شش سخن تفکربرانگیز اینشتین
گاهی لازم است پستهای روتین «یک پزشک» را متوقف کنم و نوشتههای متفاوتتری منتشر کنم، نوشتههایی که به نظرم بسیار مهمتر از معرفی گجتها و اخبار حوادث فناوری و خبرهایی هستند که تاریخ مصرف محدودی دارند.
اگر طالب زندگی خلاقتر و نشاطآورتری هستید، باید گاه تأمل کنید و روی سخنان حکمتآمیز بزرگان دقت کنید، سخنانی که با گذشت زمان، رنگ کهنگی به خود نمیگیرند و میتوانند نسلهای متعددی را به پیش ببرند. اینشتین در سال 1879 زاده شد، اما سخنان او تا به امروز معتبر باقی ماندهاند.
در اینجا با هم شش سخن قصار اینشتین را با هم مرور میکنیم:
1- از گذشته بیاموز، برای امروز زندگی کن، به امید فردا باش.
سخن زیبایی است، ممکن است این حرف را پیش از این هم شنیده باشید، نوع بشر این توانایی تفکر را دارد و میتواند حتی لحظه آغاز خلقت و «بیگ بنگ» را با نگاه به کرانههای دنیا ببیند، اما در عالم عمل، نگاه خردمندانه به گذشته جهت درس گرفتن برای زندگی موفق در روز، صورت نمیگیرد، بسیاری از ما در آیندههای نامحتمل زندگی میکنیم و چیزی را که هماینک در روبروی ما است، از دست میدهیم.
2- مطرح کردن پرسشها و احتمالات تازه و مشاهده کردن مشکلات قدیمی از زاویه دید تازه، نیازمند تخیل خلاق هستند و باعث پیشرفتهای حقیقی در دانش میشوند.
وقتی من در دبستان بودم موفقیت در گرو گفتن پاسخ درست سؤالات بود، هر سوال تنها یک پاسخ درست داشت و بس. اما با گذشت زمان رفته رفته متوجه شدم که خیلی از سؤالات یک پاسخ ندارند و «یک تعداد» پاسخ «احتمالی» دارند.
از همین رو، شیفته این شدم که به مسائل به صورت طیف و نه یک رنگ واحد نگاه کنم و دیگر ابهام پیرامون آنها آزارم نمیدهند. تصور میکنم که اینشتین از طریق فیزیک کوانتوم و سخنان خردمندانهاش خیلیها را به این سمت سوق داده است.
3- مهمترین تلاش بشر، کوشش در جهت حفظ اخلاقیات در اعمالش بوده است، توازن داخلی ما و حتی وجودمان به این امر بستگی دارد. فقط اخلاق در اعمالمان است که به زندگیمان زیبایی و بزرگی میبخشد.
هر گاه به زندگی عادی خودمان و یا کارنامه زندگی افراد بزرگ تاریخ، صاحبان شرکتهای بزرگ و یا ورزشکاران نامی نگاه کنیم، به این نتیجه میرسیم که فقط دستهای از آنها که اخلاق را در کار و رقابت با دیگران رعایت کردهاند، در ذهنمان، تصویری نیکو دارند. افراد جاهطلب، ساعی و نابغه زیاد پیدا میشوند، اما فقط آنهایی که این استعداد را با حفظ اخلاق به کار میگیرند، شایسته ماندگار شدن همیشگی را در ذهن ما دارند.
4- کل زندگی در واقع یک رشته انتخاب است. ببیند که چه تعداد زیادی از مردم پیدا میشوند که در عادات روزانهشان به دام افتادهاند، آنها گیج و هراسناک و نامتمایز به نظر میآیند. برای یک زندگی بهتر باید شیوه زندگیمان را انتخاب کنیم.
گرچه ممکن است همیشه و همه جا حق انتخاب وجود نداشته باشد و این حق گاهی از ما سلب شود، اما اگر خوب به زندگیتان نگاه کنید میبینید که شما میتوانستهاید در برهههایی انتخابهای بهتری داشته باشید، اما به دلایلی خود را سرکوب کردهاید:
– انتخاب شیوه صرف کردن وقت آزادتان
– انتخاب داشتن زندگیای سالم و رسیدن به تناسب اندام یا شکمپرست بودن
– انتخاب اینکه کار کنید یا به مسافرت بروید
– انتخاب اینکه محل زندگی خودتان را تغییر بدهید یا سالهای سال با دریغ و درد در جایی که درکتان نمیکنند و به شعورتان توهین میکنند، زندگی کنید.
– انتخاب اینکه ظرفیتهای فکری و استعدادهایتان را عملی کنید یا باعث هرز رفتن آنها بشوید و به کارهای تکراری غیرخلاق خو کنید.
بله! زندگی همهاش انتخاب است.
5- واقعا دیوانگی است که یک کار را بارها و بارها تکرار کنید و انتظار نتایج متفاوتی داشته باشید.
ترجمه فارسی این حرف این میشود: آزموده را آزمودن خطاست!
این سخن بدیهی به نظر میرسد، اما در مقام عمل بیشتر مردم پیرامون ما هر روز به صورتهای مختلف ابراز شگفتی میکنند که چرا با وجود اینکه رفتار و کاری را با پشتکار ادامه میدهند، «تغییر»ی مشاهده نمیکنند، سخن قصار دیگری وجود دارد که میگوید:
«جهانهای نو وقتی زاده میشوند که طرحها و قالبهای کنونی در هم بشکنند.»
اگر یک جامعه به طرحها، تفکرات و عادات قدیمی خود ادامه بدهد، نباید انتظار «تغییر» داشته باشد.
6- دو شیوه برای گذران زندگی وجود دارد: اینکه تصور کنید که هیچ معجزهای وجود ندارد و اینکه هر چیزی را در حکم معجزه بپندارید.
زندگی ما ، خود یک معجزه تکراری است. ما به یاری حیات مدام و هماهنگ 100 میلیارد سلول بدنمان در سیارهای خُرد در پهنه گیتی که نظم ظریف دارد، زندگی میکنیم. ما میتوانیم با کالبدمان زیبایی را درک کنیم، تنفس کنیم، یک تماس محبتآمیز را احساس کنیم، گلی را ببوییم، فکر کنیم و دیگران را شفا بدهیم، پس زاویه دید خود را عوض کنید و به نیمه پر لیوان بنگرید.
در پایان به سبک برخی از نوشتههای سایتها و وبلاگهای خارجی و یا محصولاتی مثل DVDها و بلو ریها، دوست دارم یک جایزه اضافی یا Bonus به شما بدهم!
معمولا صاحبان صنایع بزرگ «واقعی»، یعنی آنهایی که با عینی کردن باشکوه تخیلاتی که در ابتدای امر هیچ کس اهمیتی به آنها نمیداد، حرفها و پندهای زیادی برای گفتن دارند.
رئیس شرکت آمازون –جف بزوس– یکی از همین افراد است، او چند وقت پیش در بازدیدی از دفتر سایت 37signals حرفهای جالبی زد:
افرادی که همیشه در طول زمان حق به آنها داده میشود، آنهایی هستند که به صورت پیوسته تفکرشان را تغییر میدهند. بزوس اصلا فکر نمیکند که ثبات فکری زیاد، خصیصه مثبتی باشد. او تصور میکند که اگر شما فردا ایدهای داشته باشید که در تناقض با ایده امروزتان باشد، ذهن بیماری ندارید.
از دید او باهوشترین آدمها کسانی هستند که به طور پیوسته در شناختشان از پیرامون تجدید نظر میکنند و به مشکلاتی که قبلا تصور میشد که پاسخی واحد برای آنها یافتهاند، دوباره نگاه میکنند. این افراد، به صورت پیوسته، از زوایای مختلفی به مسائل می نکرند، ایدههای جدید مطرح میکنند، در «نباید»های خود تجدید نظر میکنند و شیوه تفکر خود را به چالش میکشند.
البته اینها به این معنی نیستند که شما نباید زاویه دید شکلگرفته و منسجمی داشته باشید، بلکه غرض این است که شما باید دیدگاه کنونی خود را یک دیدگاه ثابت و بدون تغییر در نظر نگیرید.
از این دید، آدمهای لجوجی که همیشه به زاویه دید خود اصرار دارند، آنهایی که محو جزئیات میشوند و نمیخواهند با فاصله گرفتن از رویدادها، زاویه دید گستردهتری پیدا کنند، آنهایی هستند که با گذشت زمان غلط بودن تفکرشان به تدریج به همه ثابت میشود.
این نوشتهها را هم بخوانید
سلام
خیلی مطلب عالی بود. باز هم ما رو با این پست های غیر روتین مستفیذ کنید ;)
شما کپشن اضافه نمی کردی خیلی بهتر بود
اونی که مورد نظر شماست، اسمش caption نیست دوست من.
در ضمن وبلاگ جایی نیس که مطالب فقط به همون شیوه همیشگی روایت بشن بلکه نقل روایتیه که نویسنده ازشون داره
واگرنه همه اینها با یک سرچ کوچیک هم بدست میاد
سلام
من خواننده پر و پا قرص سایتتون بودم و هستم
همیشه از این طرز تفکر و نوشتن پست هاتون لذت بردم. چون به نظر من این حرف ها خیلی مهم تر از مثلا مراسم معرفی محصولات اپل هست ولی متاسفانه مردم ما کمتر به این حرف ها و نکات توجه می کنند
و بازهم منتظر چنین مطالبی هستم
با آرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون برای شما
بدرود
سلام
فرصت نکردم این مطلب رو بخونم !
ولی همیشه گفتم و اینجا هم چند بار نوشتم که خوبه که گه گاه اینگونه بنویسی
یک وبلاگ به مانند این درسته که در زمینه IT و به متعلقاتش هست ولی نوشتن از زندگی و روحیات و چیزهای لطیف تر باعث میشه که از خشکی وبلاگت کاسته بشه
میگم وبلاگ چون دوست ندارم اسم سایت رو برای اینجا به کار ببرم
سایت ها خشک و بی روح هستند و وبلاگ ها زیباتر و دوست داشتنی تر
نوشته هایی به مانند این پست مثل روغن کاری کردن چرخ دنده ها می مونه
تا روون تر کار کنند
و دقیقن همینطور است.
عالی بود. ممنونم.
بسیار زیبا
انیشتین: وقتی میتونی بگی یه چیزی رو فهمیدم که بتونی برای مادربزرگت توضیح بدیش.
حالا فکر میکنین انیشتین خودش نظریه نسبیتشو فهمیده بود؟