چگونه یک مربی و مرشد خوب برای خودمان پیدا کنیم؟!
نویسنده مهمان: مصطفی پورمهدی:
در این نوشته «گرگ سلکو» مدیرعامل «کارمالوپ» Karmaloop -شرکتی به ارزش 130 میلیون دلار- راه خودش را برای پیدا کردن دو مربی و مرشد تجاریاش در میان می گذارد، کسانی که به او اکثر آنچه را می داند، آموختهاند.
گرگ سلکو ابایی ندارد اعتراف کند که در ابتدای کاردر «کارمالوپ» هیچ ایدهای نداشت که چه باید بکند. خوشبختانه، او مشاورانی برای خود دست و پا کرد که در خردهفروشی کارکشته بودند.
فرض کنید کسب و کار جدیدی راه انداختهاید، ولی همه چیز را راجع به آن نمیدانید (واقعیت بسیار به این سناریو شبیه است)، اگر تیز باشید میتوانید کسی را پیدا کنید که این دانش را داشته باشد و تا جایی که میتوانید این دانش را از او جذب کنید.
دوازده سال پیش وقتی گرگ سلکو آرزوی کارمالوپش را در ذهن میپروراند تا در آن وبسایت، البسه و لوازم مُدپوشهای جوان و جریانساز را بفروشد، خوششانس بود که سام گرسون، یک متخصص خردهفروشی که قبلا مدیرعامل «فیلن بیسمنت» و رئیس و مدیر تولید «گپ» بود را در کنار خود داشت.
خودش میگوید: «رفتم که او را در دفتر کارش ببینم تا نگاهی به آنچه ما انجام میدادیم بیندازد و او رسما به من گفت که به زودی کله پا خواهم شد چون نمیدانستم چه کاری دارم انجام میدهم. اما این را هم گفت که ببین بچه، بذار چیزی رو بهت بگم. از انرژیت خوشم میاد. هفتهای یک ساعت بیا پیشم تا با هم ملاقات کنیم.»
سولکو این فرصت را قاپید و اکنون بسیاری از دستاوردهایش را مدیون آموختههایش از گرسون میداند. سلکو سهام قابل توجهی از شرکتش را به عنوان پیشکش به او داد، ولی خودش میگوید که گرسون چنین چیزی از او نخواست. در حقیقت گرسون از او چیزی در مقابل طلب نکرد. او کسی بود که واقعا از بازگشت به دنیای استارتآپ و کار با جوانها لذت میبرد.
بعدترها سلکو مشاور و مربی دیگری پیدا کرد به نام «فرانک استی» که یکی از بنیانگذاران فروشگاههای زنجیرهای مارشالز، و البته یک مشاور و سرمایهگذار نیز میباشد. لسکو میگوید «او واقعا تیم تدارکات مرا تعلیم داد و من تقریبا هر تصمیم مهمی در این زمینه را به او واگذار میکردم.»
سلکو عقیده دارد نصیحتهایی که گرسون و استی به او کردند پرارزش بودند و البته دلیل اصلی موفقیت امروز شرکت او. سال گذشته کارمالوپ 130 میلیون دلار درآمد داشت. حالا آیا شما هم موفقیت مشابهی را برای کسب و کار خود در ذهن می پرورانید؟ پس کسی را برای راهنمایی دست و پا کنید. یک مربی، مرشد، مشاور … هر اسمی مایلید روی آن بگذارید! راه یافتن چنین مربی و مشاوری را گرگ سلکو به شما نشان میدهد:
فقط بخواهید.
فردی را که مایلید مرشد شما باشد، پیدا کنید و به او نزدیک شوید. حتی اگر او یک تاجر و مدیر بسیار موفق باشد. بسیاری از مدیران و تجار موفق معمولا در کنفرانسها سخنرانی میکنند و این فرصت مناسبی برای نزدیک شدن به آنهاست. حقیقت این است که اینان حتی اگر افراد بسیار پرمشغلهای باشند، بخشی از موفقیتشان به دلیل علاقهشان به رشد و یادگیری مستمر و کمک کردن به دیگران است. البته فراموش نکنید که به هرحال امکان نه شنیدن همیشه وجود دارد.
دوباره بخواهید.
ممکن است با اولین تلاش جواب فوری نگیرید ولی پشتکار داشته باشید. در حقیقت سلکو نیز نتوانست در همان تلاش اول قرار ملاقات از گرسون بگیرد با وجودی که گرسون پدرزن یکی از دوستان سلکو بود. خودش می گوید: «گرسون آدمی است که معمولا خیلی سخت میتوان پیدایش کرد. فکر کنم او میخواست تنها یک ساعت را در هفته با من بگذراند و به من راهنمایی بدهد. با اینکه خیلی تحت تأثیر اوضاع شرکتم قرار نگرفته بود ولی علاقه و خلاقیت من او را تحت تأثیر قرار داده بود و من هم خوب قاپیدم.»
کلید قضیه این است که سوراخ دعا را پیدا کنید.
غرور مرشد را نوازش کنید.
علاوه بر معرفی مزایای کسب و کار نوپایتان، برای مربی آیندهتان توضیح دهید که چرا «او» را برای مربیگری خودتان انتخاب کردهاید. به طور مشخص چه چیزی راجع به وی را میستایید؟ هر فردی در دنیا دوست دارد غرورش نوازش شود. یادتان نرود به آنها حتما بگویید که چقدر دوست دارید هر از چند گاهی فقط پنج دقیقه از وقتشان را بگیرید!
اعتراف کنید که همه چیز را نمی دانید.
سلکو می گوید: «مرشدها از کسانی که علاقه ی فطری به یادگیری دارند خوششان میآید. اگر پنج سال از عمر کسب و کارتان میگذرد و هنوز نمیدانید چه خبر است، خب مشکلی وجود دارد ولی وقتی تازه در آغاز راه کسب و کارتان قرار دارید فکر میکنم مردم به شما بیشتر احترام بگذارند اگر سعی نکنید ادای دانستن چیزی را که نمیدانید در بیاورید و برعکس بخواهید از تجربههای دیگران یاد بگیرید.»
نترسید.
کارآفرینان باید بتوانند هر چیزی را از دیگران «بخواهند»؛ از جمله کمک، پول، و راهنمایی. این کار را باید بارها و بارها انجام دهند. پس بهتر است عادت کنید!
این نوشتهها را هم بخوانید
جناب دکتر جامعهای رو که ما داریم توش زندگی میکنیم رو هم لطفاً در نظر بگیرید. نمیخوام ساز مخالف بزنم ولی اینروزا توی ایران هر کسی راه موفقیت رو پیدا میکنه محاله اونو به دیگران یاد بده، و حتی اقدام به دزدیدن طرح، یا نا امید کردن اون فرد از ادامه راهش هم میشه!
درصورتیکه شما توی “بلاد کفر” (!) اگر بخواید حتی یه فروشگاه معمولی مث سوپرمارکتهای خودمون راه بندازید، حداقل 10 تا ارگان پیدا میشن که بهتون راه و روش گرفتن مجوزها، تهیه ملک، وام بانکی، آموزشهای لازم و …. رو به راحتی در اختیارتون میذارن، چه برسه به اینکه بخواید ایدهای رو عملی کنید که نیاز به پشتکار و روحیه جنگندگی داشته باشه (که البته در این مورد فک کنم حتی مشاوره روانی هم واسه تقویت قوه اراده اون فرد هم ارایه بشه!).
سلام
منم با دوستمون موافقم.تو ایران نمیشه ایده اتو به کسی بگی چون سریعا زیر ابت زده میشه
با تشکر از مقاله بسیار مفیدتان
لطفا یک بار هم درباره نحوه انتخاب نام و لوگو برای شرکت بنویسید
و اینکه از کجا بفهمیم قبلا اسم مورد نظر در دنیا ثبت شده یا نه و اینکه لوگویمان مشکل
Trademark
نداشته باشد؟
ممنون
چن بار مسیر بالا رو طی کردم و خدمت چند مرشد رسیدم متاسفانه فقط یه جمله مشترک میگفتن: پول وده تا باهم حرف وزنیم
با تشکر از مطلب خوبتون
سالهاست که کارهای جدید میکنم اما الان که 30 ساله شدم واقعا به مرشد نیاز دارم. خیلی گشتم و باز هم میگردم و مطمئن هستم بالاخره کسی رو که میخوام پیدا میکنم.
به نظر من مهمترین مشکل پیدا کردن این افراد اینه که همشون میگن وقت نداریم و فکر میکنن اگر به آدم چیزی بگن مسئول اتفاقات آینده ای هستند که برای اون شخص پیش میاد. برای همین به سختی میشه مرشد رو پیدا کرد.
سلام، چندین و چند هفته است در راه اداره صنایع، دانشکده علوم پزشکی شهرستان-مون هستم، اما دریغ از یک راهنمای مناسب برای انجام کارهایم