانی که نتیج پژوهش کریستنفلد منتشر شده، او ایمیلهایی تشکرآمیز زیادی دریافت کرده است، دیگر خیلیها جرأت کردهاند که بگویند که آنها هم جزو دستهای هستند که ترجیح میدهند انتهایی یک رمان را بدانند. خود من هم همین الان اعتراف میکنم که در مواردی دوست داشتهام در هنگام دیدن یک فیلم یا خواندن یک رمان داستان کلیاش را بدانم!
این تحقیق چرا سایتهای اسپویلری مثل themoviespoiler.com این اندازه محبوب هستند. «دان کیزر» از سال 1999، این سایت را راه انداخته است. او میگوید که چند دسته از کاربران اینترنت به سراغ سایتاش میآیند: والدینی که میخواهند از داستان فیلم مطلع شوند و بعد اجازه تماشا کردنش را به فرزندنشان بدهند، کسانی که میخواهند از کیفیت یک فیلم قبل از خریدن DVDاش مطمئن شوند و همچنین کسانی که می خواهند چیزی را بدانند که دیگران نمیدانند!
«جی جی آبرامز» -تهیهکننده مشهور سینما و تلویزیون- که همه ما او را با خاطر مجموعه لاست میشناسیم، اشتهای سیریناپذیر مردم را برای کسب اطلاعاتی در مورد جزئیات و داستان آثارش به خاطر میآورد اما گوشزد میکند که دانستن داستان فیلمها تجربه منحصر به فرد دیدن یک فیلم و یا فضای وهمآلود بعضی از آنها را از بینندگان دریغ خواهد کرد، درست مثل این میماند که شما در حال گفتن یک جوک باشید و کسی ناگهان آخر جوک را لو بدهد!
«دانکن جونز» که این روزها به خاطر فیلم Source Code او را میشناسیم، میگوید که زمانی که اولین فیلم بلندش Moon را میساخت، دردسر زیادی نداشت، اما مثلا فیلم بعد بتمن چنین بختی را ندارد ودر مرکز توجه اسپویلدوستهاست و روزی نیست که عکس یا اطلاعاتی در مورد آن منتشر نشود. حتی خود تیم تهیهکنندگان فیلم هم ماه قبل، در حالی که یک سال تمام تا زمان به نمایش گذاشته شدن فیلم فاصله بود، تریلری از آن منتشر کردند. در سال 2009، فیلمنامه فیلمی به نام mute که دانکن جونز قصد ساختنش را داشت به صورت آنلاین منتشر شد و باعث ناخشنودیاش شد.
اما حتی اگر این پژوهش بتواند هراس ما را از اسپویلها تا حدی تعدیل کند، باز هم ما نمی توانیم حتی تصورش را بکنیم که شماری از محبوبترین فیلمهای زندگیمان در صورتی که خبر از پایانشان داشتیم، در نوبت اول تماشا میتوانستند آنقدر برای ما محبوب و اسباب شگفتی شوند.
آیا اگر از انتهای دیگران، حس ششم، پنچره مخفی، باشگاه مشتزنی، شاتر آیلند اطلاع داشتید، باز هم در نوبت اول تماشا آنقدر شیفته فیلم میشدید؟ حتی صرف دانستن اینکه در پایان این فیلمها ممکن است با یک غافلگیری روبرو هم بشوید مضر است!! اگر این فیلمها را تا حالا ندیدهاید، از بابت این شبهاسپویل هم پوزش میخواهم!
منبع: گاردین
من از رو نوشته های شما خواستم گودری درست کنم اما نمیدونم کجای وبلاگ باید کد رو بذارم.میشه راهنمایی کنید منو؟
باید ادیت کردن قالب بلد باشین، کد را میگیرین و توی قسمت سایدبار میذارین.
واقعاً پست جالبی بود. ممنون.
سلام دکتر جان
ممنون از مطلب مفید و قشنگت
راستش من هم بارها به این قضیه فکر کرده بودم که اگه پایان یا خط سیر یک داستان یا یک فیلم را بدانم باز هم بعد از خواندن کتاب یا دیدن آن فیلم لذت اولیه را خواهم داشت یا خیر
با این حال همیشه دوست داشتم که خودم در مورد خوب یا بد بودن یک داستان یا یک فیلم قضاوت کنم نه این که نظر منتقد و یا یک فروم بر من تحمیل شود.
باز هم ممنون از پست بسیار خوبتون
سلام ، خیلی جالب بود ، یه سری اصطلاحات جدید هم یادگرفتم ، مثل اسپویلر و اینا که نمی دونستم به این کار مثلا اسپویلر میگن اما بازم حین مطالعه یه چندتایی غلط نگارشی پیدا کردم که مینویسم تصحیح کنید :
1. دوبار منقد نوشته شده به جای منتقد
2. داستان کالی نوشته شده جای داستان کلی
3. تازه در یک جمله به اشتباه دوباره به کار برده شده
4. کارگردن به جای کارگردان :دی
سوتی به این میگن داداش :
خود من خیلی از فیلمها را بعد از خواندن رمانشان خواندهام،
loool =))))))
بارها شده کسی پیش از اینکه فیلمی رو ببینم یا کتابی رو قبل از خوندن برام تعریف کنه ولی اشتیاق رو نه تنها کتاب یا فیلم رو ب مزه نکرده بهتر هم شده
البته دفعات زیادی هم به آخر ماجرا که رسیدم به خودم گفتم اصلا این حرفایی که طرفم زد چه ربطی داشت؟
بعضی اوقات هم از اول خود نویسنده آخر داستان رو می گه که خیلی آدم رو مشتاق به پیدا کردن این مسیر می کنه که آخرش چی می شه؟
من که عاشق دنیای سینما هستم با خوندن این پستتون واقعا کِیف کردم. اما آقای مجیدی آخر نفهمیدیم «توجیه» درست است یا «توجیح»؟!
توجیه به گواه فرهنگ معین
یه فیلم با پایان غافلگیرکننده رو یادتون رفت: مضنونین همیشگی
نه! یادم نرفته بود. فقط میخواستم چند مثال بزنم. توی اینترنت اگه جستجو کنین twist ended به انبوهی از این فیلمها میرسین. ولی کاملتر از اینجا تا حالا پیدا نکردم!
دوستی دارم که موقع خواندن رمان، اول از همه چند صفحه آخر داستان را میخونه و میگه موقع خوندن کتاب میخوام بدونم به کجا میخوام برسم، که البته ما مسخرهش میکردیم.
اما در مورد فیلم یک وبلاگی بود به اسم “عشق فیلم” که متاسفانه مسدود شده، وقتی نقدها (یا شاید معرفی فیلم بگیم بهتر باشه) رو میخوندی، دیدن فیلم لذت چند برابر پیدا میکرد، داستان فیلم را میگفت ولی لو نمیداد. البته یه جاهایی هم میگفت اگه فیلمو ندیدی این قسمت رو نخون، بعد پتهی کایزر شوزه در مضنونین همیشگی رو میریخت رو آب
جالب بود مرسی. من که در هیچ صورتی حاضر نیستم اخر داستانو بدونم .0
مثل همیشه ایده آل و خواندنی بود مرسی دکتر
بسیار ممنون بابت این پست.
من خودم بسیار متنفرم از اینکه یکی پایان یه فیلم رو لو بده. البته در مورد بعضی فیلم ها لو رفتن پایان فیلم خیلی بهشون ضرر نمی زنن ولی واقعا یه سری فیلم ها با لو رفتن پایانشون ضرر بزرگی متحمل میشن. مثل همین دیگران و به خصوص فیلم های رازآلود که دنبال یه راز هستن!
Moteshaker!
نکته مهم که شما نگفتی:
اگر عقیده دارید دانستن پایان فیلم باعث می شه بتونید روی موارد دیگر تمرکز کنید، من می خواهم بگم همیشه این امکان هست که یک فیلم رو برای دفعه دوم و سوم و چهارم و… هزارم ببینید و روی اون چیزها تمرکز کنید، ولی تماشای فیلم در فضای وهم آلودش (و تجربه کردن اون هیجانات و سورپریزها) فقط یک بار اتفاق می افته. پس بهتره این شانس رو با خواندن اسپویلرها از خودمون نگیریم.
با سلام خدمت شما جناب دکتر و تبریک روز پزشک به شمایی که یک پزشک پویا و چند بعدی هستین و من از آشنایی با شما و وبلگتون همیشه خرسند بودم .
مطلب بسیار جالبی بود . یک نمونه مثالی برای لذت بردن از فیلمییا داستانی با مضمون لو رفته . تماشای دوباره یک فیلم . بارها شده که وقتی یه فیلم رو می بینیم حتی همون لحظه پایان فیلم تصمیم می گیریم که به زودی یکبار دیگه فیلم رو با دقت ببینیم ( حتما منظور از این دقت اینبار توجه به نکات دیگر فیلم که اون فیلمساز فرانسوی هم به اون اشاره داشت خواهد بود ) .
نکته جلب دیگه که مدتی هست فکر منو به خودش مشغول کرده شیوه نگرش ، تحقیق و بررسی که غربی ها و جوامع دانشگاهیشون دارن . چه توی این پست و چه ر پست ون پسر بچه 13 ساله و سری فوبانیتچی و از این قبیل مطالب توجه کردم که غربی ها یا بهتر تصحیحش کنم جوامع پیشرفته تر از ما سعی در بررسی علمی تر و بر پایه بسیار منطقی تر ( چه منطقی استوار تر از اعداد ) دارند . همه چیز رو حتی الگوی رشد برگ های یک شاخهرو سعی میکنند با اعداد بفهمند . روش تحقیقاتی این پست هم منو خیلی به فکر فرو برد .
جالب بود . متشکرم
ممنون دکتر جان ، مطلب بسیار مفیدی بود ، بنده حاضرم یک داستان کلی از فیلم را بدونم اما نه جزئیات را ، من با این جمله خیلی متن که گفتید خیلی موافقم :
دلایل دیگر من برای اجتناب از نقدها، واهمه از تأثیر نظر منقد روی نظر شخصی و برداشتی است که من می توانم به صورت مستقل از یک فیلم داشته باشم. (در حین تماشا)
ضمن اینکه با سایت بسیار خوب http://www.filmsite.org هم من را آشنا کردید مرسی
سالها پیش بود و ما همگی در خانه خاله جان و تنها vhsموجود پسرخاله جان در کل فامیل و دوجین پسربچه و دختر بچه با دهنهایی نیمه باز در حال تماشای فیلم سنگام(محصول سال 1964هند-راج کاپور)و نگاههای پر غضب شوهرخاله جان از حضور آسایش بر هم زن این همه بچه قد و نیم قد…
درست یادمه فیلم به اواسط خودش و پیدایش مثلث عشقی رسیده بود و ما هم چشما و گوشامون تیز تر شده بود …در همین حین پسرخاله دیگه مون که قبلش هی سرکی میکشید و مارو میدید ولی چون فیلمو قبلا دیده بود ملحق نمیشد به ما..همون وسطاش که این مثلث عشقی (سوندر،گوپال ورادها)زیر یه درخت بودند و گل میگفتن و میشنفتن ، پسرخاله گنده بک تازه وارد ما اومد نشست دو وجبی تلویزیون و لحظه ای بعد لب به سخن گشود که:”فیلم خوبیه….!!ولی حیف که پسره خودشو آخر به خاطر دو تای دیگه میکشه!!! ”
ماهم همه هاجو واج نگاش میکردیدمو صدای چند تا بزرگتر که شاکی شده بودن از لو رفتن آخرفیلم دراومد..حالا فک کنید 2 ساعت مونده به تموم شدن فیلمش!
جین ایر فیلم قشنگیه من اول رمانشو خوندم بعد تو نت دنبال فلمش بودم ک بالاخره پیداش کردم و دیدمش.عاالییی بووووود
هیچوقت گوینده رادیویی که وقتی توی تاکسی بودم آخر فیلم دیگران رو اسپویل کرد نمیبخشم
هنوز ندیدمش
بنظرتون ارزش داره ببینمش