یک جوان 25 ساله تگزاسی، مورد علاقه حساب توییتر کره شمالی است!
رفتار عجیب گردانندگان اکانت توییتر کره شمالی، اخیرا مورد توجه رسانهها قرار گرفته است.
من هم مثل شما نمیدانم دقیقا در توییتر کره شمالی چه چیزهای نوشته شده است، اما مروری بر اکانتهایی دنبالشونده توسط دولت کره شمالی میتواند جالب باشد.
البته انتظار نمیرود مثل اشخاص معمولی، یک اکانت رسمی هم بدون رعایت ملاحظاتی، آزادانه شمار زیادی را دنبال کند. مثلا اکانت دولت انگلیس، تنها 27 اکانت دیگر را دنبال میکند.
اکانت توییتر کره شمالی به تازگی تعداد حسابهایی را که دنبال میکند به سه حساب کاهش داده است. دو مورد نخست چندان مهم نیستند: دولت کمونیست ویتنام و یکی از نشریات رسمی همسو با دولت کره شمالی.
اما سومین حساب دنبالشونده را کسی نمیتواند حدس بزند، اکانت یک جوان تگزاسی 25 ساله به نام جیمی دوشکو!
شاید تصور کنید که یک وابسته کره شمالی یا یک روزنامهنگار تأییدکننده سیاستهای کره شمالی است، اما نه!
حتی در ابتدای امر بعضیها شک کردند نکند او یک جاسوس باشد، اما دستآخر هیچ کس از جمله خود جیمی هم متوجه نشد، چرا باید مورد علاقه گردانندگان حساب توییتر کره شمالی قرار گرفته باشد!
این نوشتهها را هم بخوانید
انگار که طرف کره ای از لوازم دولتی استفاده شخصی داشته
سلام
داستان جالبی است اما کامل نیست
جیمی دوشکو خود از سال 2010 در ارتباط با این اکانت توییتر دولت نامبرده بوده و ظاهرا در تاریخ نهم دسامبر 2010 یک فیلم درتحسین مردم کره شمالی ساخته و برایشان فرستاده.
او در مصاحبه با خبرگزاری ها اعلام کرد که تهدیدهای بسیاری حتی از نوع تهدید به قتل از طرف مخالفین (متمدن و طرفدار سرمایه داری) دولت کره دریافت کرده است.
http://www.motherjones.com/media/2013/01/jimmy-dushku-north-korea-twitter
پسره که اینهمه به دولت کره و مردمش علاقه داره و درموردشون فیلم درست میکنه رو ببری ولش کنی کره، مطمئنا حالش سرجاش میاد.
بعضیا خوشی زده زیر دلشون.
قیافه این جیمی بیشتر شبیه برادرای ایرانیه تا آمریکایی
دقت کن …..
کللن از دولت چنین کشوری در هیچ زمینهای آدم نباید انتظار رفتار معقول و قابل پیشبینی داشته باشه.
یه کره ای هم بود که توی کره جنوبی زندگی میکرد و از کره شمالی حمایت میکرد و خیلی ازش خوب میگفت و…! (آدم معمولی بود)
دعوتش کردند بره کره شمالی با خانواده ، کار و خونه و…. بهش میدن! وقتی رفت اونجا ، دید که دولت پیچوندتش و انداختنش تو زندان! در آخر خودش تونست از کره شمالی به نحوی فرار کنه و از خانواده اش از اون موقع به بعد خبر نداره و فقط یه صدا ازش داره:(
اتفاقات با جزئیات بیشتر از زبان همین آقا توی بی بی سی منتشر شد!
من خیلی خیلی خلاصه گفتم!
مثلا وقتی به فرودگاه کره شمالی رسیدند! موقع پیاده شدن ، بچه های کوچک بیچاره که یه لباس نازک ، بدون کفش با وضع خیلی بدی مجبور شده بودند که از این آقا که از سرنوشتش خبر نداره ره استقبال کنن!